ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

تاویل و فهم آیات

منصور

سه شنبه 5 مهر 1390 ساعت 01:23 AM
سلام و درود خدمت استاد گرانقدر و دوستان بزرگوار
دو مشکل اساسی در مورد فهم قرآن مطرح فرمودید که کاملا بجا و غیر قابل جبران است، نبود متن معتبر همزمان یا نزدیک به زمان نزول قرآن و بیگانه بودن مردمان هلال شرقی جهان اسلام با زبان عربی. با دلایلی که در مباحث منسجم ایران شناسی مطرح شد مشکل اول که لاینحل است و وجود مکتوبی نزدیک به زمان نزول قرآن محال است، حتی هیچ ابزاری برای اثبات یا امتحان اصالت چنین اثری هم در اختیار نداریم. و اما مشکل دوم، خدمتتان عرض کنم که در جنوب اهالی بسیاری بزبان عربی تکلم می کنند و شبانروز رادیوهای عربی و صدای قرآن گوش می کنند و مشغول قرآن خواندن هستند و تعصب خاصی به این رفتار دارند، آنها حتی عید فطر خود را با عربستان می گیرند، تعصب های نژادی و غیر دینی آنها بماند. اما همین افراد نه تنها کلمات مورد بحث ما بلکه بسیار ساده تر از آن را هم از قرآن نمی فهمند، فقط می خوانند و می خوانند. در عراق هم چنین وضعی وجود دارد. اعراب دیگر نقاط عالم اسلام هم همین گونه اند زیرا حداقل بنده تاکنون هر چه از دنیای غرب اسلام یافته ام همان مزخرفات دنیای شرقی را بلغور کرده است. اصلا زبان قرآن واقعا چیزی جدای از زبان عربی فعلی است و مشترکات بسیار کمی با آن دارد. «مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی» برای تجزیه و ترکیب کلمات و عبارات قرآن کتاب «الجدول فی اعراب القرآن» نوشته «محمود عبدالرحیم صافی» اهل سوریه را برگزیده است. هر چند این کتاب ممکن است برای حضرتعالی و بسیاری خوانندگان ارجمند آشنا باشد، بنده ضمن عذرخواهی از تطویل کلام شرحی را که درباره این کتاب آورده ضمیمه کرده ام تا خوانندگان عزیز خود قضاوت کنند و بدانند که حتی در قرن حاضر اهالی عرب زبان دنیای غرب اسلام هم مسموم همان کتابهای جعلی هستند که به دنیای اسلام تنقیه شده است. نکته قابل توجه این است که علیرغم اینکه در باب جد و جهد این نویسنده و شب زنده داری او برای تالیف چنین کتابی سخنها گفته، حتی یک کلمه راجع به زندگی او نگفته است و آدم بازهم با نظایر تاریخ سیستان یا دیگر کتب بی هویت فعلی مواجه می شود.
بنابراین ، از عربی یاد گرفتن هم چیزی عاید ما نمی شود، زیرا این عربی هم دستخوش همان تحولاتی شده است که منجر به تالیف کتابهایی از همان بلاد غربی در مورد قرآن شده با همان نگرشی که حاکم بر کتابهای دنیای شرق اسلام است. تنها راه باقی مانده این است به قومی عرب زبان و بکر و دور از هرگونه تعرض دشمنان فرهنگی اسلام در اعماق دره یا جنگلی دست پیدا کنیم تا بتوانیم عربی ناب را از آنها بیاموزیم. درست همانگونه که حضرتعالی در جنگلهای اندونزی چنین مسلمانانی یافتید.
بالاخره به نتیجه گیری و سوالات مهمی می رسم که امیدوارم قابل پاسخ دادن باشند: اول اینکه چگونه در حالی که هر گونه تلاش برای فهمیدن کلمات غریب قرآن را تاویل می دانیم، هر آنچه تا کنون از قرآن دریافته ایم را تاویل ندانیم؟ بهر حال همین مقدار قابل فهم فعلی هم زمانی نامفهوم بوده است وبرای فهم آن تلاشی صورت گرفته و از عربی به فارسی ترجمه شده اند.
دوم اینکه چگونه می توان مطمئن بود نسل آینده همین میزان از قرآن را که برای ما قابل فهم و خارج از مناقشه است را بفهمد. اگر با گذشت 1400 سال، مجموعه عواملی قرآن را از یک کتاب کاملا قابل فهم در زمان نزول (غیر از کلماتی که خداوند صراحتا عدم فهم آن توسط بشر را تذکر داده است) به کتابی اینچنین با این تعداد کلمات غریب و نامفهوم تبدیل کرده است پس باید منتظر باشیم که مثلا در چند صد سال آینده هیچ کلمه ای از قرآن قابل فهم نباشد.
سوم اینکه تاویل را چه می دانیم؟ آیا فهم ما از تاویل، خودْ، تاویل نیست؟ انشاءالله در کامنتی دیگر مطالبی در مورد تاویل خواهم آورد در باب اینکه تاویل به حوزه فهم درآوردن لفظ نیست بلکه آوردن ماهیت کلمه از عالم معنی به عالم شهود است و این کار هم فقط از خداوند بر می آید نه کس دیگر. خداوند در ادامه ی «ما ادراک» ها توضیحات مفصلی ارائه می کند با این حال باز هم ما درک درستی از واژه مورد نظر نداریم بدلیل اینکه از حوزه دسترسی تجربه دور است. عرب آن زمان همین کلمات را هم می فهمیده اما از درک آن عاجز بوده است حتی بسیاری از کلمات بدون «وما ادراک» نیز از دایره درک انسان بدور است مثلا «شجره زقوم» که سه بار در قرآن تکرار شده یا بسیاری کلمات دیگر و بطور کلی تمام کلمات و تعابیر و جملات مربوط به دنیای دیگر از حوزه درک ما خارج است.  هرگونه تلاشی در جهت توضیحی بیش از آنچه خداوند ارائه کرده است، تاویل محسوب می شود نظیر آنچه آیت الله دستغیب در کتاب معاد خود انجام داده است....
چهارم اینکه با توجه به مورد اول و دوم، خداوند که می دانسته عرب قومی کوچک است و در دنیای پهناور میلیاردها غیر عرب زندگی می کنند و تصریح می کند که ما شما را با زبانهای مختلف آفریده ایم او که می دانسته زبان عربی بمحض تبدیل به غیر عرب تاویل خواهد بود و از حقیقت خود دور خواهد شد، لابد منظورش از «افلاتذکرون»، «افلاتعقلون» و... اعراب زمان پیامبر بوده است نه غیر عربها و عرب زبانهای فعلی که بسیاری از کلمات قرآن را نمی دانند! پس چرا مدعی شده که باید تمام دنیا مسلمان شوند و تنها دین مورد قبول اسلام است؟
و بالاخره پنجم اینکه با توجه به موارد اول، دوم و چهارم، قرآن در حال حاضر کتابی کاملا معتبر و مستند اما بی خاصیت است چون بمحض اینکه بخواهیم آن را بفهمیم بسمت تاویل رفته ایم و آن را از حقیقت خود دور کرده ایم.
استاد بزرگوارم، گستاخی مرا ببخشید و بگذارید بحساب همان روح بنیان اندیشی که خود در وجود من دمیده اید، من زندگی خود را مدیون شما هستم .
پاسخ:
آقای منصور. می دانیم که اعراب متن مقدم و یا همزمان با قرآن ندارند و با رسیدگی به اجزاء و لوازم نگارش، چون خط بالغ شده و ابزار و الواح مناسب و لازم، قرن ها پس از طلوع اسلام نیز امکان تولید محصولات فرهنگی به شمایل کتاب را نداشته اند. اگر قرار را بر این بگذاریم که اعراب زمان پیامبر نیز به میزان این همه مفسر ریز و درشت و رسمی و قلابی زمان ما نسبت به قرآن سئوال تراشی می کردند، آن گاه حجم قرآن چندین برابر کتابی بود که اینک در دست و قلب خود نگه می داریم، اگر مقرر است با مراجعه به متن و به عنوان یک بنیان اندیش از زوائد غیر قرآنی پرهیز کنیم، پس در آن کتاب مراجعان به پیامبر برای دریافت پاسخ سئوال بسیار اندک اند و سئوالاتی ساده و سطحی دارند ضمن این که اگر متن به هر علت، سئوالی را درخورد زمان شناسایی نکرده باشد با دو صورت رسمی، یعنی و ما ادراک و انتظار دریافت پاسخ حضوری در قیامت رفع و رجوع شده است.  این همه، هنوز در حیات پیامبر و زمانی است که ارتباط با آسمان برقرار است. یکی باید لااقل در این مرز و ارتفاع نزد خود و یا در حضور جمع از خویشتن بپرسد در روزگار جاری، از چه کس می پرسیم و مرجع پاسخ گوی مان کیست؟ آیا انتظار نزول آیه نوی با مضمون و ماادراک را داریم و یا در پیشگاه عالمی از مراکز حوزوی نشسته ایم؟ مورد اول که توهم است و در مورد دوم هم بنده ای را در مقام سخن گو و مسئول روابط عمومی قرآن قرار داده ایم، که مصداق کافری است. اگر بر این مطلب اضافه کنید جاعلانه بودن تمام تولیدات غیر قرآنی تا قرن دهم هجری، به سبب نبود امکان نگارش را، آن گاه تکلیف تک تک ما معلوم می شود: خروج از رشته تاویلگران و قرار دادن خود در زنجیره راسخون در علم.  
 
 
 
 
 
منصور
سه شنبه 5 مهر 1390 ساعت 01:25 AM
شرحی بر کتاب «الجدول فی اعراب القرآن»
«این شرح را نخستین تفسیر کامل در اعراب قرآن است. در زمینه روش تفسیر ادبى تفاسیر متعددى نوشته شده است که در میان آنها الجدول نقش ممتاز و برجسته‏اى دارد. زیرا مولف در تدوین این اثر زحمات فراوانى کشیده است. مباحث ادبى آن بسیار دقیق است. مطالب بلاغى آن به هم پیوسته است و در مفاهیم صرفى پژوهشهاى عمیقى ارائه داده است.
مولف براى تالیف این اثر سالهاى متمادى تلاش نموده، شبها را به پژوهش در مباحث علمى این اثر سپرى کرده و روزها را در جمع آورى اطلاعات آن پشت سر گذاشته است تا توانست اثرى ارائه کند که بهترین خدمت به زبان عربى و قرآن باشد و شاهراه تحقیقى دانشجویان ادبیات عربى و تفسیر ادبى باشد.
وى این کتاب را به سبک کلاسیک تدوین نمود تا استفاده از آن بسیار آسان و همگانى باشد.
در این اثر آنقدر پژوهشهاى نوین ارائه شده که با آثار مشابه آن در گذشته و حال قابل مقایسه نیست. در میان آثار قرآن پژوهان جاى چنین اثرى بسیار خالى بود و در واقع این اثر به منزله حلقه مفقود شده آثار قرآنى در تفسیر ادبى به حساب مى‏آید.
در شرح حال مولف نقل شده که وى همواره به مطالعه یا نوشتن مشغول بوده، از بهترین تفاسیر ادبى همچون« املاء ما من به الرحمن» ابو البقاء عکبرى، البحر المحیط ابو حیان اندلسى و کشاف زمخشرى کمال استفاده را برده و بر کلیه معجم‏هاى لغوى اطلاع کامل یافته از مهمترین کتابهاى نحوى استفاده کرده است و در واقع مناسب به بررسى دیدگاه بزرگان علم نحو همچون سیبویه، کسایى، ابن مالک و ابن هشام پرداخته است. همه منابع مذکور را با هم تطبیق نموده و مورد تحلیل قرار داده است. مدت شش سال پى در پى روزها و شبها تا طلوع فجر براى تدوین این اثر وقت صرف نمود و در پایان به آرزوى قلبى خود رسید و خدا او را توفیق تالیف ماندگارترین تفسیر ادبى عنایت فرمود.
انگیزه وى در این اثر ارائه پژوهش صرفى، نحوى و بلاغى صرف نبود بلکه هدف او ایجاد پل ارتباطى بین متن قرآن و تفسیر به واسطه ادبیات است و از عهده اینکار به خوبى برآمده است.
از شرح حال و زندگانى و شیوه علمى و مذهب رسمى مولف اطلاع دقیقى نداریم تنها وفات او را به سال 1985 میلادى یک ساعت قبل از تحویل دستنوشته‏هاى کتاب الجدول به انتشارات دار الرشید، ذکر کرده‏اند.
مولف در آغاز کتاب نام آن را« الجدول فى اعراب القرآن و صرفه» نهاده ولى ناشر در روى جلد عنوان« الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بیانه مع فوائد نحویه هامّه» را انتخاب نموده است. این اثر به الجدول شهرت پیدا کرده است.
الجدول جامعترین و کاملترین تفسیر ادبى به حساب مى‏آید. در این کتاب یکدوره تفسیر با اسلوب ادبى و بلاغى از آغاز تا انجام قرآن با پژوهشهاى دقیق ادبى ارائه گردیده است. مباحث آن از نظم و اسلوب ویژه‏اى برخوردار است. در این اثر توجه زیادى به وجوه و احتمالات ادبى شده ولى با اینحال تلاش مولف بر آن است که از میان احتمالات وجهى را ترجیح دهد که با اصل لغت و قواعد ادبى سازگار باشد.
وى در این کتاب قرائت حفص بن سلیمان از عاصم بن ابى نجود اسدى را انتخاب نموده تا خوانندگان به راحتى از آن استفاده نمایند و سرگردان نشوند زیرا این قرائت در میان مسلمانان از شهرت بسزایى برخوردار است. در این اثر هیچ کلمه‏اى( اسم، فعل و حرف) بدون اعراب نمى‏باشد و سعى شده از اصطلاحات جدید علمى و دانشگاهى ادبیات عرب استفاده شود تا مورد توجه تحصیل کردگان و فارغ التحصیلان دانشگاهى قرار گیرد.
*انگیزه تالیف       ابتدا
وى در آغاز کتاب انگیزه خود را از تدوین این اثر چنین گزارش میدهد: وقتى تفسیر بحر محیط ابو حیان اندلسى را مورد بررسى قرار دادم متوجه شدم ابو حیان جدولى از اعراب قرآن ارائه داده ولى این جدول بسیار کوچک و مختصر است. به سایر تفاسیر ادبى همچون املاء ما من به الرحمن عکبرى و کشاف زمخشرى هم که مراجعه نموده وضعیت را همانگونه دیده و تغییر چشمگیرى مشاهده نکرده است به همین خاطر تصمیم مى‏گیرد جدولى از اعراب و بیان قرآن ارائه دهد که مفصل و گسترده باشد بطوریکه تمام مفردات و جملات و ترکیبات قرآن را شامل شود و همه را مورد پژوهش ادبى قرار دهد و از این لحاظ یک تفسیر ادبى جامع و کامل ترتیب دهد.
*ساختار تفسیر       ابتدا
مطالب تفسیر به ترتیب قرآن است و از این جهت از تفاسیر ترتیبى به حساب مى‏آید. از سوره فاتحه شروع شده و به سوره ناس خاتمه مى‏یابد.
نخست آیه را مطرح مى‏کند و مباحث تفسیرى و ادبى را در چند عنوان ارائه مى‏کند در اولین عنوان به اعراب آیه مى‏پردازد و از نظر نحوى آن را تحلیل مى‏کند و اعراب کلمات و جملات را مشخص مى‏نماید در دومین عنوان به مباحث صرفى واژگان مى‏پردازد. مفردات را ریشه‏یابى مى‏کند و اشتقاق صرفى و تصریفات آن را گوشزد مى‏نماید. معانى لغوى مفردات در این بخش مورد بررسى قرار مى‏گیرد.
در سومین عنوان به مطالب بلاغى مى‏پردازد. در این بخش نکات فنى بلاغى را شرح میدهد. این بخش مشحون از نکات دقیق علم معانى، بیان و بدیع است در این قسمت قطره‏اى از دریاى فصاحت و بلاغت یگانه معجزه جاوید پیامبر خاتم( ص) قرآن مجید نمایان مى‏گردد و عطش سینه تفتیده تشنه کامان ماندگارترین اثر ادبى جهان هستى( قرآن) را سیراب مى‏نماید.
در آخرین عنوان به فوایدى که از آیه میتوان، برداشت نمود اشاره میشود. در این عنوان مباحث گوناگونى به عنوان فایده مطرح مى‏گردد که برخى از آنها بدین قرارند:
- مباحث علوم قرآنى مربوط به سوره‏ها و آیات‏
- اهداف و مقاصد سور
- فرهنگ لغوى واژه‏گان قرآنى‏
- استفاده تفسیرى از مطالب بلاغى و بیان ارتباط بین نکات ادبى، بلاغى با مباحث تفسیرى‏
- آراء و دیدگاههاى ادبى و بلاغى‏
*روش تفسیرى       ابتدا
روش مفسر در تنظیم مباحث تفسیرى این اثر بدینگونه است که مطالب را بصورت تفکیک شده در چهار بخش تحت عنوان اعراب، صرف، بلاغت و فواید ارائه مى‏دهد و هر واژه را در اولین مورد استعمال آن در قرآن مورد بحث قرار مى‏دهد و هنگام تکرار آن از تکرار مکررات خوددارى مى‏کند تا خواننده را خسته نکند.
البته همانگونه که روشن است این روش موجب اشکالى مى‏شود و آن اینکه وقتى خواننده به واژه‏اى مراجعه کند که قبلا مورد بحث قرار گرفته و آدرس آنرا نیز نداند دچار سرگردانى و اتلاف وقت مى‏گردد. مولف براى رفع این کمبود جلد شانزدهم این تفسیر را تدارک دیده و آن را به فهرست کلید مباحث اختصاص داده در اینگونه موارد باید به جلد فهارس مراجعه کرد تا از فهرست کامل واژگان قرآن واژه مورد نظر را بدست آورد.
نکته دیگر اینکه مولف دیدگاههاى مختلف بزرگان علم ادبیات و بلاغت را مطرح مى‏کند و آنها را مورد نقد و بررسى قرار مى‏دهد و در پایان به داورى مى‏پردازد و قول برتر را برمى‏گزیند. به همین خاطر این اثر صرف جمع آورى مباحث ادبى و بلاغى از منابع نیست بلکه یک اثر تحقیقى است که در سرتاسر آن آثار اجتهاد و پژوهش مولف نمایان است.
در مواقعى که اعراب قرآن با قواعد ادبى ناسازگار است اصل را بر اعراب قرآن نهاده است. زیرا مبناى وى همچون دکتر صبحى صالح و دیگران، آن است که قرآن حاکم بر لغت و ادبیات عرب است نه بر عکس که البته این مبنا صحیح و درست است.
*مصادر تفسیر       ابتدا
مصادر و مراجع تفسیر را شاید بتوان به چند دسته تقسیم نمود.
دسته اول مصادرى که مولف در متن تفسیر بدانها تصریح نموده است مانند کشاف زمخشرى الجدول / ج 1 / ص 63 و البحر المحیط ابو حیان اندلسى الجدول / ج 1 / ص 178 و 179
دسته دوم مآخذى که مولف از آنها استفاده کرده ولى نام آنها را ذکر نکرده و محقق کتاب خانم استاد لینه حمصى آنها را در پانوشت یادآورى کرده است این دسته نسبت به دسته اول بیشترند و برخى از آنها بدینقرارند:
- املاء ما منّ به الرحمن ابو البقاء عکبرى‏
- حاشیة الجمل على الجلالین‏
- انوار التنزیل بیضاوى‏
- النحو الوافى عباس حسن‏
- الفیه ابن مالک‏
- مغنى اللبیب ابن هشام‏
دسته سوم مآخذى است که مولف از آنها با اشاره و کنایه یاد کرده و خانم حمصى هم آنها را بازیابى نکرده است. مانند الجدول / ج 1 / ص 502
نسخه‏شناسى‏
اصل این کتاب توسط مولف مشتمل بر مباحث اعراب و صرفه بوده است کما اینکه مولف در آغاز کتاب نام آن را« الجدول فى اعراب القرآن و صرفه» نهاده است و با همین عنوان و محتوا دو بار چاپ میشود.
دکتر محمد حسن حمصى مدیر انتشارات دار الرشید به هیئت علمى آن موسسه پیشنهاد مى‏کند دو عنوان دیگر بر اصل کتاب بیفزایند تا کتاب از هر حیث کامل و جامع گردد فلذا مباحث بلاغى و فواید تفسیرى تحت عنوان بلاغت و فواید بر آن افزوده گردید. به همین خاطر در چاپ بعدى عنوان کتاب به« الجدول فى اعراب القرآن و صرفه و بیانه مع فوائد نحویه هامّه» تغییر کرد.
این اثر توسط استاد خانم لینه حمصى مورد بازبینى قرار گرفته و موارد غلط و لغزشهاى قلمى مولف اصلاح گردیده و تا جائیکه امکان داشته مصادر آن را در پانوشت متذکر شده که البته برخى از موارد متاسفانه مآخذیابى نشده است.
تعلیقه‏هاى مفیدى خانم حمصى بر آن نوشته که بر ویژگیهاى این نسخه مى‏افزاید. از ویژگیهاى دیگر این نسخه اختصاص جلد شانزدهم به فهرست مباحث تفسیرى در فوائد و مطالب بلاغى در بلاغت و پژوهشهاى صرفى در صرف است که استفاده از این کتاب بزرگ را آسان و هموار نموده است.
نسخه حاضر چاپ چهارم است که در سال 1418 هجرى برابر 1998 میلادى توسط دار الرشید دمشق و بیروت و موسسة الایمان بیروت چاپ گردیده است.
دکتر حمصى مدیر دار الرشید مقدمه‏اى بر آن نوشته و استاد نور الدین شمس پاشا تقریظى بر چاپ قبلى نوشته بود که در این چاپ آمده است. و استاد خانم لینه حمصى نیز روش مراجعه و تصحیح و بازخوانى متن را گزارش داده است.
این مجموعه در 31 جزء و 16 جلد ارائه شده است.
پاسخ:
ایضا