سلام و درود خدمت استاد گرانقدر و دوستان بزرگوار
دو مشکل اساسی در مورد فهم قرآن مطرح فرمودید که کاملا بجا و غیر قابل جبران است، نبود متن معتبر همزمان یا نزدیک به زمان نزول قرآن و بیگانه بودن مردمان هلال شرقی جهان اسلام با زبان عربی. با دلایلی که در مباحث منسجم ایران شناسی مطرح شد مشکل اول که لاینحل است و وجود مکتوبی نزدیک به زمان نزول قرآن محال است، حتی هیچ ابزاری برای اثبات یا امتحان اصالت چنین اثری هم در اختیار نداریم. و اما مشکل دوم، خدمتتان عرض کنم که در جنوب اهالی بسیاری بزبان عربی تکلم می کنند و شبانروز رادیوهای عربی و صدای قرآن گوش می کنند و مشغول قرآن خواندن هستند و تعصب خاصی به این رفتار دارند، آنها حتی عید فطر خود را با عربستان می گیرند، تعصب های نژادی و غیر دینی آنها بماند. اما همین افراد نه تنها کلمات مورد بحث ما بلکه بسیار ساده تر از آن را هم از قرآن نمی فهمند، فقط می خوانند و می خوانند. در عراق هم چنین وضعی وجود دارد. اعراب دیگر نقاط عالم اسلام هم همین گونه اند زیرا حداقل بنده تاکنون هر چه از دنیای غرب اسلام یافته ام همان مزخرفات دنیای شرقی را بلغور کرده است. اصلا زبان قرآن واقعا چیزی جدای از زبان عربی فعلی است و مشترکات بسیار کمی با آن دارد. «مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی» برای تجزیه و ترکیب کلمات و عبارات قرآن کتاب «الجدول فی اعراب القرآن» نوشته «محمود عبدالرحیم صافی» اهل سوریه را برگزیده است. هر چند این کتاب ممکن است برای حضرتعالی و بسیاری خوانندگان ارجمند آشنا باشد، بنده ضمن عذرخواهی از تطویل کلام شرحی را که درباره این کتاب آورده ضمیمه کرده ام تا خوانندگان عزیز خود قضاوت کنند و بدانند که حتی در قرن حاضر اهالی عرب زبان دنیای غرب اسلام هم مسموم همان کتابهای جعلی هستند که به دنیای اسلام تنقیه شده است. نکته قابل توجه این است که علیرغم اینکه در باب جد و جهد این نویسنده و شب زنده داری او برای تالیف چنین کتابی سخنها گفته، حتی یک کلمه راجع به زندگی او نگفته است و آدم بازهم با نظایر تاریخ سیستان یا دیگر کتب بی هویت فعلی مواجه می شود.
بنابراین ، از عربی یاد گرفتن هم چیزی عاید ما نمی شود، زیرا این عربی هم دستخوش همان تحولاتی شده است که منجر به تالیف کتابهایی از همان بلاد غربی در مورد قرآن شده با همان نگرشی که حاکم بر کتابهای دنیای شرق اسلام است. تنها راه باقی مانده این است به قومی عرب زبان و بکر و دور از هرگونه تعرض دشمنان فرهنگی اسلام در اعماق دره یا جنگلی دست پیدا کنیم تا بتوانیم عربی ناب را از آنها بیاموزیم. درست همانگونه که حضرتعالی در جنگلهای اندونزی چنین مسلمانانی یافتید.
بالاخره به نتیجه گیری و سوالات مهمی می رسم که امیدوارم قابل پاسخ دادن باشند: اول اینکه چگونه در حالی که هر گونه تلاش برای فهمیدن کلمات غریب قرآن را تاویل می دانیم، هر آنچه تا کنون از قرآن دریافته ایم را تاویل ندانیم؟ بهر حال همین مقدار قابل فهم فعلی هم زمانی نامفهوم بوده است وبرای فهم آن تلاشی صورت گرفته و از عربی به فارسی ترجمه شده اند.
دوم اینکه چگونه می توان مطمئن بود نسل آینده همین میزان از قرآن را که برای ما قابل فهم و خارج از مناقشه است را بفهمد. اگر با گذشت 1400 سال، مجموعه عواملی قرآن را از یک کتاب کاملا قابل فهم در زمان نزول (غیر از کلماتی که خداوند صراحتا عدم فهم آن توسط بشر را تذکر داده است) به کتابی اینچنین با این تعداد کلمات غریب و نامفهوم تبدیل کرده است پس باید منتظر باشیم که مثلا در چند صد سال آینده هیچ کلمه ای از قرآن قابل فهم نباشد.
سوم اینکه تاویل را چه می دانیم؟ آیا فهم ما از تاویل، خودْ، تاویل نیست؟ انشاءالله در کامنتی دیگر مطالبی در مورد تاویل خواهم آورد در باب اینکه تاویل به حوزه فهم درآوردن لفظ نیست بلکه آوردن ماهیت کلمه از عالم معنی به عالم شهود است و این کار هم فقط از خداوند بر می آید نه کس دیگر. خداوند در ادامه ی «ما ادراک» ها توضیحات مفصلی ارائه می کند با این حال باز هم ما درک درستی از واژه مورد نظر نداریم بدلیل اینکه از حوزه دسترسی تجربه دور است. عرب آن زمان همین کلمات را هم می فهمیده اما از درک آن عاجز بوده است حتی بسیاری از کلمات بدون «وما ادراک» نیز از دایره درک انسان بدور است مثلا «شجره زقوم» که سه بار در قرآن تکرار شده یا بسیاری کلمات دیگر و بطور کلی تمام کلمات و تعابیر و جملات مربوط به دنیای دیگر از حوزه درک ما خارج است. هرگونه تلاشی در جهت توضیحی بیش از آنچه خداوند ارائه کرده است، تاویل محسوب می شود نظیر آنچه آیت الله دستغیب در کتاب معاد خود انجام داده است....
چهارم اینکه با توجه به مورد اول و دوم، خداوند که می دانسته عرب قومی کوچک است و در دنیای پهناور میلیاردها غیر عرب زندگی می کنند و تصریح می کند که ما شما را با زبانهای مختلف آفریده ایم او که می دانسته زبان عربی بمحض تبدیل به غیر عرب تاویل خواهد بود و از حقیقت خود دور خواهد شد، لابد منظورش از «افلاتذکرون»، «افلاتعقلون» و... اعراب زمان پیامبر بوده است نه غیر عربها و عرب زبانهای فعلی که بسیاری از کلمات قرآن را نمی دانند! پس چرا مدعی شده که باید تمام دنیا مسلمان شوند و تنها دین مورد قبول اسلام است؟
و بالاخره پنجم اینکه با توجه به موارد اول، دوم و چهارم، قرآن در حال حاضر کتابی کاملا معتبر و مستند اما بی خاصیت است چون بمحض اینکه بخواهیم آن را بفهمیم بسمت تاویل رفته ایم و آن را از حقیقت خود دور کرده ایم.
استاد بزرگوارم، گستاخی مرا ببخشید و بگذارید بحساب همان روح بنیان اندیشی که خود در وجود من دمیده اید، من زندگی خود را مدیون شما هستم .