سلام
دیشب در برنامه هزار و یک شب از شبکهی چهار، آقای دکتری که در تدوین دانشنامهی جهان اسلام دستاندرکار بود با مقایسهی رسمالخطهای ادورار گوناگون قرآننویسی، به صورت علن و آشکار از نبود برخی حروف در این رسمالخطها و عدم همسانی شکل نوشتاری آنها در بین قرآننویسان سخن گفت و به طور تلویحی بر نبود رسمالخط مشترک در بین قرآننویسان تا قرون متأخر مهر تأیید زد؛ اما به راحتی از کنار اصل مطلب که بیبنیان بودن هزاران هزار کتب مجعول که زمان نگارش آنها را به قرون پیش از شکلگیری کامل رسمالخط عربی، ارجاع میدهند، گذشت.
همچنین چندی پیش در برنامهی مزبور آقای دکتری که دربارهی هنر زمان مشروطه مشغول سخنوری بود از نبود مفاهیمی مانند جامعه، اجتماع و مفاهیمی که متضمن معنای آنها باشد، در اشعار پیش از مشروطه اظهار شگفتی نمود و باد در غبغب انداخته و پیدایش حرکتهای جمعی و اجتماعی پس از انقلاب مشروطه را مدیون این انقلاب دانست و به این امر مهم که چرا تا آن زمان حرکتهای جمعی در ایران جایگاهی نداشته است، نپرداخت.
آیا میتوان امیدوار بود که شیوهی تفکر بنیاناندیشانه بتواند موریانهوار بر اندام گوریلوار و مغزفندقی صدا و سیما نفوذ کند؟!
به امید آن روز...