به نام خداوند حکیم
جناب آقای پورپیرار ضمن عرض سلام و خسته نباشید برخود لازم می دانم پس از سالها مطالعه ی آثار گرانبهای شما وتلمذ از محضرمبارکتان مطالبی چند را عرض بکنم. هرچند شاید حکمت آموختن به لقمان و زیره بردن به کرمان باشد.
اولا: در امر تحقیق، نقد و بررسی اساس کار است و محقق باید پس از ارائه تحقیقات خود نظرات موافق ومخالف را کاملا هوشیارانه ومترصدانه ، فارغ از هر نوع وابستگی و دلبستگی به موضوع و یا نظریه ای خاص، مطالعه و بررسی کند و فرصت را مغتنم شمرده و خود را از نعمت و خوان پر برکت نقد بی نصیب نکرده و منطقی ترین و بجاترین را انتخاب کند هرچند که بر خلاف میل و نظر و اعتقادش باشد.استدعا و خواهش بنده از حضور انورتان این است که مطالب و عرایضم را که قبلا هم کم و بیش به عر ضتان رسانده ام بیشتر مورد توجه و تفکر قرار دهید.
دوما: آثار گرانبها و تحقیقات بی بدیل وتروتازه ی شما برای اولین بار نه در شرق میانه که در تمام دنیا، نخستین رویکرد و دروازه ی ورود به تاریخ و مسایل مربوط به آن است که شرط قبول کردن هر داده و حضور هر ملت یا قدرت ویا امپراتوریی وجود آثار مادی وقراین معنوی ومنطقی بجا مانده از آنهاست وصرف حضور و معرفی کاغذی نمی تواند دلیل کافی برای پذیرفتن آن باشد. نمی توان به وجود امپراتوریی اعتراف کرد اما از ارائه ی نشانه های حضور، مراکز قدرت و تجمع آنها عاجز بود. یعنی هرقدرت وملت معرفی شده درتاریخ باید رابطه ایی منطقی و واقعی با آثاربجای مانده ازخود داشته باشد.
سوما: به نظر من بزرگترین کشف وجوهرتحقیقات شما پی بردن وپرده برداشتن از رازی بسیاربزرگ ومهم همانا وجود انقطاع و رکود پیش آمده در تاریخ شرق میانه است که تا این زمان کسی به آن نپرداخته است وبرای اثبات آن به حق دلایل کافی وبیش حد لازم ارائه کرده اید. می توان گفت تمامی آثارشما در پی اثبات وجود این خلاء می باشد وهمچنین در ردیابی و شناسایی جعلیلات صورت گرفته توسط یهودیان برای پرکردن این خلا سنگ تمام گذاشته اید که درین خصوص جای بسی تحسین وتشکردارد. شما ثابت کردید که بسیاری ازعلوم وتخصص ها جهت دامنه دادن به این جعلییات قرق شده و ورود افراد متفرقه به آنها ممنوع است! ازجمله باستانشناسی و تاریخ که شما با ورود خود این حصار را شکستید و گوهرهای بسیارنابی را ازاین دو دریای به ظاهرآرام و زیبا بیرون کشیدید که تا امروزهیچ صیادی موفق به صید آنها نشده است.
چهارما: هرکس با آثار شما آشنا می شود با دو سوال اساسی روبرو می شود (چه بسا برای خود شما هم این سوالات مطرح شده است) :اولا عامل این انقطاع و از بین رفتن تمدنهای این منطقه چه بوده است؟ ثانیا چرا یهودیان دست به انجام جعلیات پرهزینه ودامنه داری به این وسعت برای پرکردن این خلاء کرده اند؟برای پاسخ به این دو سوال از آثار شما چنین بر می آید که حتما خود یهودیان عامل این رکود بوده اند که چنین با جعلیات وتحریفات غیر قابل تصور این خلاء و از بین رفتن تمدنها را مخفی می کنند ونمی خواهند کمترین نشانی از آن برای هیچ کس روبشود و شما نظریه ی پوریم را مطرح کردید وآن را سنگ بنای تحقیقات خود قرار دادید وبرین باور هستید که هر کس پوریم را قبول نداشته باشد درک مدخل ها ومباحث شما برایش غیرممکن خواهدبود.
حال عرض بنده این است اگر عامل انقطاع پوریم نباشد ویا کسی آن را قبول نداشته باشد ولی به وجود انقطاع ایمان داشته باشد، قبول و درک مباحث و مدخل ها هیچ مشکل نبوده وبسیار آسان خواهد بود. زیرا وجود انقطاع و جعلیات وتحریفات غیرقابل انکارست و اگر از زاویه ی دیگری به قضیه نگاه کنیم باز تمام مسایل سرجای خود بوده وهیچ مشکلی پیش نخواهد آمد. بدین صورت که عامل انقطاع هر کس یا هرچیزی بوده باشد زیاد مهم نیست. مهم پیامدهای آن و سوء استفاده ی بسیار شیادانه وکثیف یهودیان از آن است. چه بسا خود یهودیان نیز ازعلل وعوامل این انقطاع بی خبرباشند و این رکود و فضای خالی را فرصت و بستر مناسبی برای چیدمان ملت ها و قدرت های ساختگی و جعلی خود دانسته اند تا تاریخ این منطقه را باب طبع خود بنویسند وبه دنیا معرفی کنند. شاید این سوال پیش بیاید پس این همه جعل و تحریف برای چیست؟ دلیل اصلی این تحریفات برنامه ی درازمدت یهودیان برای مبارزه با اعراب و جهان اسلام است. به این صورت که با معرفی کردن امپراتوریهایی چون هخامنشی ،اشکانی و ساسانی و بزرگ کردن ومهم جلوه دادن اقوامی چون فارس، ترک، کرد، لر و...و تاکید بر زبانهای فارسی و ترکی و در نهایت با تاریخ ساختگی که به خورد جهانیان داده اند که گویا با حمله ی اعراب وظهور اسلام این تمدنها واقوام وزبانهایشان از بین رفته اند، بذر ضدیت اقوام شرق میانه را با اعراب، زبان عربی و اسلام پاشیده اند. کار را به جایی رسانده اند که هم اکنون همه براین باورند که فارس، ترک، کرد ولر ملت هایی تمدن ساز بوده اند و اعراب بی تمدن، ویرانگران تمدن های منطقه بوده اند و اعراب خوش باور هم گرفتار این جعلیات تاریخی شده و براین باورند که اسلام با شمشیر آنها گسترش پیداکرده است!! ایرانیان نیز بر اثر تبلیغات کلیسایی وکنیسه ایی و جعلیات تاریخی گرفتار خودبزرگ بینی و توهمات کوروش پرستی و ایران باستان پرستی، زرتشت پرستی و نفرت از اعراب واسلام و زبان قرآن که عربی است، شده اند. در حوزه ی مسایل مربوط به اسلام و بعد از اسلام با همین تاریخ ساختگی انواع مذاهب وتفکرات انحرافی و ضد دینی را در قالب و فرم اسلامی همچون اشعریه، معتزلیه، اصحاب حدیث، اصحاب تفسیر، کلام و فلسفه ی اسلامی، تصوف زاهدانه، تصوف عشقی، طریقت قادریه، طریقت نقشبندی، علی اللهی، اهل حق، شیطان پرستی، زیدیه، یزیدیه، زندقیه، اسماعیلیه، کیسانیه، اثنی عشریه، امامیه، حنبلی، شافعی، حنفی، مالکی، سنی، شیعی و دهها فرقه و تفکر انحرافی دیگر که با آن به قول خودشان جنگ هفتاد و دو ملتی را به جان ملتها و مسلمانان این منطقه انداخته اند که تقریبا رهایی ازاین منجلاب و باتلاق های خفه کننده برایشان غیرممکن است و جهان اسلام را چنان دچار چند پارچگی وتفرق کرده اند که وحدت آن شاید امری غیرممکن باشد. این نتایج اسفناک در منطقه و در جهان اسلام همه وهمه حاصل تلاش بی وقفه ی یهودیان و جعلیات وتحریفات آنهاست. این است هدف اصلی تمام آن جعلیات و تحریفات و نه مخفی کردن پوریم. در واقع اگر پوریمی در کار باشد پوریم افکار جهان اسلام وملل خاور میانه می باشد نه چیز دیگری و به حق درین راه و رسیدن به هدف خود بسیار موفق عمل کرده اند.
چرا یهودیان نمی خواهند این رکود وخلاء فاش شود و یا تلاش می کنند تا تمدن های پیش از هخامنشیان به کسی معرفی نشود؟ سوال دیگری است که با رویکرد جدید جواب آن بسیار واضح است.اصل قضیه همان خالی بودن ایران از سکنه می باشد که اگر آشکار شود، تمام تلاش صورت گرفته ی آنها برای تحریف تاریخ و چیدمان های دروغین آنها در خلاء موجود و نو نوشته بودن تاریخ موجود و ساختگی بودن قدرت ها وامپراتوریهای آنها بر باد خواهد رفت.همچنانکه شما آنها را بر باد دادید. اگر بر همه معلوم شود که در این منطقه به درازای بیست ودو قرن سکوت حاکم بوده تمام رشته های یهودیان پنبه خواهد شد ویا اگر تمدنها وآثار بسیار شگفت انگیز پیش از هخامنشیان به مردم معرفی شود آنگاه حقیربودن وکاغذی بودن امپراتوری های هخامنشیان واشکانیان وساسانیان برملا خواهد شد و بی اساس بودن قدمت قوم فارس و زبان وفرهنگ منصوب به آنها برملا خواهد شد و دیگر قبول هخامنشیان بعنوان مبداء تاریخ ایران برای همه مشکل خواهد شد. این مسایل است که یهودیان را برآن داشته که به جعلیلات ادامه دهند تا جنایات آنها که تحریف تاریخ وسود جستن از آن برعلیه جهان اسلام است فاش نشود نه پوریم یا کشتار دسته جمعی.
و اما پوریم ویا نسل کشی مردمان شرق میانه به دست یهودیان:
این نظریه که شما آن را برای پاسخ به علت خالی بودن ایران از سکنه وعامل انقطاع موجود مطرح کردید را ازچند زاویه می توان بررسی کرد که قبول آن را بسیار مشکل خواهد کرد. باتوجه به تحقیقات ارزنده ی جنابعالی وسعت ودامنه ی تخریب و نابود شدن تمدنهای این منطقه بسیار وسیع و گسترده است بطوری که انجام چنین پروژه ای خارج از توان و قدرت بشری یا قدرت هر قوم بخصوصی است وعامل چنین اتفاق بزرگ وخارق العاده ای نمی تواند مسئله ی ساده و زمینی- انسانی باشد بلکه بیشتر می تواند عاملی ماورألطبیعی و فوق قدرت بشری بوده باشد. از منظر امکان سنجی ومیزان احتمال چنین رویدادی که آیا اصلا چنین واقعه ای می تواند روی داد ه باشد را شما برخلاف سایر مسایل با آن دقت نظروحساسیت خاص خودتان بررسی نکرده و مطلقا به آن نپرداخته اید. اگر در این مورد هم سوالی پرسیده شده باشد که چگونه یهودیان قادربه انجام چنین کشتار وسیعی شده اند با این جواب که بنده فرمانده ی آن عملیات نبوده ام از مساله فرارکرده اید! درخصوص سایت های کهن کشف شده ی ایران شما به نکته ای اشاره کردید که درهمه ی آنها مشترک بوده وآن جمع نشدن اجساد وثروت ها و رها شدن آنها بحال خود می باشد و فرمودید این نشانگر آنست که بعد از فاجعه کسی جان سالم بدر نبرده است. حال سوال اینجاست اگر واقعا یهودیان عامل کشتار بوده اند وخود جان سالم بدر برده اند چرا ثروت های روی زمین افتاده را باخود نبرده اند تا با آن معابد خود را بازسازی کنند؟ به نظر من این بهترین دلیل برای آن ادعاست که عامل این رویداد عامل غیرانسانی است به طوریکه کسی برای جمع کردن اجساد وثروت های موجود بازنمانده است . نا تمام ماندن کار ساخت بنای موسوم به تخت جمشید هم دلیل خوبی برای اثبات همین مساله است زیرا هیچ عقل سلیمی نمی تواند قبول کند یهودیان یا هخامنشیان چنین پروژه ی پرهزینه و بزرگی راشروع کرده باشند وبعد در نیمه های کار تمام عوامل اجرایی را بکشند و به مناطق و خواستگاه خود بازگردند.زیرا لااقل می توانستند آن را تمام کنند وخود دراین منطقه ی پرثروت و بدون معارض ماندگار و حاکم شوند. قبول این مساله که آنها پس از اجرای پوریم بدون برداشتن ثروتهای منطقه و رهاکردن ساخت تخت جمشید هرکدام به اورشلیم یا استپ های جنوب روسیه برگشته باشند، بسیار مشکل است.
شما در مقاله ی صدوچهار خلاصه ی ادله ی خود را برای اثبات رویداد پوریم در پانزده مورد خلاصه کرده اید که با برررسی دقیق آن تنها دومورد از آنها به ارائه ی دلیل برای اثبات پوریم می پردازد وسایر موارد به بررسی عواقب وآثار این انقطاع و رکود که می تواند عامل آن پوریم نباشد می پردازد. آن دو مرجع که شما با آن در پی اثبات پوریم می باشید یکی تورات و دیگری کتیبه ی بیستون می باشد که جدیدا بر اساس تحقیقاتتان هر دوی آنها نونوشته ونوکنده می باشند. پس نمی توان به آنها به عنوان سند ومرجع قابل اطمینان رجوع کرد وبدین ترتیب هیچ مدرک و سندی برای استناد و اثبات آن جز جشن پوریم یهودیان که آن هم باز برگرفته از تورات تحریف شده می باشد نمی ماند که آن هم دلیل قویی برای اثبات این رویداد بسیار مهم وعظیم نمی باشد حتی اگر خود یهودیان مدعی انجام چنین جنایتی باشند. سایر ادله ی مطرح شده در مقاله ی مذکور که می توان گفت خلاصه ی تمام تحقیقات بسیار ارزنده ی شماست همگی به پیامدهای ناشی از انقطاع و جعلیات صورت گرفته جهت تحریف تاریخ وانحراف اذهان ما می پردازند نه خود عامل انقطاع و این نمی تواند مارا به اثبات پوریم حتی نزدیک کند.
جناب استاد همچنانکه قبلا نیز عرض کردم عامل انقطاع هرچه که بوده شاید زیاد مهم نباشد مهم خود انقطاع و سواستفاده های انجام شده از آن است ولی اگر بخواهیم دلیلی برای آن بیابیم شاید بهترین گزینه وجواب نزول عذاب الهی در این منطقه از طرف خداوند وبدون حضور ویا واسطه ی یهودیان، نه آنچنان که شما در مقاله ی پوریم ومشیت الهی به آن اشاره می کنید، بوده باشد. یعنی می تواند مستقیما از طرف خداوند با همان سبک وسیاقی که در قرآن بارها به آن اشاره شده که ملت ها وشهرهای زیادی با خواست واراده و نیروی الهی بدون حضور یهودیان ویا قوم دیگری ازبین رفته اند، نازل شده باشد. دلیل نزول عذاب هم در قرآن عدم پذیرش دعوت وهدایت الهی مطرح شده است (اگر دلیل آن را جویا شوید).به هرحال با توجه به اشارات مکرر قرآن و ذکر مثالهای متعدد امکان نزول عذاب بسیار قوی تر ازنظریه ی پوریم است. شاید این مساله مطرح شود که اقوام وشهرهایی که در قرآن دچارعذاب شده اند محدود وکم هستند. در جواب می توان گفت همچنانکه در خصوص تعداد پیامبران الهی قرآن تاکید می کند که تعدادشان زیاد است ولی اسم تعداد محدودی ازآنها را برایمان برمی خواند در خصوص ویران شدن شهرها نیز به همین منوال عمل کرده است چون شهرها وپیامبران مرسل به آنها با هم ارتباط تنگاتنگ دارند زیرا بر اساس متن قرآن هیچ ملت وقومی نبوده که پیامبر به سویشان ارسلال نشده باشد تا حجت بر همگان کامل شود. پس شهرها وپیامبران زیادی وجود داشته اند که قرآن از ذکر آنها خودداری میکند ولی به از بین رفتن آن شهرها بدلیل مخالفت با پیامبرانشان اشاره ی مستقیم می کند. بهترین آیه ای که درآن علاوه بر چند قومی که به کرات از آنها اسم می برد به اقوامی دیگر غیراز آنها اشاره می کند وتاکید می کند که فقط خداوند آنان را می شناسد، آیه ی شماره نه سوره ی ابراهیم است: الم یاتکم نبوء الذین من قبلکم قوم نوح و عاد و ثمود والذین من بعدهم لا یعلمهم الا الله جاء تهم رسلهم بالبینت فردوایدیهم فی افواههم ...(آیا به شما نرسیده ست خبر کسانی که پیش ازشما بوده اند؟ قوم نوح و عاد وثمود وکسان دیگری که پس از ایشان آمده اند و جز خدا کسی آنان را نمی شناسد. پیامبرانشان دلایل روشن برایشان آوردند ولی آنان دستهایشان را بر دهانهای پیغمبران گذاشتند ...) وبعد از گفتکوی میان آنها و پیامبران در چند آیه ی بعد وعدم پذیرش هدایت خداوند وعده ی نابودی آنها را داده ومانند سایر اقوام دیگر ازبین رفته اند. سپس در آیه ی چهارده میفرماید پس از ایشان شما را در زمین قراردادیم. خلاصه اینکه ازین دست آیات که شهرهای زیادی از بین رفته اند و توصیه به گشتن بر روی زمین ومخصوصا اطراف سرزمین نجد ودیدن آثار بجای مانده از آنها ودرس گرفتن از آن در قرآن بسیار است. پس زیاد دور از انتظار نیست که بجای پوریم عذاب الهی نازل شده باشد. زیرا لااقل قرینه و موارد مشابه آن را می توان ازقرآن استنباط کرد اما برای پوریم تنها مورد مشابهی که می توان یافت حمله ی مغول ها به ایران است که در آن تمام شهرهای ایران را چند بار با خاک یکسان کرده اند و میلیونها انسان را از دم تیغ گذرانده اند!!! ازطرف دیگرواقعه ی پوریم یا کشتاروسیع مردم شرق میانه اگربه دست یهودیان انجام شده چرا درقرآن کمترین اشاره ای به آن حادثه وفاجعه ی مهم نشده است؟ زیرا درقرآن کریم ازقوم یهود وجنایت های آنها به تفصیل وبیشترازهرقوم دیگری صحبت شده است ولی درکارنامه ی اعمال آنها ازهرنافرمانی و کج رویی صحبت شده الا ازکشتارجمعی ملتها. حداکثرکشتاری که به دست آنها صورت گرفته کشتن پیامبرانشان بوده است. اما ازهلاک شدن و ازبین رفتن ملتهای بیشماری به دست خدواند سخن بسیاررفته است.
استاد ارجمند! بنده به هیچ وجه در پی بی ارزش کردن یا تخریب آثار و تحقیقات بی بدیل شما نبوده ونیستم، همچنین قصد تبرئه کردن یهودیان را نیز ندارم بلکه مشفقانه و خالصانه عرض می کنم بنای بسیار عظیمی که شما با معماری کاملا جدید و تازه آن را ساخته اید، ای کاش پوریم را سنگ بنای آن قرار نمی دادید، زیرا بدون پوریم نیز قابل ساختن بود چه بسا زیباترهم ساخته می شد. همچنانکه قبلا نیزعرض کردم سنگ بنای تحقیقات شما دراصل کشف رکود و انقطاع موجود درتاریخ این منطقه می باشد که هرکس آنرا بپذیرد تمامی مسایل حل شده خواهد بود. متاسفانه اکثرخوانندگان آثار شما در رویارویی با پوریم دچارتردید شده و قبول آن برایشان تقریبا غیرممکن بوده واین مساله باعث محروم شدن آنها ازسایرتحقیقات وکشفیات شما شده است همچنین تکراربیش ازحد این واژه و تاکید واصرارمکرربرآن رویدادن این قضیه درتمامی مقالات، خواننده را خسته ودچارملال می کند. حضرتعالی هم با قراردادن پوریم بعنوان یک اصل مسلم وغیرقابل انکارآن را سنگ محک افراد قراردادید وکمترین شک وشبهه ی آنها را درین خصوص قابل قبول نمی دانستید و مشکل را درپایین بودن میزان سطح درک افراد ازمباحث های مطرح شده می دانید که این مساله متأسفانه تا حدی درعدم ترویج واشاعه ی آثارشما تاثیربسزایی داشت.
استاد گرامی! درپایان ازاسائه ی ادب درمحضرتان پوزش می طلبم وهدف ازآن تبادل نظرو درصورت امکان ایجاد زمینه ای برای پربارترکردن تحقیقات بسیارمهم وبا ارزش شما می باشد. اگرفرصت کردید و لایق دانستید مطلبی را درجواب و راهنمایی اینجانب بنویسید، لطفا به پست الکترونیکی بنده ارسال فرمایید با تشکرفروان.
توفیق روزافزون وسلامتی شما آرزوی ماست.
ارادتمند و یکی ازخوانندگان آثارشما: حمید
پاسخ:
آقای حمید. مطالب مفصل شما را از طریق ای میل هم دریافت کرده بودم که جواب مشبع آن هم ارسال شد. مختصرا بگویم که اگر عامل تخلیه شرق میانه از آثار حیات و حرکت، پوریم نبوده پس چرا یهودیان با صرف سرمایه کلان مادی و اندیشگی در گرایش های گوناگون، در مخفی کردن حاصل ماجرای پوریم این همه کوشیده اند؟!