با عرض سلام خدمت استاد گرامی
بنا بر تحقیقات ارزنده و بی نظیر جنابعالی دربی ارزشی و اساقط سلسله پادشاهی با اقتدار و پرآوازه هخامنشی(!؟) و نیمه کاره بودن بنای تخت جمشید ، و همچنین با در نظر گرفتن بین النهرینی بودن نقوش و حجاریهای تخت جمشید ، آیا می توان به این برداشت و نتیجه رسید که :
1- اگر هخامنشیها را بیابانگردهای مهاجمی بدانیم که با دیدن « زیبایی و شگفتگی عظمت شهر بابل »، آنها را بر این واداشته است که با زور نیزه ، معماران بین النهرین را بر حسب نیاز وادار و مجبوربه برپایی و ساخت تخت جمشید کنند پس دلیلی بر قتل عام و در لیست پوریم قرار دادن چند صد و یا چند هزار معمار و هنرمند اسیر شده نبوده است ، بخصوص که مراحل اولیه شروع به کار پانل ساختمانی تخت جمشید در حال اجرا بوده ، که احتمالا این معماران نمی توانستند خطری برای قوم یهود و بازوی نظامی آنها شمرده شوند و مورد قتل عام پوریمی ، مگر بعد از تکمیل ساخت تخت جمشید و خلاصی از آنها ! و یا اینکه طبق فرمایشات شما از اساس منکر سلسله ای به نام هخامنشیها باشیم .
2- پس بر اساس استنتاج از مقالات اخیر ایرانشناسی ، آیا می توانیم بگوییم که اجرای ساخت بنای « مینی بابل » (تخت جمشید) در آن شرایط نامطلوب زیست محیطی (کوه رحمت)، یک تجدید حیات دوباره ای برای بازماندگان جان سالم بدر برده مردم بین النهرین از فاجعه پوریم و به دور از حوزه معیشتی سرزمین خود است ؟! که گویا درآنجا هم از هخامنشیها و توطئه های قوم یهود در امان نبوده اند.
موفق باشید
پاسخ:
آقای صالح. اندکی دیگر حوصله کنید.