روش نظام مند برای رسیدن به پاسخی فراگیر به پرسش شما در مورد میزان چربی بدن موجودات، مراحلی دارد. اولین قدم همان بود که بپذیریم که پس تجمع چربی در تمام حیوانات نشانه ی قدرت و سلامت نیست. در واقع، طیفی از درصد چربی در بدن حیوانات میتوان ترسیم کرد که در یک انتهای آن حیواناتی با ذخایر بالای چربی قرار میگیرند مثل شیر دریایی، فک و کوسه، و در انتهای دیگر آن حیواناتی که به هیچ عنوان تحمل تجمع چربی را ندارند مثل یوزپلنگ، گنجشک و مورچه. حیوانات دیگری نیز هستند که در میانه ی این طیف قرار میگیرند، مثل سنجاب و موش صحرایی.
اکنون قدم بعدی این است که بپرسیم چه عواملی درصد چربی مناسب بدن هریک را تعیین میکند؟ و به قول شما چند نوع تجمع چربی در حیوانات وجود دارد؟
عوامل مختلفی ممکن است در تعیین میزان چربی بدن یک حیوان دخیل باشند. دو عامل مهم عبارتند از:
۱. آب و هوا و شرایط محیطی
۲. نقش و میزان مصرف انرژی آن حیوان در درون اکوسیستم
۱. آب و هوا: بطور کلی، قاعده بر این است که آب و هوای سردسیری موجودات را به سمت ذخیره ی چربی بیشتر سوق میدهد، در حالی که آب و هوای گرمسیری برعکس آن است. مثلا ببر سیبری بافت ضخیمی از چربی زیر پوست خود دارد، در حالی که میزان این چربی در ببر بنگال بسیار کمتر است. خرس قطبی یک تانکر روغن متحرک است، در حالی که مارمولک صحرای آفریقا لاغر و ظریف اندام است.
همچنین در مواردی که فقدان مواد غذایی در صحرا مستلزم ذخیره ی غذایی طولانی مدت در بدن حیوان باشد، شاهد حضور حیوانی مانند شتر هستیم که کوهانی پر از چربی دارد و میتواند مدتهای طولانی بدون غذا سفر کند. اما جالب است که دقت کنیم که همین شتر نیز انواعی دارد: شتر دوکوهانه و کند حرکت، و در مقابلش شتر یک کوهانه ی جماز که بسیار تندروتر است. یعنی میبینیم که میزان تحرک این دو با میزان چربی بدنشان هماهنگی دارد.
به علاوه، حیوانات آبزی مانند ماهی، کوسه و نهنگ به علت نیاز به عایق بندی بدنشان در مقابل آب و سرما، عموما بدن چربتری نسبت به موجودات خشکی زی دارند.
۲. نقش و میزان مصرف انرژی حیوان در درون اکوسیستم: تنازع بقا میان شکار و شکارچی تنظیم کننده ی بسیاری از پارامترهای زیستی موجودات زنده است. پلنگها غزالهای ضعیف و کم تحرک را شکار میکنند و غزالهای تیزپا جان به در میبرند. نتیجه افزایش آماری تحرک در اجتماع شکار (غزالها) است. اما در مقابل، افزایش عمومی سرعت غزالها، پلنگها را نیز در یک فشار محیطی دائم برای رسیدن به حداکثر سرعت نگه میدارد. نتیجه ی کار، اجتماعی از شکار (غزال) و شکارچی (پلنگ) است که هر دو تیزپا و بدون تجمع چربی در بدن هستند. از سوی دیگر، خرگوش پرجست و خیز اما تپل مپلی که شما اشاره کردید در اکوسیستمی دیگر و شرایطی متفاوت قرار دارد. روباهی که آن خرگوش را شکار میکند باید تیزرو و بدون چربی اضافه باشد، اما خرگوش شرایط دیگری دارد: او در ناهمواری ها زندگی میکند و در عوض دویدن «می جهد»، و خود را در اولین مخفیگاه پنهان میکند؛ یعنی برخلاف غزال مجبور به فرار مستقیم از دست شکارچی در فضای باز نیست. ضمن اینکه میزان تغذیه ی خرگوش در قیاس با تحرکش احتمالا بیشتر از غزال است، و او باید برای خواب زمستانی چربی ذخیره کند. نتیجه کار، خرگوشی تپل مپل است!
تنبل چاقالو روی درخت مصرف انرژی پایینی دارد، و طبیعیست که درصد قابل توجهی از کالری ورودی بدنش را تبدیل به چربی کند. ضمن اینکه او برخلاف تحرک کم در خشکی، اتفاقا شناگر ماهری در آب است! و ما میدانیم که ذخیره ی چربی زیر پوست مزیت خوبی برای شناگر به شمار میرود. به همین ترتیب یک کرم درختی دارای تغذیه ی بالا و تحرک کم است و نتیجه چیزی نیست جز درصد چربی بالا در بدن؛ اما مورچه هایی که باید بر طبق یک سازماندهی اجتماعی از پیش تعریف شده، بطور مداوم در جنب و جوش و فعالیت باشند فاقد هرگونه تجمع چربی هستند.
نهنگ بزرگ شناور در اقیانوس، دسترسی فراوان به منابع غنی غذایی و نیاز شدیدی به عایق بندی بدنش در مقابل آب و سرما دارد که نتیجه ی آن بدنی پر از چربی است. در مقابل، قوها و درناهای مهاجر به علت نیاز به سبکی بدن و قدرت پرواز بالا در فواصل چندهزار کیلومتری، و همچنین پوشش محافظ پر بر روی پوستشان که مثل عایق حرارتی عمل میکند، ذخایر چربی بسیار کمتری نسبت به نهنگ دارند.
همینجا باید به یک نکته ی مهم نیز اشاره کنم و آنهم شرایط استثنایی حیوانات اهلی خوراکی در قیاس با حیوانات غیرخوراکی است. همانطور که ذخایر غذایی در میوه های خوراکی انسان مانند سیب و پرتقال به طور غیرعادی بالاتر از ذخایر غذایی در میوه های غیرخوراکی مانند میوه ی درخت کاج است، به همین ترتیب میزان ذخایر غذایی اعم از پروتئین و چربی در بدن حیوانات اهلی مانند گاو، گوسفند، بز، مرغ، اردک، شتر و شترمرغ نیز به طور غیرعادی بالاتر از حیواناتی در اکوسیستم مشابه خودشان است که برای بشر مصرف غذایی ندارند. مثلا شتر کوهان چربی دارد که در سایر حیوانات بیابانی دیده نمیشود. همچنین به قول شما گوسفند دنبه دارد که منبع غذایی ارزشمندیست.