سلام به دوستان
سرکار خانم حاجی زاده
فرموده اید: "مسلمانان تنها بلدند انقلاب کنند و سیستمهای جهود زده را کنار بزنند و با همین نیت انقلاب می کنند، اما هنوز آنقدر درایت و بینش ندارند که به بعد از انقلاب بیندیشند ... و در بی نظمی حاصله فرصتهای طلایی را برای جهودانی فراهم میکنند که برای بعد از انقلاب برنامه ریزی کرده اند و آماده اند."
.....
" مسلمانان از آن جهت بی غیرت اند که مسائلی چون اندیشیدن، ایمان، وظایف انسانی، متحول شدن، بازنگری در شیوه زندگی و...مفهومی ندارد! بی غیرتند چون نسبت به اوضاع و احوال انسانهای مظلوم بی اعتنا هستند و ذره ای تکانشان نمی دهد، آقای اوجال نگاهی به دور و برتان بکنید، زندگی مردم خلاصه شده است در خوردن و خریدن و خوابیدن و...دغدغه ملت ما و سایر ملتها نیازها و آرزوهای شخصی است، کسی در پی وظایفی که خداوند در قرآن تکلیف کرده نیست.
سالهاست کتابهای استاد در اختیار مردم است و یا مستند تختگاه هیچکس، مردم یا تمایلی به دیدن ندارند یا اگر ببینند ککشان نمی گزد، بگزد هم موقتی هست، چون فردایش باز روزمرگیها را انتخاب میکند... متحول شدن در حوصله شان نمی گنجد! آنها را چه به تحول! از فرط تنبلی هزار مسئله دلخوش کنک دیگر برای خود می تراشند! این بی غیرتی نیست!؟"
من از شما می خواهم یک نمونه از انقلابهای مسلمانان را نام ببرید؟ لابد می خواهید بفرمایید انقلاب اسلامی در ایران یا انقلاب مصر.
ابتدا به ساکن باید فرق بین ملتی که به علت فشار طاقت فرسای یک سیستم ؛ بر علیه آن سیستم قیام می کند با ملتی که آگاهانه خواسته های خودش را می داند و با شعور کافی به تغییر سیستم موجود می پردازد را درک کنیم. حقیقت آن است که ملت اول فقط دفع شر کرده ولی انقلابی نکرده و صرفاً شاهد یک جابجایی قدرت در جامعه خود است ولی ملت دوم انقلاب کرده است و نظامی را حاکم کرده که فکر می کند آینده مورد نظرش را تحقق خواهد بخشید.
حالا با این نگاه کدام یک از باصطلاح انقلابهای روی داده در سه دهه اخیر در کشورهای اسلامی جز انقلاب محسوب می شوند؟
جواب من به این سئوال هیچ کدام است.
چرا هیچ کدام؟ دلیلش واضح است: عموم مردم کشورهای اسلامی هنوز درک درستی از حقوق فردی و اجتماعی خود ندارند و لذا نمی توانند مصالح خود و جامعه شان را بطور مناسب درک کنند و اگر روزی بر علیه سیستم فعلی حاکم بر جامعه شان هم بشورند نتیجه هم آن می شود که شما فرموده اید.
اما چرا باید یک مسلمان حق و حقوق فردی و اجتماعی خودش را نداند؟ مگر نه اینکه چندین سده است که از زمان هجرت پیامبر می گذرد و مردم مسلمان اسلام را می شناسند و قاعدتاً باید حقوق اولیه انسانی را مطابق قرآن رعایت کنند؟ مگر نه اینکه خداوند در قرآن می فرماید : انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفو ان اکرمکم عندالله اتقکم" پس چرا هنوز که هنوز است در کشورهای اسلامی بین مذکر و مونث؛ بین شیعه و سنی؛ بین ترکزبان و عربزبان و فارسزبان و کوردزبان ووو تبعیض قائل می شوند؟ اصلاً بگذارید بپرسم که چرا از دوستانی که چندین سال است در وبلاگ حق و صبر داعیه دار بنیان اندیشی اند هنوز هستند کسانی که نتوانسته اند به درک درستی از حقوق انسانی و اجتماعی سایر حضار در کلاس بنیان اندیشی برسند و هنوز هم که هنوز است زبان و نژاد و جنسیت ووو خودشان را به رخ این و آن می کشند که ما اله ایم و دیگران به له!!!
دلایلش واضح است. یک دلیلش به فرهنگ غیر شهرنشینی است که (مثلاً در ایران) عموم مردم ما در فلات ایران داشته اند و موقعی هم که به جبر زمان ساکن شده اند نتوانسته اند و نمی توانند فرهنگ قبیله ای خودشان را رها کنند و به یک سطح فرهنگ انسانی بالاتری دست یابند (حالا هر سطح تحصیلات هم که داشته باشند).
دلیل دیگرش هم به تحریفات بیشماری است که در کتب و متون اسلامی توسط عده ای مشرکین خودخواه و تمامیت خواه در طی سده های اخیر ایجاد گردیده تا اصولاً مردمی که نام اسلام را با خود یدک می کشند نتوانند به درک درستی از آنچه که اسلام می گوید دست یابند. دلیل حضور ما در کلاس بنیان اندیشی هم قاعدتاً باید مقابله با این تحریفات باشد نه برای خالی کردن عقده هایمان بر سر همکلاسیها یا حاکمان جامعه ووو.
به نظر من این دو دلیل از دلایل اصلی ناآگاهی ما مسلمانان از حق و حقوق خود و دیگران است و این عدم آگاهی باعث شده که ندانیم خیر و شر خود و جامعه مان چیست؟ و چون نمی دانیم لذا یا عکس العملی در مقابل عواملی که خود و جامعه اسلامی را تهدید می کند از خود نشان نمی دهیم یا اینکه بطور مناسب واکنش نشان نمی دهیم.
حالا با این تفاسیر بیایید غیرت را تعریف کنیم. عموماً در زبان عامیانه اصطلاح "بی غیرت" را برای مردی بکار می برند که در مقابل مسائل ناموسی مربوط به خود بی تفاوت باشد (که این رفتار هم از ناآگاهی فرد از مصالح فردی و اجتماعی خود ناشی می شود). یعنی اینکه این اصطلاح یک بار جنسیتی دارد و شاید بهتر آن باشد ما بجای این اصطلاح از اصطلاح بهتری استفاده کنیم.
پیشنهاد من به جای این اصطلاح؛ واژه "بی تفاوت" است.