مهدی - مهدی
جمعه 15 دی 1391 ساعت 4:17 PM
جناب آقای پورپیرار،
محقق ژرف اندیش، کنیاز دالگورکی نیز که خاطراتش بارها توسط موسسات مختلف چاپ شده، نسخه روسی همان همفر است. گویا در ایران برای تزار جاسوسی می کرده، به عتبات رفته، درس حوزه خوانده، روحانی شده و گویا در زمان امیرکبیر ناپیدا، با تحریک احساسات خود بزرگ بینی علی محمد باب، زمینه ساز فرقه بابیت شده است.
ارادتمند
مهدی
پاسخ:
به راستی که مسودات موجود درباره تاریخ معاصر از هیچ نظر و در هیچ مقیاس و اندازه وجاهت و قابلیت ارجاع ندارد.
آمون : این هم چهار مطلب در مورد این کینیاز دالگورکی از سه منبع مختلف:
کینیاز دالگورکی/شیخ عیسی لنکرانی
بقلم:آقای نیکو
کینیاز دالگورکی-یا شیخ عیسی لنکرانی
بسیاری از اعزه و محترمین و رفقا و علاقهمندان بدین و آئین از اینجانب قضیه کینیاز دالگورکی را پرسش مینمودند و حقیقت آن کتاب را درخواست میفرمودند بعضی از کلیات وقایع دالگورکی و مترجم بودنش در سفارت روس و مواصلتش با شیخ محمد و ارادتش بحکیم احمد گیلانی و سمت جاسوس بهاء و ازل و بکشتن دادن مرحوم قائم مقام و سپس رفتنش بعتیات و بنام شیخ عیسی لنکرانی در حوزه درس سید کاظم رشتی وارد شدن ومصاحبت با سید باب نمودن و او را بدعوت واداشتن و غیره سئوال میفرمودند و برخی دیگر آسمانی را محقق و مسلم میدانستند و فقط در بعض حزئیات آن اشتباهی میدیدند یا ایرادی داشتند آنموارد ایراد یا اشتباه را سئوال مینمودند من نیز آنچه میدانستم بهرکدام جوابی میدادم و اولین کسیکه این درخواست را از من نمود مرحوم میرزا هاشم خان محیط مافی مدیر روزنامه وطن بود که چون تاریخ مشروطیت را مینوشت و تازه همین کتاب کینیاز دارلگوکی بدستش افتاده بود و میخواست مندرجات آن را در کتاب تاریخ عمومی خود ذکر کند مرا دعوت نمود و صحت و رقم آن کتاب را من اوله الی آخره از من میطلبید و آنچه میدانستم بدان مرحوم گفتم و از آن تاریخ به بعد هم هرکس هرچه پرسید مختصر جوابی شنید اکنون برای توضیح مطلب و بیان حقیقت که بدین پرسشها خاتمه داده شود مقدمهء معروض میدارم سپس صحت و سقم آن یادداشت را ایراد مینمائیم.
مقدمه-مرا رفیقی صدیق بود که اخوانش بهائی شده بودند و او کهترین ایشان بود به تبلیغات برادران خود وقعی ننهاد و آئین بهائی را نپذیرفت اتفاقا آن اخوان بهائی او پراکنده ولایات و آواره گردیدند و خود او بروسیه رفت و دوازده سال در مسکو اقامت نمود و در انقلاب اول اکتبر در مسکو بود و او چنینم نقل نمود که وقتی انقلاب روسیه شروع شد و لنین لواء بلشویک را بلند کرد و تغییر رژیم داد برای آنکه سوء روش دولت تزاری را واضح و برملا کند و دوران مردمآزاری و آشوبطلبی دول استعماری را مفتضخ و رسوا نماید و بدنیا بفهماند که دولتهای ایمپریالیستی چه جنایتهائی کردهاند و برای تفریق و تشتیت اسلام و نفاق وجدال ملل همجوار چه شیواهائی بکار بردهاند امر داد پروندههای سری سیاسی دولت را که حاکی از اینگونه اقدامات جنایتآمیز بود از پرده استتار و اختفاء بیرون کنند و هر یک را منتشر نمایند تا مردم واقف گردند که آنها برای بدست آوردن سیادت و قدرت و بقاء سلطنت خود چه دستانهائی بکار میبرند از اینرو صدها و هزارها پرونده بیرون آمد و مجلهمانند منتشر میشد که مردمان میخواندند و حیرت میکردند از آن جمله یک پرونده هم راجع به باب و بهاء بود و چون آن پرونده مورد علاقه من بود که برادرانم در آن کیش وارد شده بودند بدقت میخواندم در آن مجله از ابتدای تحریک باب و دعوت و نهضت او و با وسائط مختلفه و اشخاص متعدده و همراهی با او و واداشتن او و انقلاب خراسان و زنجان و نیریزه که با عکسهای زعما و قائدین حتی عکس شمعآجین شدن سلیمان خان و عکس میدان تیرباران شدن باب و عکسهای همه موارد تاریخی و بعد قضیه بهاء و ازل و تبعید به بغداد و همراهیهای سری و آشکاری دولت تزاری و تحریک آنان کاملا و مبسوطا ذکر و بیان شده بود گفتم چرا آن مجله را با خود نیاوردی گفت اینقدر مجله و پروندههای متعدده راجع به کشورهای آسیا و اروپا و افریقا همهروز منتشر میشد که مردم مجال خواندن و مطالعه آنها را نمیداشتند هرکس مختصری از آنها را میخواند و دور میانداخت و مرا یقین بود که لا بد به ایران و سایر کشورها هم آنها را میفرستند.
پس از ایراد مقدمهء فوق بیان حقیقت در پاخ پرسشهائی که شده و میشود آن است که یادداشت کینیاز دالگورکی (شیخ عیسی لنکرانی)و امثال آن از حیث معنی و مقصد کاملا درست و صحیح است چه که مفاد آن کتاب از اول تا آخر بطور کلی آنست که نهضت باب و دعوت بهاء مبنی بر وحی و الهام نبوده بلکه منبعث بر تحریک اجانب بوده این معنی کاملا صحیح و شک و ریبی در آن نیست و ما این مطلب را در مجلدات فلسفه نیکو و کشف الحیل تلویحا و تصریحا بطور تکرار ایراد نمودهایم و صریحا گفتهایم که یکی از اصول دول استعماری پراکندن بذر و تفریق و تشتیت در جامعه مسلمین است چه با یک تیر تفریقی که بهپراکنند چندین نشان میزنند زیرا اگر پیغمبری در ایران مبعوث کنند تا چندین هزار نفر از مسلمان دور او جمع شوند و مطیع و منقاد او گردند اولا چنین عده از مسلمین کم شده است و ثانیا آن پیغمبر مبعوث با امت خود پیرو سیاست آنها میگردند و یا خدائی چون میرزا خدا بسازند که جمعی بنده او شوند و گوسفند او گردند چه ضرر دارد که آن جمع از جامعه اسلام خارج گشته و پروانه شمع بیگانه میگردند و آن بیگانه بدون بذل مصارفی چند هزار نفر جاسوس بیجیره و مواجب پیدا میکند:
پس یادداشت دالگورکی معنا؟؟؟صحیح است بلکه آن دالگورکی هم فقط بیک قسمت از آن وقایع که خود ماموریت داشته و بدست او انجام گرفته واقف بود و از قسمتهای دیگر که بتوسط مأمورین دیگر صورت گرفته بیخبر است یعنی بطوریکه در پرونده منتشر شده در مسکو مفصلا قضایای باب و بهاء با گراورها تنظیم یافته یادداشت ایشان جزئی از آنرا حاکی است.
و اما از حیث جزئیات کتاب کینیاز دالگورکی که دارای بعض اشتباهات تاریخی و اسمی است از قبیل آنکه در تاریخ و یا در اسامی اشتباهی هست و یا قضیه باب را به بها نسبت داده و یا بالعکس اینگونه اشتباهات اخلاقی باصل مقصود و معنائی که هدف نویسنده بوده نمینماید چه مراد ایشان که دعوت باب مبنی بر تحریک دولت تزاری بوده بدون ریب و شهبت در نهایت قوت است.
و اما راجع بآنکه سید باب حشیش میکشیده و یا شراب مینوشیده مرا علم و اطلاعی نیست.
بمقتضیات اعلام داشتهاند و از طرفی این فکر در غالب مردم رسوخ پیدا کرده که باید جدا در انتخابات شرکت نمایند تا بند و بستچیهای انتخابات نتوانند حق عامه را مانند دوره قبل تضییع و عناصر غیر صالح بمجلس بفرستند.
از همین اکنون گروه مهمی برای حفظ آزادی انتخابات تحت راهنمائی دکتر بقائی تشکیل شده و بموجب اطلاع هرروزه تعداد این گروه زیادتر میشود همچنین اطلاع پیدا کردهایم که آقای غروری نماینده طبقه روحانیون در انجمن نظارت انتخابات بانجمن پیشنهاد کردهاند که بمردم اجازه بدهند شبها در محل شعبات فرعی پاسداری نموده صندوقهای آراء را از گزند دغلکاران حفظ نمایند.
این اخبار و همچنین اطلاعاتیکه از شهرستانها بما رسیده و مخصوصا تصمیم مردم کاشان بمقاومت در حفظ انتخابات و انتخاب آقایان صالح و زعیم که مورد تمایل عمومی هستند بخوبی نوید میدهد که آرزوی آنهائیکه میخواهند انتخابات را از مجرای طبیعی خارج نموده و وکلای سفارشی و غیر ملی بمجلس شورایملی روانه سازند انجام نخواهد شد.
کینیاز دالگورکی یک شاهزاده روسی بود که در دوران قاجاریه در ایران زندگی میکرد و یکی از حامیان مالی فرقه بهائیت در ایران از طرف روسیه بود...
در واقع او یک جاسوس روس بود که ضربه های زیادی به ایران در دوران قاجار وارد کرد...
برای اطلاعات بیشتر به کتب :
خاطرات سیاسی جاسوس روسی کینیاز دالگورکی در ایران
پدیدآورنده: کینیاز دالگورکی، عبدالعلی یاسینی نسب
ناشر: صبوری - 1382
قیمت: 4500 ریال
پرنس کینیاز دالگورکی: وزیرمختار دولت روسیه تزاری در نخستین سالهای سلطنت ناصرالدین شاه قاجار بود. او ابتدا به عنوان مترجم سفارت روسیه در سال 1834 م به ایران آمد و با تظاهر به اسلام از حسن ظن و سادگی برخی از مسلمین سوءاستفاده و در میان آنان نفوذ می کرد. وی از همین رهگذر موفق به نفوذ در خانقاه احمد گیلانی شد و در همانجا به شناسایی افراد مستعد برای اهداف مورد نظر خود پرداخت. دالگورکی بعد از مدتی به عتبات می رود و در مجالس درس سیدکاظم رشتی با سیدعلی محمد شیرازی (باب) آشنا می شود. وی در کتاب خاطرات ایام سفارت خود در ایران، بخشی را به روابط خود با سیدعلی محمدباب اختصاص داده وطی آن تشریح کرده است که چگونه سیدعلی محمد باب در آفتاب سوزان بر روی بام می رفت و ساعتها به خواندن اوراد و ادعیه فرقه شیخیه می پرداخت.
پرنس دالگورکی اعتراف می کند که: "سیدعلی محمدباب معتاد به چرس و بنگ (حشیش) بود و من هم با تشویق وی به مصرف هرچه بیشتر این مواد سعی در تخریب مشاعر او داشتم و در این راه هم توفیق یافتم. تا جایی که ادعای تصرف در ماه و ستارگان را داشت و بعدها هم مدعی مهدویت شد". البته بهائیان مدعی جعلی بودن این خاطرات شدند اما با انتشار اسناد تاریخی و روشن شدن نقش دالگورکی در کوچ دادن نخستین گروه از بابیان و بهائیان به شهرعشق آباد روسیه و ساختمان نخستین مشرق الاذکار(معبد بهائیان) دراین شهر، صحت این مطالب ثابت گردید.
رجوع کنید به خاطرات پرنس دالگورکی، کتابفروشی حافظ، سیدابوالقاسم مرعشی.
دیمیتری ایوانوویچ دالگوروکف (۱۷۹۷-۱۸۶۷)، که در متنهای فارسی بیشتر به کنیاز دالگورکی مشهور است، دیپلمات و سناتور روس بود.
او در خانواده اشرافی و مشهور دالگوروکف زاده شد و به همین دلیل نام او اغلب با عنوان اشرافی کنیاز همراه است.
او تحصیلات خود را در دانشگاه مسکو انجام داد و سپس به خدمت دولت در آمد. در ۱۸۱۹ به وزارت امور خارجه روسیه پیوست و مدتی دبیر سفارت روسیه در استانبول بود. بعد ماموریتهایی در رم، لندن، مادرید و لاهه انجام داد. در ۱۸۴۵ با سمت وزیرمختار روسیه به تهران رفت. در جریان جنگ کریمه موفق شد ناصرالدین شاه را در این جنگ بیطرف نگه دارد.
کنیاز دالگورکی در سال ۱۸۵۴ سناتور شد.
او در ۱۸۶۷ در مسکو درگذشت و در گورستان دونسکوی این شهر دفن شد.
جمعه 15 دی 1391 ساعت 11:05 ب.ظ