ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

فرق خط و زبان

نحوه رمز گشایی خط میخی فارسی باستان
یکشنبه 14 فروردین ماه سال 1390 ساعت 3:08 PM

http://robabnaz4.persianblog.ir/tag/%D9%86%D8%AD%D9%88%D9%87_%D8%B1%D9%85%D8%B2_%DA%AF%D8%B4%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%D8%AE%D8%B7_%D9%85%DB%8C%D8%AE%DB%8C

نحوه رمز گشایی خط میخی فارسی باستان

خط میخی فارسی باستان پس از انقراض دولت هخامنشی از رواج افتاد و خواندن آن فراموش شد ؛ تا اینکه ، اخبار و گزارش هایی که جهانگردان و سیاحان اروپایی از اوایل قرن هفدهم میلادی به این سوی ، به هنگام سیر و سیاحت در شرق و بازدید از ویرانه های تخت جمشید ، فراهم کرده بودند ، توجه دانشمندان اروپایی را به آن جلب نمود . در قرن هجدهم میلادی ،چندین کتیبه به خط میخی فارسی باستان در اروپا منتشر شد ، از آن جمله است رونوشت کامل یکی از کتیبههای داریوش در تخت جمشید ( DPC ) که ، شاردن Chardin جهانگرد معروف فرانسوی ، در سال 1711 ، آن  را منتشر کرد ؛ همچنین کتیبه ای از خشایارشا بر روی گلدانی از سنگ مرمر که کنت کایلوس Count Caylus ، در سال 1762 ، گزارشی درباره آن به محافل علمی آن روزگار ارائه نمود .

در سال 1765 ، کارستن نیبور Carsten Niebuhr رونوشتهای دقیقتری از کتیبه سه زبانی تخت جمشید تهیه کرد و پس از بازگشت از شیراز ، در سال 1778 ، به انتشار آن پرداخت . نیبور از بررسی این اسناد به خوبی دریافت که ، کتیبه ها از چپ به راست و به سه گونه نظام خطی کاملا متفاوت از هم نوشته شده اند . چند صباحی بعد ؛ در سال 1798 م ؛ اولاف گرهارد تیخسن Olav Gerhard Tychsen پی برد که این سه نظام خطی متفاوت در کتیبه ها ، در حقیقت ، مبین سه زبان مختلف هستند و نشانه میخ مانند موربی که در ساده ترین نوع این سه شیوه کتابت به طور منظم پس از چند علامت تکرار می شود ، ظاهرا نشانه مقسم کلمات بوده است . اما او ، به اشتباه ، این کتیبه ها را متعلق به دوره اشکانیان دانست . در سال 1802 م ؛ فردریش مونتر Friedrich Munter مستقل از تیخسن ، علامت واژه جداکن را در این کتیبه ها تشخیص داد و تصور کرد که ، گروهی از نشانه هایی که در این سنگ نبشتهها بیشتر از نشانه های دیگر تکرار می شود ، احتمالا بر مفهوم « شاه » و « شاه شاهان » دلالت  می کند . او از روی برخی از قراین احتمال داد که کتیبهها متعلق به دوره هخامنشی هستند . علیرغم مساعی مستمر این دانشمندان و چند تن دیگر ، هنوز پیشرفت واقعی در گشودن رموز خط میخی فارسی باستان حاصل نشده بود ، تا اینکه گئورگ فردریش گروتفند Georg Friedrich Grotefend آلمانی ، در سال 1802 ، به این کار همت گماشت .

گروتفند کار خود را با تطبیق و مقابله دو کتیبه از تخت جمشید ( کتیبه های DPA و XPE ) شروع کرد و دیری نگذشت که به موفقیتی چشمگیر دست یافت . او نیز ، تصور کرد که  کتیبه ها به سه شیوه خطی متفاوت نوشته شده اند ، میخ مورب در آنها علامت یا نشانه واژه جداکن است ؛ کتیبه ها به پادشاهان هخامنشی تعلق دارند و اساسا حاوی اسامی و القاب این پادشاهان اند ، و زبان ساده ترین نوع این نبشته ها – که در اصل به فارسی باستان بود -  شبیه و همانند زبان اوستایی است . او همچنین ، احتمال داد که القاب و عناوین پادشاهان هخامنشی مشابه القاب پادشاهان ساسانی است و القاب  پادشاهان اخیر در ا« زمان  ، توسط سیلوستر دوساسی Silvestre de sacy به این صورت معلوم شده بود : « X شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه ایران و انیران ، پسر Y شاه بزرگ »

پیش از ذکر  جزئیات مربوط به نحوه کار گروتفند ، برای سهولت مقایسه ، آوانوشت دو کتیبه ای که اساس کار او در رمز گشایی خط میخی فارسی باستان بود ، در ذیل ارائه می شود :



کتیبه خشایارشا XPa
 
کتیبه داریوش DPa

xsayArsA
DArayavauS

xSAya"iya  vazarka
xSAya"iya  vazarka

xSAya"iya   xSAya"iyAnAm
xSAya"iya   xSAya"iyAnAm

DArayavauS  xSAya"iyahyA
viStAspahyA

Puca   HaxAmaniSiya
Puca   HaxAmaniSiya


( haya imAm tacaram akuanuS )


 




گروتفند به روشنی دریافت که در این دو کتیبه گروهی از نمادها عینا تکرار می شود و گروهی دیگر با هم تفاوت دارد . بنابراین ؛ نتیجه گرفت که کتیبه ها متعلق به دو پادشاه هستند ؛ گروهی از نشانه هایی کهعینا یا با جزئی اختلاف تکرار می شود ، معرف کلمه « شاه » است و گروهی که با هم تفاوت دارد ، بر اسامی این دو شاه دلالت می کند . بر پایه این استدلال و نیز ، بر اساس الگوی یاد شده کتیبههای ساسانی ، او از این دو نبشته ، کتیبه دوم ، یعنی کتیبه خشایارشا را ، موقتا ، به صورت زیر ترجمه کرد :



« X شاه بزرگ ، شاه شاهان ، Y شاه را پسر ، هخامنشی »



ترجمه « Y شاه را پسر » بر اساس این تصور بود که واژه Y در سنگ نوشته اول ، نخستین کلمه ای بود که کتیبه با آن شروع می شد و به نظر می رسید نام پادشاهی باشد که کتیبه به نام او نوشته شده است ، اما همین نام در کتیبه دوم در جایگاهی پس از عنوان « شاه شاهان » با یک لاحقه اضافی به کار رفته بود . به همین دلیل ، او تصور کرد که این واژه از طریق همین لاحقه اضافی با واژه بعدی ، که مفهوم « پسر » داشت ، ارتباط یافته است . علاوه بر این ، گروتفند متوجه شد نامی که کتیبه اول با آن آغاز می شود ، در کتیبه دوم در جایگاه نام پدر  « X شاه  » قرار گرفته است . از سوی دیگر ، در کتیبه دوم پس از نام پدر کلمه شاه به کار رفته ، در حالی که در کتیبه اول پس از نام پدر ، این کلمه استعمال نشده بود . از این امر او نتیجه گرفت که ، این دو کتیبه متعلق به پدر و پسری است که هر دو شاه بودند ، اما پدربزرگ پسر ، شاه نبود . بنابراین ، او در فهرست شاهان هخامنشی که از روی منابع یونانی به دست آمده بود ، به دنبال نام پدر و پسری گشت که دارای مشخصات فوق باشند . در میان پادشاهان هخامنشی ، نام کوروش و کمبوجیه از یک سو ، و نام داریوش  و خشایارشا از دیگر سو ، می توانست مشمول این احتمال باشد . از این اسامی ، گروتفند نام کوروش و کمبوجیه را کنار گذاشت ؛ چون تصور می کرد این دو نام باید با حروف یکسانی شروع شوند ، در حالی که اسامی مذکور در کتیبه ها با دو حرف مختلف شروع شده ودند . البته ، در اینجا یک تصادف محض به یاری او شتافت ؛ چون نام کوروش و کمبوجیه در خط فارسی باستان بنا به پاره ای از دلایل کتابتی با دو حرف مختلف شروع می شوند . به هر حال ، مجموع این دلایل گروتفند را به این عقیده رهنمون گشت که نویسنده کتیبه دوم باید خشایارشا باشد و نویسنده کتیبه اول پدرش ، داریوش ، که پدر او گشتاسب ( ویشتاسپ ) عنوان شاه نداشت . مرحله بعدی ، تعیین ارزش آوایی این علایم به عبارت دیگر تلفظ پارسی باستان این اسامی بود . در این مورد ، گروتفند به صورت این اسامی در متون متاخر ایرانی توجه کرد و ارزش آوایی کلمات مورد بحث را به صورت زیر مشخص نمود :



گونه صحیح اسامی در کتیبه ها
 
تلفظ پیش نهادی گروتفند

V - i - s - T - a - S – p
g-o-sch-t-a-s-p

D - A - R - Y - V - U - s
d-a-r-h-e-u-sch

X - s - Y - A - R - S - A
Kh-sch-h-a-r-sch-a




بدین ترتیب ، گروتفند توانست ارزش آوایی 15 نشانه از حروف خط میخی فارسی باستان را معین کند . البته ، بعدها ، معلوم شد که از این 15 حرف ، فقط ارزش آوایی 10 حرف صحیح بوده است . علاوه بر سه نام یاد شده ، لغات « بزرگ » و « شاه » تنها کلماتی بودند که گرتفند به درستی آنها را  تشخیص داد و بعدها ، در سال 1815 ، نام کوروش را در کتیبه مرغاب CMA شناسایی کرد .

پس از تلاش های گروتفند ، به دنبال یک وقفه نسبتا طولانی ، در امر رمز گشایی ، خط میخی فارسی باستان  ، دانشمندان دگرباره ، به این کار اهتمام ورزیدند . در سال 1826 م ؛ راسموس راسک R. Rask دانمارکی در عبارت « شاه شاهان » لاحقه اضافی جمع را شناسایی کرد . در سال 1836 م ؛ اوژن بورنوف O. Burnouf اوستا شناس فرانسوی توانست ارزش آوایی تعداد زیادی از حروف فارسی باستان را در یکی از کتیبه ها مشخص کند . او در سال 1839 ، پی برد که تعدادی از صامت های متصل به مصوت a را شناسایی کرد . او در سال 1839 ، پی برد که تعدادی از صامت ها فقط پیش از مصوت i و تعدادی دیگر پیش از مصوت u به کار می روند ؛

در سال 1846 ، راولینسون H. Rawlinson و هینکس Hinks ؛ در سال 1847 ، اوپرت Oppert هر یک مستقل از دیگری دریافتند که این صامتها هر کدام  یک مصوت i یا u به همراه دارند .

اوپرت همچنین ، ساخت آواگروه های  ai و au را در کتیبه های فارسی باستان روشن کرد و ، یادآوری نمود که صامت های غنه m و n در خط فارسی باستان پیش از واج های انسدادی به کتابت در نمی آیند . بدین تریتیب ، رمز خواندن خط میخی فارسی باستان گشوده شد و نهایتا ، راه برای خواندن خطوط میخی دیگر و به تبع آن دستیابی به ادبیات غنی بین النهرین هموار گشت .

پاسخ:
آقای رمز گشا.  تمام این فرمایشات تکراری و قصه های کلثوم ننه در باب خط میخی همه جا ریخته، به این درد می خورد که با شم و قرائت حروف میخی را معلوم کنند. آن وقت معنای آن را از چه مدرکی کش رفته اند. خط چیز دیگر و متن و زبان چیز دیگری است.  
 
 
 
 
 
 
 
 
نحوه رمز گشایی خط میخی فارسی باستان
یکشنبه 14 فروردین ماه سال 1390 ساعت 3:09 PM
تا یک صد سال قبل یگانه منبع ایران در دوره هخامنشیان منحصر به اطلاعاتی از مولفین یونان باستان و روم و یا روایات و داستان های کتاب عهد عتیق (تورات) بود که از لحاظ تاریخ حوادث، اختلافات و تناقضاتی در آنها دیده می شد، برای این دوره از تاریخ ایران هنوز علم تاریخ نتوانسته بود منابع و مآخذ موثق و هم زمان از موطن اصلی این وقایع یعنی ایران کسب نماید. در اوستا و شاهنامه فردوسی حتی نام پادشاهان هخامنشی مذکور نیست و اطلاعاتی هم وجود ندارد که به توان بر مبنای آن دوره هخامنشیان را معلوم و روشن ساخت. در روایات تاریخی مربوط به دوره ساسانیان فقط یک واقعه از دوران پادشاهی دویست ساله هخامنشیان ذکر شده که عبارت از استیلای اسکندر مقدونی بر سپاهیان داریوش سوم است. این حادثه تاریخی را هم از منابع ایرانی هم زمان به دست نیاورده اند، بلکه آن را از روی داستان های یونانی و مصری و شریانی درباره فتوحات اسکندر مقدونی اخذ کرده اند. در دوران سلطه و حکومت ساسانیان نام های کوروش و کمبوجیه و خشایارشا و بعضی دیگر از پادشاهان سلسله هخامنشیان به بوته فراموشی سپرده شده و سلسله ای ظاهرا افسانه ای ]؟[ موسوم به کیانیان جایگزین هخامنشیان گردید، در روایات و اخبار اسطوره ای ایران موضوع بنای کاخ های پرسپولیس را به یکی از قهرمانان حماسه ای ایران یعنی جمشید منسوب داشتند و وی را هم ردیف و مشابه سلیمان پادشاه بنی اسرائیل دانستند. از دوران فرمانروایی سلسله ساسانی در ایران نمی توان شواهدی که مبتنی بر وجود سلسله ای حقیقی پیش از ساسانیان باشد به دست آورد. اخبار و اطلاعات مربوط به دوره ساسانی درباره ایران به هیچ وجه جنبه تاریخی نداشته و صرفا مبتنی بر افسانه ها و حماسه هاست. مورخان ایرانی قرون میانه تاریخ نسبتا مشخص ایران را فقط از زمان پادشاهی دودمان ساسانی نام به رشته تحریر در آورده اند. در آثار شاعران فارسی زبان مانند نظامی و هم چنین در ادبیات جدید ایران، درباره هخامنشیان اشاراتی شده که متکی به منابع یونانی است و از طریق روایات و اخبار سریانی انتقال یافته است.
بنا بر آنچه ذکر شد قبل از خواندن متن کتیبه های میخی هخامنشی امکان رسیدگی و یا تکمیل اطلاعات مربوط به ایران باستان و هم چنین بررسی مطالب مندرج در تورات وجود نداشت. از اولین روز آشنایی اروپاییان با خطوط میخی تا روز خواندن کتیبه های میخی متجاوز از دویست سال سپری شد. این خطوط در اثر مساعی عده ای از دانشمندان ملیت های گوناگون و با انگیزه های مختلف و هم چنین کوشش های چندین نسل که در پاریس، لندن، بغداد، سن پطرزبورگ، کازان، بن، گیتن گن و سایر نقاط به مطالعه و تحقیق بر روی این کتیبه ها پرداختند، عاقبت خوانده شد. خواندن کتیبه های مذکور یکی از موفقیت های بزرگ قرن نوزدهم میلادی برای شرق شناسان به شمار می رود. (1)
تاریخ کشف رمز، قرایت و تفسیر خطوط مختلفی که حکومت های ایران باستان در طی دوران طولانی شان به کار می برده اند، در نگاه اروپاییان یکی از جالب ترین و در عین حال افتخارآمیزترین بخش های تحقیقات تاریخی آنها بوده است.
هنگامی که «شامپولیون» فرانسوی برای کشف رمز هیروگلیف های مصری آهنگ آن سرزمین کرد، کتیبه سه زبانی «رُزتا» را داشت که بخش یونانی آن اساس استواری برای تفسیر دو خط دیگر به وی داده بود، اما تحقیقات شرق شناسان و باستان شناسان اروپایی درباره کتیبه های میخی با مشکلات ناگشودنی تری رو در رو بود که سرانجام با بررسی های اسلوبی از میان برداشته شد. (2)
ظاهرا برای نخستین بار در قرن پانزدهم میلادی سیاحان اروپایی به ویرانه های کاخ های تخت جمشید و سنگ نگاره های نقش رستم توجه نمودند و اولین اطلاعاتی که در این باره کسب شد به وسیله سفیر ونیز «جیولسافاتوباربارو» بود که در سال 1472م به ایران سفر کرد. گر چه حکایات سیاحان و جهان گردان اروپایی مقرون به صحت و حقیقت نبود، ولی در هر حال علاقه و توجه اروپاییان نسبت به آثار و ابنیه ایران رو به روز بیشتر می شد.
نخستین آشنایی اروپاییان با خطوط میخی در سال 1618 میلادی روی داد یعنی در زمانی که سفرای پادشاه اسپانیا فیلیپ سوم در دربار شاه عباس اول صفوی به نام های راهب «آنتونیو دوگووه آ» و دوک «دن گارسیا دوسیلوا دوفیگوئروآ»، برای اولین بار در اروپا موضوع علایم خطوط میخی را که در ویرانه های کاخ داریوش اول در تخت جمشید دیده شده بود به اطلاع محققی رساندند. در سال 1621 م پیش آهنگ شرق شناسی کشور ایتالیا به نام «پیترو دلاواله» ویرانه های تخت جمشید را توصیف نمود و از روی پنج علامت خطوط میخی شبیه نویسی کرد. با توجه به سمت و جهت استقرار علایم چنین استنباط نمود که خطوط مزبور باید از چپ به راست خوانده شود. در سال 1674م جهانگرد فرانسوی «ژان شاردن» نسخه ای از کتیبه های میخی هخامنشی را به همراه خود به اروپا برد. او به اشتباه تصور می کرد که کتیبه های مزبور باید مانند خطوط چینی از بالا به پایین خوانده شوند.
کشف رمز خواندن خطوط میخی بعدها به کندی انجام گرفت؛ بدین معنی که برای خواندن کتیبه ها لازم بود معنای هر علامت معلوم گردد، در حالی که هنوز زبانی که این خطوط میخی بدان تحریر شده بود و زمان تحریر و ملیت منتسب به آن از مسایل مجهول به شمار می رفت. (3)
در سال 1762م کنت «گای لوس» تصویر گلدانی را که از مرمر بود و کتیبه هایی به سه خط میخی و یک خط مصری قدیم داشت، منتشر کرد. (4)
در ماه مارس سال 1765م «کارستن نیبور»، سیاح آلمانی، در حین سیر و گردش خویش، چند روزی را هم در تخت جمشید گذرانید و از کتیبه های معروف آن نسخه برداری بسیار دقیقی کرد. (5) وی ثابت کرد که کتیبه های تخت جمشید به سه خط مختلف نوشته شده و نخستین و ساده ترین این خطوط دارای 42 علامت نوشتاری است. از این گذشته وی به طور قطع تایید کرد که خط میخی کتیبه ها از چپ به راست نوشته شده است. او نخستین علایم به کار رفته در هر کلمه را پیدا کرد. «ف. مونتر» تصور کرده بود که زبان موضوع بحث اوستایی است و کوشید تا به کمک کشف رمزی که مبتنی بر تکرار علایم به کار رفته در کتیبه ها بود کلمات آن را بخواند اما در این کار موفق نشد. (6)
اوضاع و احوال در سال 1802م هنگامی که «گروتفند» 27 ساله به خواندن کتیبه های خطوط میخی تخت جمشید پرداخت، عوض شد. اساس کار او بدین منوال بود که بعضی از نظریات و افکار پیشنیان را پذیرفت و با این نظر که خط کج، جدا کننده کلمات است موافقت نمود و هم چنین تایید کرد که گروه هفت علامتی که غالبا و مکررا به چشم می خورد به معنای «پادشاه» است و کتیبه های مزبور متعلق به دوره هخامنشیان می باشد و برای تعیین نام واقعی پادشاهان ایران باید به زبان اوستایی متوسل شد و علامتی که بیشتر به چشم می خورد همان صرف «a» می باشد. بدیهی است این نظریات باز هم کاملا جنبه فرضیه داشتند ولی «گروتفند» از بین کلیه این فرضیه ها و نظریات، روش ذیل را که بیشتر مقرون به صحت بود برای خود برگزید. وی توجه خویش را به دو کتیبه مشابه در تخت جمشید معطوف نمود. در این کتیبه ها گروه معینی از علایم چندین بار تکرار می شد که طبق نظر «مونتر» حاوی القاب و عناوین پادشاهان بود. این مطلب از روی متن یونانی کتیبه نقش رستم که به فرمان شاپور اول تهیه و به وسیله «سیلوستر دساسی» انتشار یافته بود، شهرت پیدا کرد. «گروتفند» از روی نام های پادشاهان هخامنشی که به زبان یونانی تحریر یافته و نام داریوش که در تورات آمده بود و با استفاده از زبان های اوستایی و پهلوی توانست 9 علامت از علایم خطوط میخی را بخواند، (7) بدین ترتیب «گروتفند» سه نام را پیدا کرد که از حروف این سه نام سیزده علامت میخی را کشف کرد، اما بعدها معلوم شد که چهار تای آن نادرست بوده است.»