ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

زبان و فرهنگ و ادبیات و قومیت عرب و اعراب و سایر زبانهای رایج

فریبا حاجی زاده

شنبه 7 مرداد 1391 ساعت 9:36 PM
آقای سنجری
من نظری درباره موضوع گفتگوی شما ندارم اما انصافا کسیکه "حساسیت نژادی" دارد شما هستید.
البته من میدانم علت این حساسیت نژادی که گاهی بصورت پارانویا در می آید و فرد هر کلام و رفتاری را توهین به زبان و نژادش تلقی میکند بعلت کم احترامی ها و تحقیرها و تبعیض هایی هست که همه اقوام ساکنین ایران طعم تلخ آنرا چشیده اند.
مطمئنم آقای مسعود که خودشان کورد هستند هم درد و رنج این زخم را چشیده اند بنابراین هرگز کسی را به خاطر زبان و نژادش تحقیر نمیکنند.
امیدوارم با این توضیح سوءتفاهمات مرتفع شود چرا که ما همگی برادریم و زبان عرب و متکلمان آن را به سبب کتابمان قرآن دوست داریم.
 
 
 
 
شنبه 7 مرداد 1391 ساعت 11:06 PM
یادداشت مورخه
جمعه ۲۹ خرداد ۱۳۸۳ ساعت:    15:30 استاد پورپیرار
یادداشت برای آقای ۲۲

به گمانم بحث های شما با آقای امیر و هرکس دیگر درباره ی نام عربستان و خوزستان بی حاصل است، چرا که نمی توان مبنا و معنای لغت عرب را، حتی در صحرای نجد دریافت و تعیین قدمت و قضیه ی عرب، تاکنون نامیسر و غیرممکن بوده است، چه رسد به درک درست و عالمانه برای پیشینه ی لغت و قوم عرب در خوزستان کنونی. چرا که هرچند حضور قومی با تظاهرات و زبان و لباس عربی در خوزستان کنونی، غیر قابل انکار و تردید است، اما تعیین این که هستی و هویت امروزین آنان تاثیر گرفته از حضور انبوه تر و اصالت دار تر اعراب در پس طلوع اسلام در منطقه است و یا این که خوزی های حاضر را باید دنباله ای از قوم اولیه و اصلی عرب بدانیم، که مستقیما از صحرای نجد کوچیده اند، ناممکن می نماید.
اما به جرات بیش تر می توان پذیرفت که هیچ یک از اعراب کنونی، در نوار زیستی گسترده ای که از شمال آفریقا تا خوزستان را شامل می شود، با نگاه به عمق تاریخ، عرب نژاد نبوده اند و در واقع جز قبیله های ساکن صحرای نجد، دیگر اعراب جهان، تنها پس از پذیرش اسلام عرب شده اند. چنان که تمدن مستقل بابل، یعنی عراق کنونی را، پس از حضور اسلام، به ظواهر و زبان عرب آراسته می بینیم و همچنین است لبنان و یمن و مصر و سراسر شمال آفریقا.
چنین که پیداست، تا پیش از هخامنشیان، سراسر جنوب غربی و به طورکلی نیمه جنوبی نجد ایران را، با نشانه های متعدد، تحت اختیار و اقتدار امپراتوری غیرمتجاوز و آرامش طلب ایلام، با فرهنگی بسیار انسانی و غنی، می بینیم. آثار این فرهنگ از جمله در لوحه‌ی سنگی مجموعه قوانینی ثبت است که در شوش یافته ایم و شرق شناسان یاوه گو، برای پنهان داشتن تمدن ایلام، آن را به حمورابی نامی با هویت بین النهرینی بخشیده اند!!! من بی هیچ تردیدی نه فقط آن لوحه، بل حتی یافته های جیرفت را دنباله ی شرقی تمدن ایلام می شناسم و معتقدم بازمانده های کنونی جیرفت، بقایای یک زیگورات ایلامی را تعریف می کند و نقوش ظروف سنگی آن ها تنها تفسیر نگاه ایلامیان بر هستی و هنر را می پذیرد و از آن که علاوه بر چغا زنبیل و هفت تپه، زیگوراتی نیز در مکان کنونی تخت جمشید و یکی دیگر در سیلک و حوالی کاشان یافته ایم، پس به یقین باید که تمدن مسلط این سرزمین را، پیش از هجوم کورش و داریوش، تمدن ایران ایلامی بشناسیم که خوزستان کنونی از اجزاء آن شمرده می شود.
به گمان من هر ایلامی و هر خوزستانی و حتی هر ساکن استان فارس هم، اینک که معلوم شده است باستان شناسان دغل و بی سواد و مزدور کنیسه و کلیسا، در ۷۵ سال پیش، به تاریخ و تمدن ایران کهن، با برچیدن و تخریب آثار ایلامی از تخت جمشید و شوش، وحشیانه تجاوز کرده اند، موظف می شود که موضوع شناسایی تازه ی تخت جمشید به عنوان مجتمعی از معابد ایلامیان را جدی بگیرد. مسلما به صلاح جمعی ایرانیان است که در جای پرداختن به ستیزه های بی حاصل و ثمر، مثلا اثبات بس دشوار دیرینه ی نام عربستان و یا خوزستان، فعلا به باز پس گیری داشته های کهن مسلم، از چنگ و دندان باستان شناسی توطئه گر جهانی، که تنها به کام تورات و یهودیان کلنگ زده اند، بپردازیم.
اینک زمانی است که علیه دخالت مجدد این لشکر ویرانگر باستان شناسان اروپایی و آمریکایی برویم، که علی رغم این همه توطئه ی آشکار، که در کار تفسیر و تعیین آثار تاریخی ما زده اند، بار دیگر به سایت های کهن ایران باز می گردند و در اندیشه‌ی توطئه های تاریخی تازه اند. درخواست امروز هر ایرانی بایستی بازخوانی و بازسازی مجدد هویت بومی، از راه شناخت مراکز عمده ی تمدن کهن پیش از هخامنشی در نجد ایران باشد، نه علم کردن مدعاهای محلی، که موجب تفرقه ی ملی بیش تری خواهد شد. اینک و در مرحله ی نخست باید به حساب در به دری هایی رسید که سبب اصلی آن، تجاوزات کهن و جدید یهود به هستی گران مایه ی شرق میانه بوده است. باید که نخست جایگاه عمده ترین و دیرین ترین تمدن و تمرکز را در منطقه ی خویش بازشناسیم و آن را مبنا و مبدا حضور اقوام حاشیه ای در ایران و در بین النهرین قرار دهیم. این راه سهل تر و خردمندانه تری برای نزدیکی سریع تر و عمیق تر به هویت منطقه ای، ملی و بومی سراسر شرق میانه است. به گمان من بازخواست نخست ما باید متوجه بازشناسی و بازگرداندن باستان شناسانه ی تمدن های قدرتمند کهن شرق میانه، نظیر آرامیان و آشوریان و سومریان و بابلیان و ایلامیان و لران و اورارتوها و کاسپین ها و سیستانی ها باشد، که تمام آن ها را هجوم وحشیانه ی هخامنشیان با حمایت و هدایت یهودیان، در حد نسل کشی کامل، به باد داد. اگر اعراب کنونی خوزستان به حق به دنبال اعاده ی توانایی های بومی خود در پیش از هجوم رضا شاهند، این مطلب نمی تواند به صورتی بیان شود که با بنیان تاریخ شرق میانه در تضاد افتد و آن را برهم زند.  
 
 
 
 
 
 مسعود
یکشنبه 8 مرداد 1391 ساعت 00:34 AM
جناب ***
فراموشی توصیه‌ی به جای شما برای مدتی، القاب و صفات جدیدی برایم به همراه آورد.
ممنون از یادآوری...

خانم حاجی‌زاده
تعلق به نژادی خاص یا تکلم به ترکی، فارسی، کردی، عربی یا هر زبان دیگری به نظیر بنده مزیتی برای کسی به همراه ندارد. از این رو هیچ گاه درگیر این‌گونه حساسیت‌ها و تعصبات نبوده و نیستم. این تاریخ و فرهنگ جهود زده همه مردمان با هر زبان و نژادی را با یک چوب زده و در نهایت فریفته است. به همین خاطر به نظر من وقتی گام در مسیر دریافت حقیقت گذاشته شود اصولا این تفاوت‌ها رنگ خواهد باخت. همواره بر این عقیده بوده‌ام که ادب و احترام به آرای مخالف حتی اگر به نظرمان این آرا اشتباه هم باشد شرط اساسی هر مباحثه‌ی منطقی محسوب می‌شود. امیدوارم جناب سنجری هم که به گفته‌ی استاد از یاران پر تلاش بنیان‌اندیشان هستند در مورد بنده پیش‌داوری‌هایی که دارند را با توجه به شعار اصلی این محفل که حق و صبر است با صبوری به کناری بگذارند و از برچسب‌زنی‌های ناشی از این پیش‌داوری‌ها دوری کنند تا بیش از این با این کامنت‌های بی ربط به اصل موضوع فضای وبلاگ را بدرنگ نکنیم و به قول خودشان حفظ حرمت کنیم.
در ضمن نمی‌دانم چگونه پی بردید بنده کورد هستم. با نگاهی که به وبلاگتان انداختم دریافتم که گویا هم ولایتی هستیم.
پایدار باشید...
 
 
 
 
مسعود
یکشنبه 8 مرداد 1391 ساعت 00:34 AM
جناب ***
فراموشی توصیه‌ی به جای شما برای مدتی، القاب و صفات جدیدی برایم به همراه آورد.
ممنون از یادآوری...

خانم حاجی‌زاده
تعلق به نژادی خاص یا تکلم به ترکی، فارسی، کردی، عربی یا هر زبان دیگری به نظیر بنده مزیتی برای کسی به همراه ندارد. از این رو هیچ گاه درگیر این‌گونه حساسیت‌ها و تعصبات نبوده و نیستم. این تاریخ و فرهنگ جهود زده همه مردمان با هر زبان و نژادی را با یک چوب زده و در نهایت فریفته است. به همین خاطر به نظر من وقتی گام در مسیر دریافت حقیقت گذاشته شود اصولا این تفاوت‌ها رنگ خواهد باخت. همواره بر این عقیده بوده‌ام که ادب و احترام به آرای مخالف حتی اگر به نظرمان این آرا اشتباه هم باشد شرط اساسی هر مباحثه‌ی منطقی محسوب می‌شود. امیدوارم جناب سنجری هم که به گفته‌ی استاد از یاران پر تلاش بنیان‌اندیشان هستند در مورد بنده پیش‌داوری‌هایی که دارند را با توجه به شعار اصلی این محفل که حق و صبر است با صبوری به کناری بگذارند و از برچسب‌زنی‌های ناشی از این پیش‌داوری‌ها دوری کنند تا بیش از این با این کامنت‌های بی ربط به اصل موضوع فضای وبلاگ را بدرنگ نکنیم و به قول خودشان حفظ حرمت کنیم.
در ضمن نمی‌دانم چگونه پی بردید بنده کورد هستم. با نگاهی که به وبلاگتان انداختم دریافتم که گویا هم ولایتی هستیم.
پایدار باشید...
 
 
 
 
منصور
یکشنبه 8 مرداد 1391 ساعت 02:59 AM
آقای سنجری
دشمن شمردن افرادی که در این وبلاگ کامنت می گذارند کار صحیحی نیست. به هر حال هر کس به میزان بضاعت فکری خود در این مباحث شرکت می کند و هدف هم همین است که ایده های بنیانی چون فولاد آب دیده و چکش خورده خارج شود که البته با نظرات استاد گرامی با اشرافی که بر موضوعات دارند  مورد محک واقع می شوند.
حقا مایل نیستم حضرتعالی را درگیر چنین الفاظی ببینم.  
 
 
 
 
 
 
آمون : حس شونصدمم بهم میگه داداش سنجری گلم ... .  
کامنت شنبه 7 مرداد 1391 ساعت 11:06 PM نقل قولی است از آقای پورپیرار به نشانی :  
 
که به همین دلیل این مطلب در بخش نظرات جالب دیگران درج نشد!