یک کاتولیک، پروتستان، مسلمان و یهودی در حین صرف شام با هم صحبت میکردند.
کاتولیک : من یک موقعیت عالی دارم .... میخواهم سیتی بانک را بخرم!
پروتستان : من خیلی ثروتمندم و میخواهم جنرال موتورز را بخرم!
مسلمان : من یک شاهزاده ثروتمند افسانهایم.... میخواهم مایکروسافت را بخرم!
سپس آنها منتظر شدند تا یهودی صحبت کنه....
یهودی قهوه خود را هم زد، خیلی باحوصله قاشق را روی میز گذاشت، یک جرعه از قهوهاش خورد، یک نگاهی به آنها انداخت و با آرامی گفت:
نمیفروشم ...!!!