عنوان بشر در قرآن عظیم لفظ و لغتی است که بیش تر به صفت می ماند و غالبا خطابی برای جماعت و افرادی از میان عوام است، در متن آیات مربوطه اشاره به بنی بشر نرفته، چون انسان با خصوصیات گوناگون گفته نشده و تنها کاربرد تمثیلی دارد. بشر در قران عنصری بی موضع، بدون توصیفات فرهنگی و بیش از همه ناظر و غوغاگری از میان عوام است.
فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا نَرَاکَ إِلَّا بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاکَ اتَّبَعَکَ إِلَّا الَّذِینَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِیَ الرَّأْیِ وَ مَا نَرَىٰ لَکُمْ عَلَیْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکُمْ کَاذِبِینَ ﴿هود: ٢٧﴾ پس، سران کافر قومش، گفتند: ما تو را جز بشرى مثل خود و آن هم از میان اراذل نمىبینیم، که نسنجیده تو را پیروى کرده باشد. شما را بر ما امتیازى نیست، بلکه دروغگو یانید.
این جا دشمنان و مخالفان نوح نبی اند که به قصد تخفیف او را بشری مانند دیگران می خوانند، فضل و امتیازی برای او قائل نمی شوند و دروغ گو لقب می دهند.
قَالَتْ رَبِّ أَنَّىٰ یَکُونُ لِی وَلَدٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ قَالَ کَذَٰلِکِ اللَّـهُ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ إِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ ﴿آل عمران: ٤٧﴾ [مریم گفت: پروردگارا، چگونه مرا فرزندى خواهد بود با آنکه دست بشرى به من نرسیده است؟ گفت: چنین است پروردگار، هر چه بخواهد مىآفریند و چون به کارى فرمان دهد، فقط مىگوید: بشو؛ پس مىشود.
در این جا هم توجه مریم در ذکر نام بشر و نه آدم و انسان فضایی گسترده و عامیانه تر برای رد وقوع آن رخ داد فراهم می کند.
مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُؤْتِیَهُ اللَّـهُ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِبَادًا لِّی مِن دُونِ اللَّـهِ وَلَـٰکِن کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِمَا کُنتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتَابَ وَ بِمَا کُنتُمْ تَدْرُسُونَ ﴿آل عمران: ٧٩﴾ هیچ بشرى را نسزد که خدا به او کتاب و حکم و پیامبرى بدهد؛ سپس او به مردم بگوید: به جاى خدا، بندگان من باشید.
اگر نتوانیم به سبب انتخاب این نهی با خطاب بشر برسیم، پس شاید عناد کنیم که آدم و یا انسان اجازه چنین ادعایی را داشته اند.
فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَکْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَیْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکَأً وَآتَتْ کُلَّ وَاحِدَةٍ مِّنْهُنَّ سِکِّینًا وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَیْهِنَّ فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلَّـهِ مَا هَـٰذَا بَشَرًا إِنْ هَـٰذَا إِلَّا مَلَکٌ کَرِیمٌ ﴿یوسف: ٣١﴾ پس چون از مکرشان اطلاع یافت، محفلی برساخت و نزد آنان فرستاد، به هر یک از آنان کاردى داد و گفت: بر آنان ظاهر شو. پس چون او را دیدند، وى را بس شگرف یافتند و دستهاى خود را بریدند و گفتند: پناه بر خدا، این نه بشر، که جز فرشتهاى بزرگوار نیست.
بدین ترتیب آیه حتی احتمال وجاهت کثیر بر بشر را نمی دهد و خلقت انگشت نما را برازنده فرشتگان می داند. در این جا هم لفظ بشر همان اشاره عام بدون آن تعارفات و تشریفاتی است که بر ادم و انسان متوجه بود.
قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِی اللَّـهِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُم مِّن ذُنُوبِکُمْ وَیُؤَخِّرَکُمْ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى قَالُوا إِنْ أَنتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا تُرِیدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا کَانَ یَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُّبِینٍ ﴿ابراهیم: ١٠﴾ پیامبرانشان گفتند: مگر در باره خداوند خالق آسمان ها و زمین تردید دارید که تا پارهاى از گناهانتان را ببخشاید و تا زمانِ معینى شما را مهلت دهد. گفتند: شما جز بشرى مانند ما نیستید و مىخواهید ما را از آنچه پدرانمان مىپرستیدند باز دارید. پس براى ما حجّتى آشکار بیاورید
این جا هم بشر یکی از میان دیگران است و گمان نمی رود توان و صلاحیت ادعای رسالت داشته باشد و مورد وثوق قرار نمی گیرد مگر با نمایش معجزه ای که بتواند او را از صف عوام بیرون برد.
وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَهَـٰذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُّبِینٌ ﴿النحل: ١٠٣﴾ مىدانیم که مى گویند: جز این نیست که از بشرى مىآموزد. زبان کسى که نسبت مىدهند عجمی است و این به زبان عربى روشن است.
در این آیه حتی زبان بشر گنگ خوانده می شود که قدرت بیان و گفتار زبان عرب را ندارد. این پروسه ندیده گرفتن و تذکر ندادن مشخصات و ویژگی های بشر، در تمام دیگر آیات مربوطه نیز دنبال می شود.
أَوْ یَکُونَ لَکَ بَیْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَىٰ فِی السَّمَاءِ وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِیِّکَ حَتَّىٰ تُنَزِّلَ عَلَیْنَا کِتَابًا نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کُنتُ إِلَّا بَشَرًا رَّسُولًا ﴿الإسراء: ٩٣﴾ یا خانهاى از طلا داشته باشی یا به آسمان بجهی تا کتابى نازل کنى که آن را بخوانیم. بگو: پاک است پروردگارم، آیا جز بشرى به رسالت رسیده ام؟
وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن یُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَىٰ إِلَّا أَن قَالُوا أَبَعَثَ اللَّـهُ بَشَرًا رَّسُولًا ﴿الإسراء: ٩٤﴾ و مردم به هدایت و ایمان نگرویدند، جز این که می گفتند: آیا خدا بشرى را به سِمَت رسول مبعوث کرده است؟
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَىٰ إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَـٰهُکُمْ إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا ﴿الکهف: ١١٠﴾ بگو: من هم مِثل شما بشرم که به من وحى مىشود. خداى شما یگانه است. پس هرکس به لقاى پروردگار خود امید دارد باید به کار شایسته بپردازد، و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نداند.
وَقَالَ الْمَلَأُ مِن قَوْمِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا بِلِقَاءِ الْآخِرَةِ وَأَتْرَفْنَاهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا مَا هَـٰذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یَأْکُلُ مِمَّا تَأْکُلُونَ مِنْهُ وَیَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ ﴿المؤمنون: ٣٣﴾ و اشراف قومش که کافر شده، و دیدار آخرت را دروغ می پنداشتند و در دنیا آنان را مرفّه کرده بودیم گفتند: جز بشرى چون شما نیست :از آنچه مىخورید، مىخورد؛ و از آنچه مىنوشید، مىنوشد.
وَلَئِنْ أَطَعْتُم بَشَرًا مِّثْلَکُمْ إِنَّکُمْ إِذًا لَّخَاسِرُونَ ﴿المؤمنون: ٣٤﴾ و اگر بشرى مثل خودتان را اطاعت کنید در آن صورت قطعاً زیانکار خواهید بود.
فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ ﴿المؤمنون: ٤٧﴾ پس گفتند: آیا به دو بشر مثل خود ما و طایفه آنها بندگان مان اند ایمان بیاوریم.
وَمَا أَنتَ إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُنَا وَإِن نَّظُنُّکَ لَمِنَ الْکَاذِبِینَ ﴿الشعراء: ١٨٦﴾ و تو جز بشرى مانند ما [بیش] نیستى، و قطعاً تو را از دروغگویان مىدانیم
وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ ﴿الروم: ٢٠﴾ و از نشانههاى او این که شما را از خاک آفرید؛ پس بناگاه شما بشرى هر سو پراکنده شدید.
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَىٰ إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَـٰهُکُمْ إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِیمُوا إِلَیْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ وَوَیْلٌ لِّلْمُشْرِکِینَ ﴿فصلت: ٦﴾ بگو: من، بشرى چون شمایم، جز اینکه به من وحى مىشود که خداى شما خدایى یگانه است. پس مستقیماً به سوى او بشتابید و از او آمرزش بخواهید. و واى بر مشرکان.
وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُکَلِّمَهُ اللَّـهُ إِلَّا وَحْیًا أَوْ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولًا فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَاءُ إِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ ﴿الشورى: ٥١﴾ و هیچ بشرى را نرسد که خدا با او سخن گوید جز وحى یا از فراسوى حجابى، یا فرستادهاى تا به اذن او هر چه بخواهد وحى نماید. آرى، اوست بلندمرتبه سنجیدهکار.
فَقَالُوا أَبَشَرًا مِّنَّا وَاحِدًا نَّتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَّفِی ضَلَالٍ وَسُعُرٍ ﴿القمر: ٢٤﴾ و گفتند: آیا بشرى از خودمان را پیروى کنیم؟ در این صورت، ما واقعاً در گمراهى و جنون خواهیم بود
إِنْ هَـٰذَا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ ﴿المدثر: ٢٥﴾ این غیر از سخن بشر نیست
نَذِیرًا لِّلْبَشَرِ ﴿المدثر: ٣٦﴾ هشداردهنده بشر است.
ایا این نام گذاری های گوناگون در قرآن مبین برای امر خلقت با داستان حیات مرتبط است؟ (ادامه دارد)