با سلام
استاد گرامی وقتی اثبات شد که تاریخ شرق میانه به درازای 23 قرن بکلی جعلی است آنگاه که تار و پودهای تاریخ جهان در این ناحیه جغرافیایی از هم میگسلد خود بخود در دیگر نقاط جهان از جمله اروپا، مصر و شرق دورهم استعداد پایداری ندارد از بنیان باید بازنگری شوند، منظور بنده مراحلی است که تمدن بشری تا رسیدن به نقطه فعلی طی کرده است و شروع آن هم با مقدمه زیبای کتاب برآمدن هخامنشیان است «تاریخ از زمین میروید و چون هر رستنی دیگر بومی اقلیم خویش است». اگر بنا را بر صحت همین مراحلی بگذاریم که دیرین شناسان در باب زندگی بشر عنوان کردهاند و آن را به ده هزار ، صد هزار و حتی یک میلیون سال پیش عقب میکشند، آنگاه وقتی این مراحل را کنار یکدیگر بگذاریم و او را از درون غارها و شکارگری به زمینهای کشاورزی و دامداری کشیده و از روستا نشینی به شهر نشینی و ایجاد حکومت مرکزی سوق دهیم یک انسان منصف برایش این سوال ایجاد میشود پس چرا شرق میانه که حتی مورخان مزدور یهود مانند ویلدورانت هم آن را گهواره تمدن بشری دانستهاند پس از طی این مراحل به یکباره در 2500 سال پیش خاموش شده است و به دنبال آن دلایل بسیاری که در مباحث تآمل در بنیان تاریخ مطرح شده اند ارائه میشوند. در باب سالهای پس از پوریم هم چنان که در مقدمه ایرانشناسی فرمودهاید قطره قطره حقیقت تلخ خداحافظی با توهم تاریخ پر زرق و برق ایران را به اذهان جستجوگر حقیقت چشاندهاید چنانکه پس از 290 یادداشت ایرانشناسی بدون دروغ و چیزی بیش از آن مقالات و کتب دیگر، اکنون براحتی میتوانیم بپذیریم که اجداد ما تا همین 200 سال پیش مسلمان نبودهاند و تا سالها پس از آن با آداب و رسوم مسلمانی بیگانه بودهاند. نمیتوان از تازه وارد انتظار داشت به یکباره این حقیقت هولناک را بپذیرد. شما در این سالها به یک یک موارد رسیدگی کرده و پاسخ دادهاید طی کردن این مراحل برای هر تازه واردی لازم است و او حق دارد سوالات خود در باب همین دوران دروغین پس از پوریم را بپرسد و جواب بگیرد. و پذیرش نبود حیات تمدنی در بازه زمانی 23 قرنه چیزی از استحکام مباحث گذشته نمیکاهد.