جناب ارشد از اظهاراتتان مشخص است که یا اسلام و شمشیر را به طور کامل نخوانده اید، و یا اساسا آن را درک نکرده اید. فرموده اید: «تمام مسلمین در مورد قرآن یک صدا می باشند. ولی موضوع هنگامی مشکل ساز می شود که هرشخص یا جامعه ای از ایات برداشت متفاوتی دارند.» آیا آنچه امروز باعث بوجود آمدن تفرقه و حتی دشمنی بین مسلمین شده است، برداشت های متفاوت از کلام الله کریم است، یا مسائلی «صرفا تاریخی»، همچون جریان به اصطلاح سقیفه، مسئله «امامت» (بخوانید «انتقال نبوت»!)، و یا خلافت و ... که هیچگونه رد و اثری از آنها در آیات مبین قرآن کریم نمی بینیم؟!! آیا، به عنوان مثال، اختلاف اساسی و اصلی بین تشیع و تسنن (که اگر کتب و نوشته های استاد پورپیرار را به طور کامل و البته بدون بر چشم داشتن عینک تعصب، خوانده بودید، برایتان مسلم و محرز شده بود که این به اصطلاح مذاهب، تماما ساخته و پرداخته «یهود»، در طی 200، 300 سال گذشته هستند)، در مثلا نحوه خواندن نماز، یا مسائلی همچون زکات و خمس و حج و ... است، یا در مسئله تداوم یا عدم تداوم نبوت (= امامت)، و در صورت تداوم، انتقال آن به چه کس یا کسان؟!! مسئله ای که هیچگونه منبع ومبنای قرآنی نداشته و نمی تواند داشته باشد. فرموده اید: «تمام مسلمین در مورد قران یک صدا می باشند.» بله، دقیقا همینطور است که می فرمایید. اما این یک صدایی و توافق، نه بر سر اساس و مبنا قرار دادن مطلق و محض «کلام معبود» در شناخت و آگاهی از «همه چیز دین همان معبود»، بل، در بی اعتنایی به دستورات آن و در طاقچه یا قفسة کتابی رها کردنش، و در جای آن، اصل و اساس قرار دادن و مراجعه صرف به «کلام غیر معبود»، از قبیل حدیث و روایت و کتب سیره و مغازی و ... است! آری، همگی توافق داریم، یا درست تر بگویم، ما را به چنین توافق و تطابقی رسانده اند که اکنون همگی مان کلام الهی را محتاج به تفسیر، و به قول استاد، ویراستاری این و یا آن «عبد» خدا گمان می کنیم؛ دینمان و دستورات آن را، به جای قرآن، از کتب یکسره مجعول احادیث و روایات و سیر و ...، و یهود ساخته های دیگری از قبیل تاریخ نامه طبری و حدیث قدسی شیاد عاملی استخراج می کنیم؛ قرآن را «صرفا برای تبرک و تظاهر، در مراسم خانوادگی و رسمی و اداری، به سفره و تاقچه و میز کار و قفسه ی کتابی» می سپاریم و یا بر سر مریض رو به موتی زمزمه می کنیم! جناب ارشد مسئله این است که اینک مسلمانان و در رأس آنها باصطلاح علمای مسلمان، حتی به هنگام مراجعه مستقیم به کتاب خدا نیز، پیشاپیش ذهنشان مملو و مشحون از احادیث و روایات و قصه های سراسر ساختگی و چرندیات و لاطائلاتی از قبیل مندرجات تاریخنامه طبری، می باشد! و بدیهی است چنین اذهانی، نه به دنبال کشف مستقیم حقایق مربوط به دین اسلام از بطن قرآن، بل در پی یافتن آیه یا آیاتی برای تفسیر آن به سود و در راستای همان دروغها و ترهات موجود در اذهانشان خواهند بود. موفق باشید پاسخ: آقای محمد اوجال اولوتورک. قریب ده روز پیش، در آستانه افطار شیخکی ناشناس با شیرین زبانی، شنوندگان را دعوت به خواندن قرآن می کرد و بلافاصله افزودند: نه این قرآنی که در خانه من و توست: اسلام هیجده گونه قرآن دارد. بدین ترتیب از خواجه حافظ قلابی پیشی گرفت که تنها ۱۴ روایت از قرآن می شناخت.
از اظهاراتتان مشخص است که یا اسلام و شمشیر را به طور کامل نخوانده اید، و یا اساسا آن را درک نکرده اید.
فرموده اید: «تمام مسلمین در مورد قرآن یک صدا می باشند. ولی موضوع هنگامی مشکل ساز می شود که هرشخص یا جامعه ای از ایات برداشت متفاوتی دارند.»
آیا آنچه امروز باعث بوجود آمدن تفرقه و حتی دشمنی بین مسلمین شده است، برداشت های متفاوت از کلام الله کریم است، یا مسائلی «صرفا تاریخی»، همچون جریان به اصطلاح سقیفه، مسئله «امامت» (بخوانید «انتقال نبوت»!)، و یا خلافت و ... که هیچگونه رد و اثری از آنها در آیات مبین قرآن کریم نمی بینیم؟!! آیا، به عنوان مثال، اختلاف اساسی و اصلی بین تشیع و تسنن (که اگر کتب و نوشته های استاد پورپیرار را به طور کامل و البته بدون بر چشم داشتن عینک تعصب، خوانده بودید، برایتان مسلم و محرز شده بود که این به اصطلاح مذاهب، تماما ساخته و پرداخته «یهود»، در طی 200، 300 سال گذشته هستند)، در مثلا نحوه خواندن نماز، یا مسائلی همچون زکات و خمس و حج و ... است، یا در مسئله تداوم یا عدم تداوم نبوت (= امامت)، و در صورت تداوم، انتقال آن به چه کس یا کسان؟!! مسئله ای که هیچگونه منبع ومبنای قرآنی نداشته و نمی تواند داشته باشد.
فرموده اید: «تمام مسلمین در مورد قران یک صدا می باشند.»
بله، دقیقا همینطور است که می فرمایید. اما این یک صدایی و توافق، نه بر سر اساس و مبنا قرار دادن مطلق و محض «کلام معبود» در شناخت و آگاهی از «همه چیز دین همان معبود»، بل، در بی اعتنایی به دستورات آن و در طاقچه یا قفسة کتابی رها کردنش، و در جای آن، اصل و اساس قرار دادن و مراجعه صرف به «کلام غیر معبود»، از قبیل حدیث و روایت و کتب سیره و مغازی و ... است! آری، همگی توافق داریم، یا درست تر بگویم، ما را به چنین توافق و تطابقی رسانده اند که اکنون همگی مان کلام الهی را محتاج به تفسیر، و به قول استاد، ویراستاری این و یا آن «عبد» خدا گمان می کنیم؛ دینمان و دستورات آن را، به جای قرآن، از کتب یکسره مجعول احادیث و روایات و سیر و ...، و یهود ساخته های دیگری از قبیل تاریخ نامه طبری و حدیث قدسی شیاد عاملی استخراج می کنیم؛ قرآن را «صرفا برای تبرک و تظاهر، در مراسم خانوادگی و رسمی و اداری، به سفره و تاقچه و میز کار و قفسه ی کتابی» می سپاریم و یا بر سر مریض رو به موتی زمزمه می کنیم!
جناب ارشد
مسئله این است که اینک مسلمانان و در رأس آنها باصطلاح علمای مسلمان، حتی به هنگام مراجعه مستقیم به کتاب خدا نیز، پیشاپیش ذهنشان مملو و مشحون از احادیث و روایات و قصه های سراسر ساختگی و چرندیات و لاطائلاتی از قبیل مندرجات تاریخنامه طبری، می باشد! و بدیهی است چنین اذهانی، نه به دنبال کشف مستقیم حقایق مربوط به دین اسلام از بطن قرآن، بل در پی یافتن آیه یا آیاتی برای تفسیر آن به سود و در راستای همان دروغها و ترهات موجود در اذهانشان خواهند بود.
موفق باشید
پاسخ:
آقای محمد اوجال اولوتورک. قریب ده روز پیش، در آستانه افطار شیخکی ناشناس با شیرین زبانی، شنوندگان را دعوت به خواندن قرآن می کرد و بلافاصله افزودند: نه این قرآنی که در خانه من و توست: اسلام هیجده گونه قرآن دارد. بدین ترتیب از خواجه حافظ قلابی پیشی گرفت که تنها ۱۴ روایت از قرآن می شناخت.