آقای پورپیرار ، قدری واضع تر می گویم شما در کتابهای 12 قرن سکوت و پستهای حق و صبر نشان دادید هخامنشیان اجیر کرده یهود هستند کورش را نامی شناختید بر گرفته از خوروش با استناد به کتیبه های هخامنشی ثابت شد داریوش خونریز است و مخالفین خود را گوش و بینی می برد و به صلابه می کشد کلمه پارس را مترادف وحشی و خونریز معنا کردید با استناد به داستان استردر تورات قتل عام مردم شرق میانه را ثابت کردید در همان نوشته ها پرده از جعلی بودن برخی سنگ نوشته ها برداشتید و نهایتا بدلیل عدم یافت و رشد هنری سفال در منطقه توقف رشد تمدن را به ثبوت رساندید با کتابهای اشکانیان و ساسانیان و سپس پستهای بعدی حق و صبر عدم تجمع انسانی و شهر نشینی را با ارائه دلیل نشان دادید.مختصرا اینکه همان موقع که نیاز به ورود به دوره معاصر بود مجددا باب کتیبه ها را باز کردید و جعل کامل هخامنشیان و کتیبه ها را مطرح کردید با این حساب پرونده هخامنشیان را بستید و همه آن را جعل خواندید خب اگر این نتیجه حاصل توسعه و تحقیق مضاعف پس از تالیف کتابهای قبلی است می توان با استناد به جمله پست 290 "... با چنان کول باری از داشت و برداشت های نو، سرانجام بتوان مدعی شد که هیچ مرکز و ماجرایی قادر به اثبات تاریخی سلسله هخامنشی نیست و آگاهی های پر اطوار کنونی در باب آنان، در سراسر منطقه، در حوزه تمدن شرق میانه باستان و در جهان، تنها دو پایگاه لرزان شناخت در اختیار مورخ می گذارد: کتیبه ها و تورات. تکیه بر داده های امروزین تورات، که تحریر جدید است، در هیچ باب و صورتی ارزش استنادی ندارد." گفت هر چه قبلا در باره هخامنشیان گفته شده ابطال است و این پست و پس از آن صحت اما شما همه تورات را هم تحریر جدید می دانید. پس باید منتظر شد و دید با داستان پوریم و استر چه می کنید چون همه ما (شاید هم من تا اینجا) داستان استر را واقعیت تاریخی و دلیلی برای توقف رشد تمدن می دانم.
در ادامه هر چه در دو پیام قبلی گفتم را مجددا لینک می کنم تا موضوع بهتر مشخص شود.همانطور که گفتم باید منتظر پست بعدی بود.
و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.
آقای پورپیرار داستان از این قرار بود:
داستان استر در تورات => کشتار و قتل عام مردم منطقه=>توقف رشد تمدن=>ظهور اسلام=> احیاء هویت و تمدن
اجیر هخامنشی ها توسط یهودی ها => اظهار هخامنشی ها در منطقه=> منکوب و به صلابه کشیدن مقاومین در مقابل هخامنشی ها (توسط کورش و داریوش)=>ظهور ملکه استر یهودی در دربار هخامنشی=>داستان استر در تورات => و ...
اگر هخامنشی ها جعل هستند ( جمله شما در این پست: "که سرانجام بتوان مدعی شد که هیچ مرکز و ماجرایی قادر به اثبات تاریخی سلسله هخامنشی نیست") و اگر داستان استر هم جعل است (جمله شما در این پست: "تکیه بر داده های امروزین تورات، که تحریر جدید است، در هیچ باب و صورتی ارزش استنادی ندارد" ) و ("بعدها، به خواست خدا و با ارائه تک نگاری های اختصاصی در باب مطالب کتاب استر تورات، انتقال آن قتل عام به داستان کنونی در باب استر و مردخای و خشایار و دیگران را برملا خواهم کرد"). سوال مطروحه این است با حذف هخامنشیان و جعلی بودن تمامی تورات پس اصل مساله زیر سوال است یعنی در غیبت هخامنشی ها و جعل و دروغ بودن تورات ،دیگر چیزی از داستان استر نمی ماند.و با شیوه استدلال شما هیچ برای اثبات آن نداریم.
البته منتظر پست بعدی هستم ولی امیدوارم جواب به قطره چکان ربطی نداشته باشد.
و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.
جناب پورپیرار و آقا یا خانم +++
حرف بر سر دیر گرفتن یا نگرفتن مطلب نیست، بلکه همانطور که جناب پور پیرار می گویند: " در تکنیک نظریه پردازی توجه به اشکالات دیده نشده حرف اول را می زند. مثلا آیا این همه مطلب و تصویر در باب نوکنده بودن کتیبه ها در تخت جمشید و نقش رستم و بیستون در تصورات پیشین شما تغییری هم ایجاد کرده است؟ البته می توان مثلا مستند تختگاه هیچ کس را دید و باز هم نیمه تمام بودن ابنیه صفه را نپذیرفت. آب هم از آب تکان نخواهد خورد و موجد تغییر در ارزش مدخل نخواهد شد" با این حساب باید جایی اعلام کنیم حالا دیگه هر استدلالی در باره کشتار داریوش بر اساس کتیبه او گفته شده در کتاب هخامنشیان و یا هر دلیلی که برای کلمه پارس پیشتر پور پیرار در مقالاتش آورده با ارائه این مدخلهای نو ابطال است چون تمام کتیبه ها هخامنشی جعل کامل است به عبارتی خودمانی حالا که قدمان بلندتر شده بیشتر از قبل را می توانیم می بینیم و این جمله با مستند کردن و استدلال مدخلهای جدید مشکلی ایجاد نمی کند اما اگر همچنان مثلا کلمه پارس را مترادف با خونریز بدانیم یا داریوش را فردی که مخالفینش را به صلابه می کشید هیچ دلیلی بجز مراجعه به همان کتیبه کذایی نداریم (جمله ای که صراحتا گفته نشده) .از طرفی باید همچنان منتظر پست بعدی آقای پورپیرار در باره داستان استر بود تا دلائل انتقال آن را به کتاب مقدس در دوران نگارش جدید کتاب استر متوجه شد. رابطه کلمه داستان با کتاب استر هم برای همین است " آقای پورپیرار داستان از این قرار بود:
داستان استر در تورات => کشتار و قتل عام مردم منطقه=>توقف رشد تمدن=>ظهور اسلام=> احیاء هویت و تمدن"
و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.
همانطور که شما گفتید در تکنیک نظریه پردازی توجه به اشکالات دیده نشده حرف اول را می زند حرف من هم همین است آنگه قبلا دیده نشده و حالا می بینید.
پاسخ:
آقای فتح. خوب چه مطلب عجیب و غیر قابل فهمی در این یادداشت ها یافته اید، جز این که عرضه قطره چکانی حقیقت شما را کلافه و دچار سرگیجه کرده است. شاید هم نمی دانید بازگویی مطالب فوق کلان، که با باور عومی همخوان نیست، نیازمند طراحی ویژه در ارائه و بیان است، که در پاراگراف اول یادداشت اول به صورت زیر تذکر داده ام:
«به ملاحظه ی معده های ضعیف و ثقیل و زخمی شده، ناشی از تناول طولانی دروغ، تاکنون معمول و روال نبوده است که انبوه یافته های هول آور تاریخی و فرهنگی تازه به دست آمده را، یکجا عرضه کنم. چرا که می دانم بسیاری کسان نه فقط تحمل هضم این خوراک فراوان را ندارند، بل چنان که معلوم شده، جلا و درخشندگی ظاهر این حقایق نیز، چشم هایی را خیره، چهره هایی را درهم و خشن و خلق هایی را چاله میدانی کرده است. به این نشان باید بر این دست صاحب نظران متفرعن و نادان، نور را روزن به روزن بتابانم، داروی تلخ این دانسته ها را قطره قطره به کام شان بچکانم و مائده ی آگاهی را لقمه لقمه به حلق شان بریزم تا بلع آن را از عهده برآیند و امید را به آینده ای ببندم که شکوفه های هوشیاری کنونی بار دهد، مدخل ها و دعوت های سرنوشت ساز مجموعه ی «تاملی در بنیان تاریخ ایران» و تذکرات مندرج در یادداشت های «اسلام و شمشیر» و نیز این سلسله یادداشت های جدید، مردم ممتاز و در زیر آوار دروغ مانده ی شرق میانه ی جاوید را به خود آورد».
می پرسم آیا تمام این ۲۰۹ یادداشت را خوانده اید؟!