استاد عزیز سلام
در مورخه در جواب آقای منصور فرمودید:
آقای منصور. از حکیمیه تهران پارس که به سمت شمال برویم و از دماوند و شهرهای شمال شرقی و منطقه کلاردشت بگذریم و به گیلان و مازندران و گرگان سری بکشیم و از مسیر نیشابور به خراسان و شهرهای آن عبور کنیم و کنجکاوانه از عقاید و ایمان ساکنان آن بپرسیم به حق خدا که مسجد را نمی شناسند و نمونه پنجاه سال پیش آن را ندارند و در عوض همه جا حسینیه و خانقاه علم کرده اند و خود را نه مسلمان پیرو خداوند واحد، که خاکسار علی و اصطلاحا «اهل حق» می خوانند و قسمی از آنان حتی آداب درست وضو گرفتن را نمی دانند و یا حتی ابدا وضو نمی گیرند و پیرانی خانقاه گردان دارند که کس قادر به توصیف ظاهر آنان نیست، چه رسد به باطن شان. مگر در پناه خدا بتوان در محاصره این همه دشمن خودی ادای وظیفه کنیم.
آیا این مناطقی را که ذکر کردید همان مناطق آنوسی نشین ایران هست؟ آیا این مناطق همان مناطق ورود ارامنه و مسیر حرکت و پخش شدنشان در ایران نیست که در باب امام زاذه ها در کتاب قبلیتان ذکر فرمودید؟
با توجه به وجود اقوام مختلف در این نواحی با آداب و رسوم مختلف و زبان مختلف آیا عجیب نیست که در مورد مساله مذهب تشیع و آداب حسینی بسیار به هم شبیه هستند؟