سلام استاد
در مورد تخت جمشید چند سوال دارم و فکر میکنم حتی همین بقایای سنگی که ما تاکنون آنها را بجای مانده از 2500 سال پیش فرض کردهایم هم جعلی است.
اسلوب ساخت تخت جمشید عجیب و متفاوت از هر بنای دیگری است. شما اشاره کرده اید که این بنا بر خلاف بناهای رومی یا یونانی معمار ساز است نه مهندس ساز و به همین خاطر ابتدا بلوکهای خام سنگی را بر روی هم میگذاشتند و سپس با تراشیدن آن فرمهای مورد نظر را بوجود میآوردهاند. در هر بنایی ابتدا یک پلان اولیه از بنای مورد نظر ساخته میشود و شالوده دیوارها و درگاهها نهاده میشود و تا ارتفاع معینی این دیوارها بالا میروند ولی در تخت جمشید میبینیم که مثلا دروازه ملل در میان یک محوطه کاملا خالی بناشده است و همانطور که در فیلم اشاره شده دیوارها را اخیرا به این محوطه افزودهاند. به پاشنهگردانها که یک مرحله بسیار جزیی میباشد پرداخته شده در حالیکه یک وجب دیوار ساخته نشده است در حالیکه نصب در و پنجره آخرین مرحله ساختمان سازی است. در فیلم عنوان میشود که برای انتقال سردروازه ها فاصلهای بین سر دروازه و سنگ مورد نظر را به شکل شیب دار پر از خاک میکردهاند و سپس سنگ مورد نظر را به بالای دروازه انتقال میداده اند. پذیرفتن این نکته کمی مشکل بنظر میرسد زیرا ما باید بقایایی از این خاکها را در محوطه تخت جمشید داشته باشیم زیرا ستونهایی به ارتفاع بیست متر برای گذاشتن سرستونها نیاز به خروارها خاک دارد و با توجه به تعداد زیاد ستونها و اینکه مراحل ساخت سرستونها هنوز به اتمام نرسیده بوده باید مابین ستونها پر از خاک یا شن باشد. دیوارهای به قطر شش متر خود بهترین وسیله برای رساندن سنگها به بالای دروازهها و ستونها بوده است که اصلا ساخته نشده است. خلاصه کلام اینکه اگر ما معتقد به اصالت این ستونها و دروازه ها باشیم و معتقد باشیم که واقعاً در 2500 سال پیش در حال ساخت بوده باید نشانههای در حال ساخت بودن آنها را هم داشته باشیم زیرا این نشانه ها و یا ابزارهای ساخت را هنگامی از محل دور میکنند که بنا به اتمام رسیده باشد ولی به هزاران دلیل تخت جمشید نا تمام و در حال ساخت بوده است. اینها نشان میدهد که این ستونها و دروازه ها و اسفنکسها را در دوران اخیر و با ابزارهای مدرن ساخته اند یا اینکه بصورت آماده به اینجا منتقل کردهاند. من نمونه این ستونها را البته با ارتفاع خیلی کمتر در سوریه و لبنان دیدهام که به نظر قدیمی میآیند ولی انتقال یافته از جای دیگری هستند.
سوال دیگر در مورد بنای یونانی در جنوب تخت جمشید است که اکنون محو شده و مصالح آن برای ساختن کاخ کورش در پاسارگاد بکار رفته است. با توجه به اینکه اثبات شد از زمان پوریم تا کنون بدلیل عدم وجود هر گونه حیات بومی هیچ حملهای به این منطقه صورت نگرفته است سوال اینجاست که پس چرا آن بنای یونانی تخریب شده است، آنهم چنان تخریبی که از آن بنا فقط آن تک ستون لانه لکلک را بجای گذاشته است. وقتی که با وجود تخریب بناهای عیلامی موجود در تخت جمشید توسط هخامنشیان آنهمه دیوارهای به ارتفاع چهار پنج متر هنوز بجای مانده بوده چرا از آن بنای سنگی یونانی هیچ چیزی بجای نمانده است. بناهای رومی و یونانی بسیاری که هماکنون موجود است بسیار کاملتر از آن بنای یونانی است که سابقاً در جنوب تخت جمشید بوده است. از ارتفاع آن تک ستون مشخص میشود این بنا باید بسیار عظیم و باشکوه بوده باشد ولی در عکسهای قدیمی فقط آن تک ستون و مقداری خورده ریزه از سنگها بچشم میخورد یا اطلاعات ما از آن بنا بسیار کم است یا اینکه آن بنا هم به آن عظمتی که از آن تکستون پیداست نبوده است. بنابراین آن تک ستون هم در اصل جای دیگری بوده است که بعدا به محل آن بنا منتقل شده و در مرحله بعد به پاسارگاد بردهاند.
سوال دیگر در مورد همان دیوارهای ناتمام میباشد. این دیوارها قاعدتا نقش اندازی و تزیین و زیباکاری بر روی یک ساختمان پس از اتمام مراحل سخت کاری و بعنوان نرم کاری انجام میشود ولی در تخت جمشید میبینیم که با اینکه هنوز ساخت خود دیوارها تمام نشده شروع به کندن نقش و نگارها بر روی آن کردهاند و این محل سوال است و نشان عجله در کار میدهد که سعی شده به نحوی کار را به این مراحل برسانند تا هرچه بیشتر به یک بنای تکمیل شده شباهت داشته باشد. بخصوص که همانطور که در فیلم هم اشاره فرمودید تمام آرایه های موجود در تخت جمشید یا شبیه بینالنهرین یا شبیه بناهای یونانی است. اگر دیوارها خشت و گلی بودهاند حجاریهای تزیینی را بصورت تیغههای سنگی حجاری شده و آماده به آنها چسباندهاند چون بر روی خشت و گل که نمیتوان حجاری کرد. این تیغهها هم براحتی قابل ساخت در مکان دیگر و انتقال و نصب آنها بر روی دیوارها میباشد چنانچه در خیلی نقاط بوضوح میتوان این موضوع را دید. حتی همانطور که در فیلم اشاره میشود کل دیوار حیاط تچر ساخته شده یا انتقال یافته در سالهای اخیر است.
و سوال دیگر اینکه چرا سازندگان چنین بنای عظیمی پیش از آنکه 9 پانل ساختمانی را همزمان آغاز کنند حداقل یک ساختمان برای خود نساختند. مثلاً شما در مصر حدود سی هرم میبینید که سه تای آنها بسیار عظیم است ولی در اینجا میبینیم که دفعتا شروع به ساختن یک بنای سنگی عظیم شده است بدون اینکه هیچ بنای سنگی دیگری حتی به مراتب پایین تر و کوچک تر از آن در اطراف مشاهده نمیشود.
من مطمئن هستم کل بنای سنگی تخت جمشید هم جعل قرون اخیر است. همانگونه که در مورد کتیبه بیستون اشاره فرمودید و به نظر بنده حتی نقش و نگارهای بیستون هم جعل جدیدند زیرا به هیچ وجه انسان نمیتواند خود را قانع کند که قبل از هخامنشیان یعنی چند هزار سال پیش در چنان ارتفاعی این حجاریها را به دشواری انجام داده باشند آنهم در وضعی که نه رفت و آمدی به آنجا هست و نه حتی در صورت حضور در آنجا این حجاریها به راحتی و وضوح قابل دیدن است. درست مانند همان وضعی که برای مجسمه شاپور در غار شاپور وجود دارد. وقتی در آن وضعیت بسیار مشکل چنین حجاری عظیمی وجود دارد باید حداقل در همان حوالی نمونه های بسیار زیادی از حجاری در ارتفاع پایین و موقعیتهای آسانتر موجود باشد که نیست.
به هر حال اگر چه هنوز دلایل محکمتری برای اثبات این ادعا لازم است اما پس از اثبات نوکندگی کتیبههای تخت جمشید و بیستون و دروغگویی امثال فلاندن و کوست یا توهم بودن نیبور و طراحیهای کرفتر از کاخ کورش چه اصراری وجود دارد که برای اسناد منسوب به آنها در مورد تخت جمشید ارزشی قائل شویم و ستونها و نقش و نگارها و پانل های ساختمانی تخت جمشید را 2500 ساله بدانیم؟ باید این بنا را هم حداکثر ساخته شدهای همزمان با دوران ساخت کاروانسرای سیاه کوه ورامین یا امثال آن بدانیم.