جناب استاد
سلام
مصاحبه کسی که خود را نواده میرزا شیرازی اعلام میکند درباره عکس منسوب به میرزا ، ایشان کلا بی خبر است و دلایل بامزه ایی عنوان م یکند:
حوزه : آیا عکسی هم از مرحوم میرزا مانده است ؟
استاد: سوال خوبی است . میرزا یک عکس بیشتر ندارد. آن هم در حال اقامه نماز جماعت . همین عکس را به صورت جداگانه هم چاپ کرده اند. هر دو پیش ما هست .این عکس داستانی دارد که دراین جا نقل می کنم :
همان طور که عرض کردم مرحوم میرز یک عکس بیشتر ندارد و آن را هم بیت آیه الله سید اسماعیل صدر مدعی است که از آقا سید اسماعیل صدراست .
تریدی نیست که این عکس از مرحوم میرزاست . بنده شواهدی براین مدعی دارم از جمله : دراین عکس پشت سر میرزا کسی نماز می خواند که مردد است بین آقا سید محمدکاظم یزدی و آقا سیدعبدالحسین لاری . چندی پیش یکی ازاولاد مرحوم لاری این جا آمد عکس را دید گفت :این شخص آقا سیدعبدالحسین لاری است نه آقا سیدمحمدکاظم یزدی .
در هر صورت هر کدام که باشند بعیداست امام جماعت آقا سیداسماعیل صدر باشد. زیرا مرحوم صدر بعداز میرزا ریاست داشت و در آن موقع آقا سیدعبدالحسین لاری در عراق نبوده است .ایشان در زمان مرحوم میرزا به لار آمده بود.
اگر مرحوم سیدمحمدکاظم یزدی باشدایشان هم بعیداست از نجف به کاظمین آمده باشد و در نماز آقای صدر شرکت کرده باشد. در آن زمان مرحوم صدر در کاظمین بوده و سیدمحمدکاظم یزدی در نجف و همردیف آقای صدر بود.
شاهد دیگراین که :ازاخوی زاده میرزا مرحوم حاج میرزا علی طبیب شیرازی سوال کردم :این عکس کیست ؟ایشان گفت:[ عکس میرزاست].
گفتم به چه دلیل ؟
گفت:[ از تحت الحنگی که انداخته است زیرا مرحوم میرزا تحت الحنکش را بر خلاف دیگران به صورت دسته ای می انداخت].
سومین شاهد خوابی است که مادرم دیده اند. مطمئن هستم از رویای صادقه است . خلاصه آن چنین است :
خانه م قبلااین جا نبود. دهه فاطمیه روضه داشتیم . هیئت فرش فروشها یک روزاز دهه را می آمدند منزل و در مراسم عزاداری شرکت می کردند. در یکی ازاین دهه ه شب جمعه ای بود که قرار بود فردای آن هیئت فرش فروشها به منزل بیایند. در آن شب حضرت آیه الله آقاشیخ محی الدین مامقانی فرزند آیه الله مامقانی میهمان ما بود.ایشان وقتی آمد کتابخانه من و عکس مرحوم میرزا را دید فرمود:
[چه خوب است در مراسم فرداین عکس را در مجلس نصب کنید تا یادی باشداز مرحوم میرزا].
من پذیرفتم . فرد صبح زودافراد آمدند برای تهیه مقدمات مجلس از جمله بنا شداین عکس را هم به دیوار نصب کنند.
تا خواستند عکس را نصب کنند تلفن مرا خواست . پشت تلفن مادرم بود. گفت :
[آقا رضی ! دیشب مرحوم پدرت را خواب دیدم . خیلی خوشحال بود. سرش را پرسیدم . گفت : فردا میرزا می رود خانه آقا رضی ! قرآنی هم به من داد گفت : بده آقا رضی تا همراهش باشد و پولی هم داد تا به تو بدهم که صدقه بدهی].
این خواب را در حالی مادرم برای من نقل کرد که ازاین جریان یعنی نصب عکس در مجلس برای یادبود مرحوم میرز تنها من خبر داشتم و آقای مامقانی .