خانم عایشه
نمی دانم این اطلاع موثق!! را از کدام منبع گرفته اند، اما این هم یک اطلاع وخبر موثق!! و متواتر!! دیگر از منبعی موثق تر!! یعنی دروغنامه و جعلنامه موسوم به «تاریخ طبری» (نسخه PDF ترجمه فارسی آن را می توانید از آدرس انتهای این کامنت دانلود کنید) :
«... خوله پیامبر را دعوت کرد که بیامد و عایشه را عقد کرد و در آن هنگام وی 6 سال داشت» (ترجمه فارسی تاریخ طبری ، جلد 4، ص 1291)
«عایشه گوید: و چون به مدینه رفتیم ابوبکر در منح (؟)، محله بنی حارث بن خزرج، فرود آمد. روزی پیمبر به خانه ما آمد، تنی چند از مردان انصار و چند زن با وی بودند، مادرم بیامد، من در ننویی بودم و باد می خوردم. مادرم مرا از ننو پایین آورد و سرپوش مرا بیاورد و صورتم را با آب بشست. آنگاه مرا کشید و برد و چون به نزدیک در رسیدم مرا نگه داشت تا کمی آرام شدم. آنگاه به درون رفتم. پیامبر خدا در اطاق ما بر تختی نشسته بود. گوید: و مرا کنار او نشانیده و گفت: «این خانواده تو است، خدا آنها را به تو مبارک کناد و تو را به آنها مبارک کناد». و مردم و زنان برفتند و پیمبر در خانه ام با من زفاف کرد، نه شتری کشتند، نه بزی سر بریدند، من آنوقت 7 سال داشتم ... » (همان، صص 1291 و 1292)
« عروة بن زبیر به عبدالملک بن مروان چنین نوشت: درباره خدیجه دختر خویلد از من پرسیده بودی که چه وقت درگذشت؟ وفات وی سه سال یا نزدیک به سه سال پیش از هجرت پیمبر بود و پس از وفات خدیجه عایشه را عقد کرد، پیمبر دو بار عایشه را دیده بود و به او می گفتند: «این زن تواست». عایشه آنوقت 6 سال داشت. هنگامی که پیامبر به مدینه هجرت کرد با عایشه زفاف کرد و هنگام زفاف عایشه 9 سال داشت.» (همان، 1292)
استاد،
وقتی این سطور و مطالب مشابه سراپا جعل دیگر در ارتباط با تاریخ اسلام را می خوانم، عزم و اراده ام برای ترجمه «اسلام و شمشیر» بیشتر از پیش، و ارادتم به شما افزونتر وافزونتر می شود. استاد، سوگند می خورم که تا خون در رگهایم جاری است و نفسی می کشم، لحظه ای از انتشار اندیشه های شما دست نکشم.
. . . . .
لینک دانلود ترجمه فارسی تاریخ طبری:
http://pdf.tarikhema.ir/PDF/دانلود-کتاب-تاریخ-طبری
پاسخ:
آقای اوجال اولوتورک. کتاب هایی چون طبری و الفهرست ابن ندیم مایه انتشار فساد در شناخت درست اسلام و اهلیت اقوام بوده است، مملو از زن بارگی و خون خوارگی. به معنایی تاریخ و زمان نگارش مجموعه اوراق مربوط با علوم انسانی، که اینک راهبر مراکز آموزشی حوزه ها و دانشگاه های خودی است، به دوران نبود خط و قلم برمی گردد و بدون شک همگی مجعول اند. اگر حتی به متون گمراه کننده این وجیزه ها دخالت نکنیم با یکی دو سئوال فنی کوچک، تماما با بی آبرویی به آب شسته می شوند.