مجتبی غفوری
جمعه 10 خرداد 1392 ساعت 3:15 PM
استاد بنده از شما و سایر دوستان عذرخواهی می کنم و مطمئن باشید من و تمام دوستانی که آنها را از نزدیک میشناسم تا آخر عمر وفادار به راهی که شما نشانمان دادید باقی می مانیم و در راه انتشار آن میکوشیم.
در مورد مصاحبه هم دوباره ارجاع می دهم به کامنتی که بعد از انتشار آن نصب کردم.
مجتبی غفوری
یکشنبه 6 اسفند 1391 ساعت 1:05 PM
بنده وبلاگ رسمی ندارم و وبلاگ اصلی بنده همین وبلاگ است .دوستانی در تلاشند تا مطالب استاد به هر طریقی که شده منتشر شود منتهی در این بین باید نکته ای را عرض کرد آن اینکه چرا این مطالب امکان چاپ به نام ناصر پورپیرار را ندارد مگر نه این است که ما تمام این مطالب را در محضر او آموخته ایم.بنده به این اعتقاد رسیده ام که در این جهان تنها و تنها این نام استاد ناصر پورپیرار است که باید سانسور شود.
این نام چه مشخصاتی دارد که نباید هیچ کجا اثری از آن دیده شود .
به اعتقاد بنده درحال حاضر مهم این نیست که چه مطلبی عرضه شود و یا به چه موضوعی پرداخته شود تنها نباید نام ناصر پورپیرار در آن به چشم بخورد . مطلبی که تحت عنوان موسیقی از بنده منتشر شده آموخته هایی است که در این سالها در محضر استاد کسب کرده ام .
بنده با صراحت تمام در اینجا متذکر میشوم که هر کلامی که در آن مطلب درخور توجهی دیده می شود و از دهان بنده خارج می شود همان چیزی است که از استاد آموخته ام و رابطه من با استاد در صورتی که برای ایشان کسر شان نباشد رابطه مرید و مرشدی است و نه شاگرد و استادی .این تذکری است که فراموش نکنیم استاد ما را به کجا برد .
پاسخ:
جناب استاد غفوری. فرصت بود تا پاسخ سئوال تان را از دعوت کنندگان به مصاحبه بگیرید که چرا از نام پورپیرار می هراسند و نفرت دارند ولی گفت و گو ی با شما و دیگر بنیان اندیشان را غنیمت می شمرند؟!
من هم با قطع گفت و گو در این مقوله موافقم و بدانید که قبول یا رد مکتب بنیان اندیشی امری است کاملا بسته به ملاحظات شخصی این و آن. چنان که هشدار و تذکرها نیز بخشی از وظایف طبیعی بنیان اندیشان است.
مجتبی غفوری
جمعه 10 خرداد 1392 ساعت 3:21 PM
از خیرخواهان وبلاگ خواهشمندم این بحث را همین جا تمام کنید و من بعد در این باب کامنتی نگذارید .
آمون : امید است که این بازی، تمام شود و کسی وارد رابطه استاد با ما شاگردانش نشود!
جمعه 10 خرداد 1392 ساعت 07:31 ب.ظ