ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

حمایت محمد نوری زاد، یهودی آنوسی مسلمان نمای نفوذی از یهودیان و بدهکار جلوه دادن مسلمانان به یهودیان و ضدیت و عناد با اسلام

دارا

جمعه 8 آذر 1392 ساعت 11:29 ب.ظ
https://hra-news.org/2/1389-01-27-05-24-07/17189-1.html
پاسخ:
باز نشد.  
 
 
 
 
 
 
 
 
آمون : این هم حمایت های یک آنوسی از یهودیان! از همان اصرارش بر عبارت ایرانیان یهودی، می شود همه چیز را فهمید. انگار این ها از بنی اسرائیل نیستند! بخوانیم :  
 
 
 
محمد نوری‌زاد: یک پوزش‌خواهی بزرگ به ایرانیان یهودی بدهکاریم
پنجشنبه 07 آذر 1392 ساعت 11:23 |
محمد نوری‌زاد، روزنامه‌نگار، فیلم‌نامه نویس و کارگردانی‌ست که تا پیش از انتخابات جنجال برانگیز ریاست جمهوری سال ۸۸ در ایران، در روزنامهٔ کیهان قلم می‌زد اما پس از آن و به دلیل مواضع انتقادی که اتخاذ کرد، بازداشت و از سوی دادگاه انقلاب تهران به حبس محکوم شد.
وی علاوه بر این مواضع انتقادی، پس از آزادی از زندان نیز فعالیت‌های انسان‌دوستانه و جسورانهٔ بسیاری انجام داده که از نمونه‌های اخیر آن و در دفاع از اقلیت‌های مذهبی، می‌توان به دیدار با یک خانوادهٔ بهایی و بوسه بر پاهای کودک این خانواده اشاره کرد.
با آقای نوری‌زاد که در سفر به سر می‌برد، مصاحبه‌ی کوتاه تلفنی‌ای داشتیم و از وی پرسیدیم که آیا از ایرانیان کلیمی هم به همین نحو دفاع خواهد کرد؟ او می‌گوید که «برای شخص بنده، کلیمیان هیچ تفاوتی با من شیعه ندارند و فرزندان آن‌ها، فرزندان من هستند و فرزندان من، فرزندان آن‌ها…»
آقای نوری‌زاد، دفاع شما از اقلیت‌های مذهبی در ایران، در حداقل یک‌سال اخیر، اقدامی جسورانه و سازنده بوده. در همین رابطه با توجه به موضوع پروندهٔ ویژهٔ این شمارهٔ خط صلح از شما می‌پرسم: آیا به همین شیوه از کلیمیان یا‌‌ همان ایرانیان یهودی و حقوق آن‌ها نیز دفاع خواهید کرد؟
حتماً همین‌طور خواهد بود. بنده مطلقاً تفاوتی بین یک کلیمی، یک مسلمان شیعه، یک بهایی، یک کمونیست، یک مسیحی و یک زرتشتی به لحاظ حقوق شهروندی نمی‌بینم. یعنی حاکمیت در هر مرتبه‌ و با هر گرایشی که هست، می‌بایست طبق قانون به همهٔ شهروندان یکسان نگاه بکند. متاسفانه و شوربختانه، ما اینجامعه را به خواص و عوام و خودی و غیرخودی و شهروندان درجه یک و درجه چند، تقسیم بستیم و آشوبی در حوزهٔ آرامش روانی و اعتقادی مردمان خودمان پدید آوردیم. به گمان من، این یک گناه نابخشودنی‌ست و آسیب‌های فراوانی را که ما بر شاکلهٔ زندگی هم‌وطنانمان وارد کردیم، حتماً در آینده واشکافی خواهد شد و مشاهده خواهیم کرد که چه ظلمی به هم‌وطنانمان کردیم.
برای شخص بنده، کلیمیان هیچ تفاوتی با من شیعه ندارند و فرزندان آن‌ها، فرزندان من هستند و فرزندان من، فرزندان آن‌ها. ما باید مجاوران اعتقادی درستی برای هم‌دیگر باشیم و این اتفاقاً از آموزه‌های دینی ما است و ما حرکت جدید و عجیب غریبی نباید انجام بدهیم. این چیزی که متاسفانه به صورت تابو در آمده و به صورت حصارهای به هم‌پیوسته بین هم‌وطنانمان جدایی افکنده و عامل مستقیم آن هم، اتفاقاً حاکمیت، یا جماعتی در میان حاکمیت، بودند که باعث و بانی این فاصله و جدایی شدند و به آن دامن زده‌اند.
اما من اطمینان دارم، هنگامی که در آینده خردمندی‌ها به هم پیوند بخورد، ما قطعاً یک پوزش‌خواهی بزرگ به اقلیت‌های خوبمان بدهکاریم و من روزهای خوب و مبارکی را در آینده می‌بینم. متاسفانه و شوربختانه جمهوری اسلامی شعار هم‌زیستی مسالمت آمیز با اقلیت‌ها را داد، ولی هیچ‌گاه در این شعار صداقت نداشت؛ طوری که هم‌وطنان کلیمی ما تقریباً در مجموع احساس امنیت خاطر در سرزمین خودشان نداشتند. بله ما مثلاً از کلیمیان و زرتشتیان یک نماینده در مجلس داریم، اما این یک نماینده، جز این‌که در آن‌جا عمدتاً ساکت می‌نشیند-مثل بقیهٔ نماینده‌ها-، چه کاری می‌تواند انجام دهد؟ این نماینده چه‌قدر امکان این را دارد که خواسته‌های موکلین خودش را مطرح بکند؟
به هر حال، همان‌طور که گفتم، من فکر می‌کنم ما یک پوزش‌خواهی بزرگ نسبت به همه و همه، حتی به کمونیست‌ها و بهاییان بدهکاریم؛ چون اتفاقاً یک اقلیتی در جامعهٔ ما جدیداً ظاهر شده که قبلاً نبود و آن اقلیت، اقلیتِ شیعه است. در واقع یک جماعتی با اسم شیعه، که معدود هم هستند، بر یک اکثریت شیعه که‌شان اقلیت پیدا کرده، دارند حکومت می‌کنند و تمام مناسبات را به هم می‌ریزند و این اقلیت گسترده و وسیع، اتفاقاً هیچ نقشی در امورات کشوری ندارد و این اکثریتی که حالا شکلی از اقلیت پیدا کرده، شرمسار این هست که اقلیت‌های دیگر در اینجامعه، در حال آسیب دیدن هستند و آرامش روانی، اجتماعی و اعتقادی ندارند.
چرا تاکنون از این اقلیت مذهبی سخن نگفته‌اید، آیا چنین چیزی در برنامه‌های آیندهٔ شما وجود دارد؟
دلیل این‌که چیزی نگفتم، این بود که فضا بسیار تلخ و امنیتی و ناممکن بود و صمیمانه می‌گویم: من تا قبل از سال ۸۸ می‌ترسیدم و یا شاید قدرت درک این‌ را نداشتم که یک یهودی-یک بهایی، شانه به شانهٔ یک مسلمانِ شیعه، دارای حقوقی‌ست مسلم و اجتناب ناپذیر. این را یا نمی‌فهمیدم، یا اگر هم می‌فهمیدم، شهامت‌ ابرازش را نداشتم. خب همهٔ ما خیلی می‌ترسیدیم… اما با حادثهٔ سال هشتادو هشت و این‌که بسیاری از مناسبات سیاسی به هم ریخت و بسیاری از چهره‌ها، ذات پنهان خودشان را آشکار کردند و عرصهٔ رسانه‌ای، از حوزهٔ تملک حاکمیت بیرون رفت و مردم و افکار عمومی توانستند با هم ارتباط پیدا کنند، این شهامت کم‌کم متولد شد و این جهالت بزرگ که بر ذهن بنده حاکم بود، کم‌کم جای خودش را به یک نگاه باز‌تر و یک خردمندی تهی از تعصبات دینی داد، طوری که من احساس کردم به تعویق انداختن این پوزش‌خواهی نسبت به اقلیت‌ها، یک جرم و جفای مضاعف است. این است که قطعاً در آینده هم، ما هم‌چنان این راه را ادامه خواهیم داد و ثابت خواهیم کرد که هیچ تفاوتی میان ما و سایر عزیزانی که به هر اعتقادی گرایش دارند، وجود ندارد.
جناب نوری‌زاد، از اقلیت کلیمیان در ایران (ایرانیان یهودی)، به عنوان اقلیتی خاموش هم یاد می‌شود، چرا که از آنان در مورد تضعیفِ حقوقشان کمتر یاد می‌شود؛ حتی آنان در گزارش اخیر گزارش‌گر ویژهٔ سازمان ملل هم جایی نداشته‌اند. با این وصف، شما تصور می‌کنید آن‌طور که حکومت ایران تبلیغ می‌کند، خاموشی آن‌ها حتی در قبال نقض حقوقشان، که دستکم در قوانین اظهر‌ُمن‌الشمس است، ناشی از رضایت آنان و شرایط مناسبشان است یا با توجه به شناخت خودتان از حکومت، آن را ناشی از فشار بیشتر بر اینجامعه می‌دانید؟
کلیمیان سرزمین ما، بیشتر به خاطر اسرائیل آسیب دیدند؛ بعد از پیروزی انقلاب و شعارهای محو اسرائیل، طبیعتاً دم دست‌ترین چیزی که برای تاختن وجود داشت، کلیمیان سرزمین ما بودند. به هر حال در گمان افکار عمومی شیعیان، یک تعبیری بین کلیمیان ایرانی و اسرائیل است و کلیمیانِ ما برای اینکه ثابت بکنند هیچ ارتباطی با آن‌جا ندارند، روی به خاموشی بردند. کلیمیان ما قرن‌ها در کنار ما و در کنار اجداد ما به سلامت زیسته بودند، اما ناگهان با برآمدن جمهوری اسلامی و سرشاخ شدن جمهوری اسلامی با اسرائیل و صهیونیسم، متاسفانه بخشی از این اثریت‌ها به سمت کلیمیان داخل احاده داده شد و کلیمیان هم‌وطن ما از تیر و ترکش‌هایی که به سمت اسرائیل به صورت شعار پرتاپ می‌شد، بی‌نصیب نماندند.
من گمان و تصورم این است که خاموشی کلیمیان آرام ما، بیشتر از این جهت بود که مبادا اعتراضی، درخواستی و یا کاری کنند که بلافاصله آن‌ها را به اسرائیل بند کنند. به هر روی این الصاق برچسب‎‌های غیر مستند و اثبات نشده به یک تخصص در جمهوری اسلامی بدل شد، جوری که یک نفر با یک ادلهٔ پوچ، می‌توانست یک جماعتی را به اصطلاح به سینهٔ دیوار بسپارد و آن‌ها را محدورالدم بداند؛ بدون اینکه برای این ادلهٔ خودش دلایل متقن ارائه دهد. کلیمیان ما به خاطر اسرائیل سوختند و فرصتی برای درخواست حقوق خودشان نداشتند؛ کما این‌که حتی زرتشتیان و یا مسیحیان هم به یک شکلی مانند کلیمیان بودند و به علت شرایط جنگ و شرایط بعد از آن و تنگ نظری‌هایی در حاکمیت بود، هیچ وقت به اقلیت‌های ما این فرصت داده نشد که شانه به شانهٔ سایرین به حقوق تباه شده‌ و بایستهٔ خود انگشت بگذارند و حاکمان را برای اعادهٔ این حقوق فرا بخوانند.
پس با این تفاسیر رفتار حکومت ایران با این اقلیت را رفتاری سیاسی می‌دانید تا برگرفته از باورهای مذهبی؟
بله، برای اینکه قرن‌ها شیعیان در کنار یهودیان در استان‌های مختلف زندگی کرده بودند و اصلاً مشکلی هم نداشتند؛ با برآمدن جمهوری اسلامی ایران و ماجرای صهیونیست و شعارهایی که به زندگی و به سبد نیازمندی‌های ساعت به ساعت مردم راه یافته بود، کلیمیان ایران ناخودآگاه به سمت خاموشی اهاله داده شدند؛ چرا که کمترین درخواست حق از جانب آن‌ها، بهانه به دست حاکمان می‌داد که به اسرائیل متصل بشوند.
من تصورم این هست، مگر اینکه حالا دلایل دیگری باشد که من از آن‌ها خبر نداشته باشم.
و به عنوان آخرین سوال؛ آیا سخنی با جوانان و کودکان یهودی ایرانی که رنج و درد تبعیض و نقض حقوق را چشیده‌اند و هم‌چنان به سرزمین ما مهر می‌ورزند، دارید؟
شما این همه اصرار نکنید بگویید کودکان یهودی، جوانان یهودی و یا دختران و پسران یهودی؛ این‌ها ایرانی هستند، حالا ما تقسیم بستیم به اینکه یکی شیعه باشد و یکی یهودی. من شاید در حال شعار دادن باشم و حرف من ظاهراً آرمانی ست، ولی آن‌چه که در جامعه جاری‌ست، واقعیتی انکار ناپذیر است.
ببینید در حوزهٔ استخدامی، یهودیان هیچ جایی ندارند، یا در سایر حوزه‌ها، در اینکه مسئول باشند، مدیر باشند و در یک جایگاه مدیریتی قرار بگیرند، یهودیان حضور ندارند… ولی من به کودکان یهودی و به عزیزان یهودی این اطمینان را می‌دهم که ما با یک شیب ملایم اما مداوم به سمتی خواهیم رفت که یهودیان سرزمین ما متناسب با لیاقت و بضاعتی که دارند، در مصادر امور قرار بگیرند، چون عقلانیت این را حکم می‌کند. مثلاً شما یک جوان بیست و پنج سالهٔ تحصیل‌کردهٔ یهودیِ ایرانیِ وطن دوستِ خردمندِ مدیر را در نظر بگیرید؛ این جوان به نظر من هزاران برابر از یک فرد شیعهٔ کارندانِ دروغ گویِ متظاهر، بهتر و مناسب‌تر است و ما برای اینکه ایران را بسازیم از این تنگناهای کودنانه و ظالمانه باید دست بشوییم و به سمت عقلانیت خیز برداریم.
ممنون از وقتی که در اختیار ماهنامهٔ خط صلح قرار دادید.
 
مصاحبه از سیمین روزگرد
منبع: ماهنامه‌ی خط صلح
 
 
نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد