دوستان اشاره به این حقیقت هولناک را در لابلای پاسخ استاد پورپیرار جدی بگیرند:
«...که از راه دور و از جانب یک ناشر بزرگ در انگلیس آمده است تا انحصار ترجمه مطالب به زبان انگلیسی را دریافت کند و البته حق التحریر هم خواهد داد...و بالاخره متنی را به دو زبان تنظیم می کند که انحصارا حق ترجمه و نشر مطالب با ترجمه انگلیسی به فلان ناشر داده خواهد شد و همین. دیگر شما مالک نوشته خودتان نیستید...»
این آفت انحصار در حق بهره برداری از محصولات معنوی، تحت عناوین دهان پرکنی مثل حق کپی رایت و غیره، یکی از کثیفترین شگردهای یهودیان در سوءاستفاده از دانایی های عام بشری ست، که بنا بر ذات خود متعلق به عموم بشریت است نه اینکه در انحصار کمپانی ها باشد. این چه معنی دارد که مثلا حق ترجمه ی یک کتاب به یک ناشر بخصوص فروخته شود؟؟؟؟!!! آیا اگر از سطحی نگری خارج شده و کمی در عمق مطلب فرو رویم، جمله ای مسخره تر از آن خواهیم یافت؟؟ آیا ترجمه حقی است که فروخته شود؟؟؟!!!
و یا در مثالی دیگر، این به چه معناست که شرکتی یک محصول شیمیایی ویژه را با فرمول انحصاری و محرمانه وارد بازار کند؟؟؟ آیا همگی ما انسانها در یک دنیای مشترک زندگی نمی کنیم و در مقابل طبیعت واحدی مسئول نیستیم؟؟ و اگر اینطور است، آیا محرمانه نگه داشتن فرمول یک محصول به بهانه ی حفظ جایگاه اقتصادی در برابر رقبا در بازار، به معنای ایجاد فساد مادی و معنوی در زمین و تخریب طبیعت نیست؟؟ در این راستا به محصول COREXIT ساخته ی کمپانی هولدینگ نالکو اشاره می کنم که برای پراکنده کردن لکه های نفتی از جمله پس از حادثه ی شرکت BP در خلیج مکزیک به کار رفته است:
http://en.wikipedia.org/wiki/Corexit
این محصولات، به ویژه COREXIT 9500 برای طبیعت سمی هستند. فشار افکار عمومی باعث شد تا بخشی از اطلاعات محرمانه ی آنها به بیرون درز کند: «ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس...» (روم، ۴۱)
پس به هوش باشیم که چه دیوارهای انحصار اطلاعاتی متنوعی را در مقابل ما علم کرده اند؛ موانعی که طیفی از آن هم همین بایکوت رسانه ای تحقیقات آقای پورپیرار به دستور مستقیم اورشلیم بوده، و همراه با بانکداری یهودساخته مانند دو بال پرنده ی فساد و بدبختی در جهان سایه افکنده اند.