سلام علیکم
استاد گرامی؛ به نظر می رسد با یادداشت های ویرانگر ایران شناسی و نیز مقالات متفرقه طی سالهای 82 تا 88 که از کنار هیچ یک از آنها نمی توان به سادگی و بی تعمق گذشت و همچنین یادداشت های به یادماندنی اسلام و شمشیر, دیگر بر همه ی رهپویان بنیان اندیشی روشن شده که تمام دانایی ها درباب علوم انسانی مخصوصا تاریخ ایران و اسلام دروغ محض و عین نادانی است. حالا همه تمایل داریم تنها اثر دانایی و سند بدون خدشه ی حال حاضر جهان را آنگونه که هست بشناسیم و بفهمیم. به هر حال این یک کاری مهم و بزرگ است که باید انجام شود چون ما نمی توانیم مثلاً با زوم کردن بر روی پنجره ی خانه ای آن خانه را به طور کامل شناسایی کنیم. البته منظور من تفسیر قرآن نیست بلکه فهم درست آیات آن است. یکی از دوستان وقتی شرح من بر آیات آخر سوره ی شعرا را دید گفت همین شرح شما تفسیر است!!. در حالیکه همه می دانیم تمام مفسرین با استفاده از نکات غامض قرآن که تأویل آن فقط با خداست و نیز کلمات مجرد قرآن سعی در انطباق قرآن با کلیشه ی ذهن خود دارند که با تاریخ یهودساخته ساختار یافته است و حال آنکه بالعکس ما می خواهیم خود را بر مفاهیم قرآن انطباق دهیم و بر اساس آن زندگی کنیم. تفسیر یعنی چسب و قیچی کردن آیات قرآن , یعنی برداشتن «کلوا و اشربوا» از یک جا و چسباندن آن به «مااستطعتم من قوه» از جای دیگر. یعنی اینکه از میان آیات مربوط به حضرت شعیب و قومش امام زمان را در بیاوریم. متاسفانه جهل و تعصب چنان دل عده ای را سنگ کرده که به هیچ وجه حاضر نیستند بیش از آنی که هستند فکر کنند و همان اتهامات را که در مورد تاریخ شرق میانه به استاد می زنند مبنی بر اینکه ایشان مدارج کلاسیک ندارند, همان اتهامات را هم در زمینه قرآن پژوهی می زنند. ولی باید گفت همانگونه که دانشگاهی بودن علم تاریخ بی سوادی دارندگان مدرکش را می رساند حوزوی بودن یک آخوند هم بی سوادی او را در زمینه ی قرآن شناسی بیان می دارد.
از این رو پیشنهاد می کنم قرآن کریم را از ابتدا و به طور کامل شروع به خواندن کرده و مفاهیم و مضامین و دقایق آن را این بار فارغ از هر گونه سند غیر قرآنی مانند کسی که در صدر اسلام زندگی می کند و می خواهد مسلمان شود, مورد توجه قرار دهیم. دوستان قرآن پژوه زحمات بسیاری در زمینه ی روشنگری موضوعی در زمینه های مختلف انجام داده اند که جای تقدیر فراوان دارد و واقعا منشاء برکات بسیاری بوده است اما این کافی نیست دو دلیل اول اینکه بحث های متفرقه ی قرآنی جامعیت ندارد و کل قرآن را دربر نمی گیرد و ممکن است این شائبه ایجاد شود که موضوعاتی که مطرح نمی شود پس در آنجا برای ما اشکالی وجود ندارد و دوم اینکه نظم و ساختار مشخصی ندارد یعنی اگر چه ما این بلوکهای مجزا را به خوبی شناسایی می کنیم اما نمی توانیم آنها را در کنار یکدیگر قرار داده و بنای منسجم هر سوره و نهایتا کل قرآن را بشناسانیم. نمی توان گفت قرار گرفتن آیات متعدد در موضوعات مختلف و به ترتیب فعلی در قالب یک سوره ی خاص تصادفی است, حرف در حرف و بی نظم بودن آیات قرآن چیزی است که فراهم آورندگان مثنوی معنوی یا دیوان حافظ به آن معتقدند, اما آیا واقعاً چنین است؟
برای اینکه منظورم را واضح تر بیان کنم از میان هزاران مورد یکی را مثال می زنم؛ ببینید در مورد دلیل اول در نظر بگیرید خداوند در سوره بقره آیه 185 می فرماید: «فمن شهد منکم الشهر فلیصمه». یعنی هر کس از شما ماه را ببیند باید روزه بگیرد. در حال حاضر نه تنها در ایران که در هیچ جای جهان اسلام این فرمان خداوند اجرا نمی شود. مردم هر کشور در روز معینی روزه گرفتن را شروع و در روز معین دیگری هم آن را تمام می کنند و این روزها در کشورهای مختلف متفاوت است. شما فرض کنید کشورهای عربستان ایران مصر لیبی و الجزایر به ترتیب روزهای شنبه یکشنبه دوشنبه سه شنبه و چهارشنبه را روز شروع و مثلا همین روزها را هم پایان ماه رمضان اعلام کنند, حال اگر همین کشورها یک کشور واحد اسلامی بودند آنگاه تکلیف چه بود؟ آیا مثلا اگر کسی در قاهره ماه را مشاهده می کرد, لازم بود کل مردم این پهنه ی جغرافیایی در آن روز روزه بگیرند یا به آن پایان دهند؟ همین وضعیت را در مورد کشور خودمان در نظر بگیرید که کسی مثلا در مشهد ماه را می بینید و همه ی مردم ایران باید به حرف او روزه بگیرند. با تعمق در آیات قرآن می بینیم که خداوند دستورالعمل های اسلام را به شخص مسلمان ابلاغ کرده است ولی او را به تبعیت از دیگران در امور دین امر نکرده است و این موضوع خود به خود مفهومی به نام حکومت اسلامی را بی اعتبار می کند. در مورد دلیل دوم اهمیت بیشتری وجود دارد. اصولاً چه دلیل وجود دارد که ما برخی سوره ها را مکی و برخی مدنی بدانیم؟ ما که برای تاریخ فعلی اسلام پشیزی ارزش قائل نیستیم نباید کوچکترین پیش زمینه ای جدای از قرآن برای فهم آن برای خود در نظر بگیریم. ما قرآن را همین گونه که هست قبول داریم و می خوانیم, برخی براین باورند که قرآن را باید آنگونه که بر پیامبر اکرم نازل شده و متعاقباً بر مسلمین قرائت شده , مطالعه کرد تا آن را به خوبی دریافت؛ ولی چه نظم و ترتیب تضمین شده ای در مورد آیات قرآن وجود دارد؟ آیا تصور این است که تعهد خداوند به حفظ قرآن فقط شامل حفظ کلمات و آیات و سوره ها است یا شامل حفظ نظم و ترتیب آن نیز می شود؟ تعهد خداوند تام است و همه جانبه می باشد قرآن دقیقاً به همین شکل که به دست ما رسیده است بر مسلمین صدر اسلام قرائت شده است. آیا اگر غیر از این باشد ظلمی در حق ما روا داشته نشده است؟ پس مثلاً در 500 سال پیش به چه شکل بوده؟ در 700 سال پیش به چه شکل یا در 1000 سال پیش و .... مثلا آقای بازرگان کتابی دارد به نام «سیر تحول قرآن» که آمده و نزول آیات قرآن را با توجه به طول آیات مرتب کرده یعنی کوتاه ترین آیات را آیات اولیه و بلندترین آیات را آیات واپسین قلمداد کرده است. البته در عنوان کتاب چند کلمه دیگر هم وجود دارد که به خاطرم نیست. اگر ما قائل شویم که خداوند قرآن را به ترتیبی غیر از قرآن کنونی بر پیامبر نازل کرده ضمن اینکه عجز خداوند را در حفظ ترتیب سوره ها قائل شده ایم راه را برای انواع و اقسام دست کاری در آیات خداوند بازگذاشته ایم. یعنی اینکه با مشتی آیات به هم ریخته روبروییم که هر کس می تواند برای آنها ترتیبی قائل شود یا حتی آنها را کم و زیاد کند. این همان چیزی است که مفسران شیعه از آن حداکثر استفاده را برای انحراف اسلام برده اند.
حتی بسیاری از علائم وقف و وصل در آیات را هم مجبوریم با توجه به بی اعتباری تاریخ فعلی اسلام جابجا کنیم.
پاسخ:
آقای منصور. به جز نصب پلاک مکی و مدنی که امری جدید و با هدفی پلید است، یک امر کلی تکلیف می کند که ترتیب سوره ها و آیه ها در قران های کنونی را امین و مانده از زمان پیامبر بدانیم، چرا که در قدیم ترین لت نوشته های پوستی قرآن نیز، با همین دسته بندی و ترتیب سوره ها و آیات رو به روییم با این تفاوت که در متون قدیم نقطه و علامت حرکت و قرائت و قطع و وصل و غیره دیده نمی شود. چنین مراتب مطمئن کننده در باب قرآن ما را از بازخوانی موشکاف سراسر آیات بی نیاز می کند و تنها به کشف حضور اسراییلیات در تفاسیر و ترجمه ها موظفیم که کار زمان بری است و نمی توان بی مهابا دل به دریای تشکیک سپرد. این که با نشانه هایی می توان آغاز ژرف اندیشی در قرائت و برداشت از قرآن در نزد بنیان اندیشان را ملاحظه کرد، باید سپاس گزار خداوند بود که اجر بندگان را ضایع نمی کند. اما آن چه که به پورپیرار مربوط می شود سعی در نزدیک تر کردن زمان وحدت اسلامی است که دشمنان با دعوت به تفرقه، در شمای تعصبات مذهبی، تلقین کرده و تراشیده اند.