ساده دل(پیغام خصوصی)
دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 7:27 PM
خیلی غم انگیزه
در تصوراتم این بود که اگر روزی راهم به دفترتان باز شد و احتمال حضور انوسیان در انجا باشد لااقل خیالم از بابت اقای غفوری راحت است و میتوانم از طریق وی... اما ...
امیدوارم این مطلب روی دیگر یک سکه باشد سکه ای که برگ برنده بنیان اندیشی و نشان دادن تغییر موقتی و مصلحتی غفوری به نفع بنیان اندیشی باشد ...
شاید در سرش اندیشه هایی دارد و میخواهد آنها را عملی کند و برای اینکه کارشکنی برایش نکنند اینگونه وانمود میکند و قصد دارد در اینده پس از انکه شهرت کافی را پیدا کرد ناگهان آس بنیان اندیشی را رو کند تا تاثیر بیشتری بگذارد...
شاید این دوره کردنها باعث شده مجتبی بصورت ظاهری بداخلاقی کند..
شاید...
ای کاش این شایدها درست بود
برایم بسیار دردآور است کسی که در مکتب بنیان اندیشی او را استاد خطاب میکردید و ما دلمان به نام گذاری این لقب از سوی شما گرم میشد;اینگونه شما را تنها بگذارد
حتما خیلی خرج کرده اند تا بتوانند این یار غار و کلیدی را از حرکت در این راه کنار بکشند...
لاتحزن ان الله معنا........
ساده دل
دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 8:50 PM
یک مطلب جالب!!!
ناگفته های تاریخ علم
جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۹۲ ساعت ۱۷:۵۲
کد مطلب: 19735
مهدی بحربیگی کارشناس آی تی و تاریخ علم در گفتگوی تفصیلی با مرکز مطالعات آمریکا به بررسی جعل و ابهام در تاریخ اندیشه ورزی پرداخت.
http://www.asipress.us/vdcenf8z.jh8oxi9bbj.html
استاد من فکر میکنم حدسم درست بوده باشد و به شیوه غیرمستقیم آقای غفوری سعی در تزریق یافته های بنیان اندیشی با کمک دیگر دوستان به اینگونه مراکز دارند.
پاسخ:
اقای بحر بیگی تحقیقات هوشمندانه خود در حوزه علوم را مستقلا و با موفقیت به پیش می برند و در مجموع بررسی های تاریخی را چندان جدی نمی گیرند.
ساده دل
دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 10:30 PM
اما این مرکز همانی است که با اقای غفوری درباره موسیقی مصاحبه داشته:
http://www.asipress.us/vdchiwnz.23nqwdftt2.html
شاید کسانی از این مرکز که مطالب این وبلاگ را مطالعه و علاقه مند به بنیان اندیشی بوده اند سعی در تماس و مصاحبه با شاگردان صاحب نام و اندیشه شما داشته اند و در مجموع این مصاحبه ها مرتبط با رفتارهای اخیر آقای غفوری نباشد؟(؟)
آمون : اشاره مورد نظر، بازگشتی دارد به :
و زنجیره پیشین مطلب نیز اینجاست :
و این هم متن کامل مصاحبه :
ناگفته های تاریخ علم
جمعه ۱۶ فروردین ۱۳۹۲ ساعت ۱۷:۵۲کد مطلب: 19735
مهدی بحربیگی کارشناس آی تی و تاریخ علم در گفتگوی تفصیلی با مرکز مطالعات آمریکا به بررسی جعل و ابهام در تاریخ اندیشه ورزی پرداخت.
درک صحیح از تاریخ علم در هر کشوری موقعیت های بسیاری برای آن کشور می سازد و بر مردمان آن کشور تاثیرات بسزایی دارد. حتما تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که چرا انسانهای خارق العاده ای که در تاریخ علم نقش به سزایی داشته اند در اطراف شما کم هستند یا به عبارت بهتری اصلا سالهاست که نیستند, آیا واقعا این چنین است یا کسانی در پس پرده های پنهان علم؛ همه چیز را به اسم خود به ما القا میکنند؟ پاسخ سوالات رایج در باره تاریخ علم را از زبان یکی از کارشناسان که میهمان موسسه مطالعات آمریکا هستند را به بحث می گذاریم.
*موسسه مطالعات آمریکا: جناب آقای بحربیگی شما در مطالعاتی که داشته اید و مقالاتی که در باره تاریخ علم منتشر کرده اید، تاکید دارید که روایت رسمی از تاریخ علم غلط و نادرست است، در یان باره بیشتر توضیح می دهید؟
*مهدی بحربیگی: وقتی راجع به تاریخ علم بحث می کنیم و راجع به اندیشه های اولیه, در ظاهر موضوع نقص های بسیاری می بینیم که ما را برای پی بردن به عمق موضوع ترغیب می کند. در ظاهر موضوع مسائلی با عقل ناسازگار است و آلوده به افسانه هایی است, مثلا می گویند فیثاغورث به شاگردانش می گفته شما نباید باقالی بخورید چون شبیه دروازه ی شیطان یا شکل کائنات است، شاید چون تنها گیاه دولپه است. این دقیقا داستانی است که “اینجر لاین فیل” از ارسطو راجع به وی نقل می کند یا می گویند یک متٲله که "پیتر آبلار" نام داشته و در قرن ۱۳ در فرانسه الهیات و فلسفه تدریس می کرده کلیسا وی را محکوم به کفرآمیز بودن درس ها و نظریات وی می کند. پادشاه فرانسه می گوید تو دیگر اجازه نداری در خاک سرزمین من تدریس کنی او می رود بالای درخت و خبر به پادشاه می رسد و به پیتر می گوید تو حق نداری در آسمان سرزمین من تدریس کنی و وی می رود در قایق تدریس می کند و بعد خبر به گوش پادشاه می رسد و می گوید من کم آوردم هر کجا که خواستی تدریس کن. یا می گویند که "هامیلتون" در قرن ۱۹ که یک هلندی بود و در دوبلین به دنیا آمد و نزد پدر و مادرش آموزش دید در هفت سالگی زبانهای انگلیسی, لاتین, عبری, آلمانی, فرانسوی و عربی را بلد بوده و در سیزده سالگی ۱۳ زبان می دانسته, "توماس یانگ" در قرن ۱۸ در سال ۱۷۷۳ در شهری به نام میربرتون در دو سالگی می توانسته انگلیسی و لاتین بخواند و بعد از آن تا ۱۶ سالگی زبانهای عربی, عبری, سریانی, آلمانی, کلدانی, سامری و فرانسوی را یاد گرفت. اگر این ماجراها تاریخ علم را نقل می کند؛ گندیده بودن ظاهرش را می توان به وضوح دید. مساله این است که وقتی یک موضوعی را می خواهید خودتان بسازید که واقعیت ندارد ناخوداگاه ساخته های شما به زیاده گویی و تناقص می انجامد و دلایلش طبیعی است, وقتی انسان می خواهد سیستم در هم تنیده ی مثل فرهنگ دانشی را به طور مصنوعی بسازد سرتا پای آن پر از تناقض می شود. چون کار انسان است چنانچه خدا در قرآن می گوید اگر این کتاب کار انسان بود در آن تناقض مشاهده می کردید، اما چون کار خداست یکپارچه است. ستاره هایی در تاریخ علم داریم که کارهای خارق العاده ای کرده اند و شما مجبور هستی برای اینکه این همه کشفیات را به وی منتسب کنی بگویی او کسی است که در ۳ سالگی ایراد حساب و کتاب پدرش را می گرفته.
در تاریخ علم نشانه هایی دور از منطق است و آنها صرفا غلو هایی بوده اند٫ اگر این قسمت را دور بیندازیم و یک شکل متحد ببینیم قابل بخشش است، اما ما هرچه عمیقتر به ان نگاه می کنیم تناقض های بیشتری می بینیم و اسنادی در این باب داریم. به عنوان مثال ستون خیمه ی ریاضیات در قرون وسطی که دو سمت ریاضیات یونان را به رنسانس وصل می کند بررسی می کنیم. شروع کننده ی ریاضیات رنسانس یعنی آقای "لئوناردو پیزانو" یا "لئوناردو پیزایی" یا این جور که امروز معروف است "لئوناردو فیبوناچی" که می گویند کتابی به اسم حساب یا شمارش نوشته که جبر و سیستم شمارش عربی امروز را به وجود آورده و همه ی اعداد با ۱۰ رقمی ها آورده می شود و در مکان ارزششان مشخص می شود و اروپا این سیسیتم را نداشته و با یونانی و رومی می نوشتند. این سیستم عدد نویسی ریاضیات را در اروپا فلج کرده بود و کار بسیار دشواری بود که ریاضی دانان اروپایی تقسیم یک عدد ۵ رقمی به یک عدد دو رقمی را نمی دانستند و می گویند این آدم این سیستم را آورده و وجود این آدم چقدر اساسی بوده و وقتی دنبال اسناد این آدم می رویم می بینیم اولین بار کتابش در سال ۱۹۵۴ چاپ شده است بعد می گوییم شاید چون دست نوشته هایش زیاد بوده تا این تاریخ از آن استفاده می کردند و می گویند امروزه تنها ۱۲ کتاب دست نویس دارد بلکه تا سال ۱۷۹۸ هم دست نویس آن را نداشتند و بعدا در کتابخانه آنرا پیدا کرده اند، آن هم نوشته شده با خودنویس که ما انتظار داریم در آن زمان با قلم پر نوشته شود و اینها چه طور باعث رشد اعداد شده, وقتی پیگیر می شویم می بینیم تا سیصد سال بعد از تاریخی که می گویند این کتاب نوشته شده است هیچ اسمی از وی برده نشده و تنها "لکا پاچلی" می گوید من چیزهایی را که در کتاب خود آورده ام از چند نفر از جمله لئوناردو پیزایی می آورد و تا قرن ۱۸ هیچ اسمی از وی به میان آورده نمی شود و تا اوایل قرن ۱۹ می گویند کتاب وی پیدا شده و تا اواسط قرن ۱۹ آن را چاپ می کنند و شهادت می دهند که ما آن را دیده ایم مثل "ژیرامولو کاردان" که در ۲ کتابش اسم می برد و در جایی در کتابش می گوید لئونارتو پیزایی چنانچه خودش شهادت می دهد علم جبر را از محمد پسر موسی عرب یاد گرفته در صورتی که چنین چیزی در کتاب خود او وجود ندارد. بعد در جایی دیگر می گوید لئوناردو پیزاروئی که یک شهر دیگر است که هر کس کتاب را خوانده حدس می زند همان لئوناردو پیزارو بوده یعنی کسی که سیستم عدد نویسی را از عربستان به اینجا آورده بود و من کتاب وی را در کتابخانه دیدم و اسمش پاک شده بود و بقیه تصمیم گرفته اند کتاب لئوناردو است و می گویند درست است چاپ نشده بلکه دست نوشته هایش در گردش بوده و اگر این را نگویند چه بگویند؟ حالا موضوع این است که وقتی کتاب را می خوانیم خودش می گوید من این علوم را در مصر و مراکش یاد گرفتم و اسناد این کشورها را که در می آوری مصر و مراکش در این دوره یا با حروف یا با اعداد رومی می نوشتند. یکی از مراکزی که محل پخش اینگونه اسناد است مرکز اکو می باشد که مرکز میراث فرهنگی اروپا است که شما اگر به آنجا بروید نسخ خطی و چاپی می بینید که قریب به ۲۰۰ نسخه است و سوال اصلی این است که چه کسی و به چه انگیزه ای این کار را می کند؟ ما می توانیم این حدس را بزنیم که کسی که تاریخ علم را به دروغ نقل می کند و کسی که علم را تولید می کند یکی هستند و همین افراد هستند که این گونه دروغ ها را تولید و چاپ می کنند. در گالری عکس های دانشگاه اوکلوهاما عکسی موجود است که کتابی را نشان می دهد و می گوید این کتاب با دست خط بالبی ایتالیایی در ۱۵۹۶ نوشته است. اصل کتاب در گنجینه ی "بنکومپاچلی" است. دو سال پیش کتابی در آوردند به نام ساعت های آفتابی از بالبی و می گویند این هم دست خط بالبی است و "مرده هایکینگولد" آن را تایید کرده و اصلا یک بچه می فهمد این دو تا دست خط برای یک نفر نیست. می گویند این "بالبی" ایتالیایی؛ یونانی, فرانسوی, عربی, کلدانی, لاتین و آلمانی و عبری را بسیار عالی بلد است.
*موسسه مطالعات آمریکا: لطفا یک توضیح مختصر از نقطه آغازین و ابتدای تاریخ علم و شبه هایی که در این میان وجود دارد و همچنین قرائت درست را توضیح دهید.
مهدی بحربیگی: اوج گیری تاریخ اندیشه ورزی را به دو دوره طلایی و رنسانس تقسیم می کنند که آنها با یک برزخ به اسم قرون وسطی یا سده های تاریک جدا می شوند که هیچ رشد علمی در آن دیده نمی شود که از نظر من این تقسیم بندی درست نیست. یعنی به خاطر اینکه اسنادی به عنوان تاریخ علم به ما ارائه می شود که با یک لایه ی غلیظ از دود دروغ پوشانده شده که ما قبل از رنسانس را نمی توانیم ببینیم و اسنادش نادرست است. شما در هر رشته ای به تاریخش رجوع کنی بعد از قسمتی همه چیز آشفته شده, سر نخ ها از دست در رفته و قابل ردیابی نمی باشد و برای ما افسانه ای می شود. اینکه یونان یک دوران طلایی داشته بعد برای دوره ای هیچ خبری نبوده بعد رنسانس شروع شده است یک ادعایی است که با اسناد موجود گفته شده. اینها ادعا می کنند که انسان تا اواسط قرن ۱۷ هیچ اقدام علمی انجام نداده است و می گویند یونانی داریم که اندیشه های بزرگی دارد و اینکه این اتفاق ها چگونه به طور ناگهانی افتاده توضیحات کافی ندارد. مثلا می پرسیم از کجا فهمیدیم زمین گرد است می گویند یونانی ها می دانستند, می پرسیم از کی می دانستند می گویند از خیلی وقت. هیچ کس نمی داند از کجا فهمیدند و اسناد علمی در دسترس هم چیز قانع کننده ای ندارند. بعد که یونان افول می کند مسلمان ها علوم آنها را ترجمه می کنند بدون اضافه کردن هیچ چیز خاصی, مثلا فلان کتاب ارسطو رابه همان شکل بدون هیچ تغییری ترجمه کرده اند. یک دوره ی ۵۰۰ یا ۶۰۰ ساله هم اینگونه گذشت منهای یک سری عنایاتی که به ما داشته اند که مثلا الکل را به رازی دادند. به همین منوال به رنسانس می رسیم و می گویند اینها باز یک دوره ی۳۰۰ یا ۴۰۰ سال ادبیات عربی را به لاتین ترجمه می کنند و یونانی را ترسیم می کنند که همه چیز را می داند. مثلا وقتی یک آقای شیمیدان در قرن ۱۷ می گوید مواد از اتم تشکیل شده می گویند البته ۱۵۰۰ سال پیش دموکریت گفته بوده. هر چیزی که کشف می شود یونانی ها آنرا قبلا کشف کرده اند و بعد از مدتی این کتاب ها از عربی به لاتین ترجمه می شود. می گویند از اوایل قرن ۱۷ دانسته های جدیدتری تازه شروع می شود یعنی ظاهرا بشر یک مدت ۲۰۰۰ ساله فقط دارد دانسته های یونانی ها را دست به دست می کند در نتیجه کلیت قابل پذیرش نیست بلکه اسناد آن نیز قابل قبول نیست.
*موسسه مطالعات آمریکا: هدف از ساختن این جعلیات چیست و می خواهند چه دروغی را با چه هدفی به جای چه حقیقتی جا بزنند؟
*مهدی بحربیگی: چهره ای غیرواقعی ساختند که چون شما چنین آدم هایی را اطراف خودت نمی بینی یا مثلا در فرزند خودت مشاهده نمی کنی یک حس حقارت در خودت می بینی و آنها را انسان هایی بزرگ می بینی و فکر می کنی انسان خیلی ضعیفی هستی.
* موسسه مطالعات آمریکا: آیا تا به حال کار جدی ای برای نشان دادن این تاریخ های جعلی انجام گرفته؟ اگر نه چرا و چگونه می شود این کار را شروع کرد؟
* مهدی بحربیگی: در رابطه با موضوع تاریخ علم یا به عبارتی تاریخ اندیشه وزری کار جدی ای انجام نشده است و دلیلش این است که صحبت راجع به علم یا شک بردن به این حوزه اگر با اسناد و ادله کافی همراه نباشد انسان را به یاوه گویی متهم می کند و بعد از مدتی حرف وی را باور نمی کنند و اگر دلایل قابل اعتماد نیاورید به شما اعتنایی نمی کنند مانند خیلی از کسانی که وقتی خواستند از تاریخ علم انتقاد کنند نتوانستند ادله کافی بیاورند و طرد شدند. تاریخ علم نیز نظریه است چون ویژگی تکرارپذیری در مکان و زمان را ندارد, مثلا آب در ۱۰۰ درجه می جوشد و در هر مکان و زمان همینجور است و تاریخ اینگونه نیست مثلا این کار را ارسطو کرده و دیگری می گوید نکرده و قابل آزمایش نیست, هر وقت مورخ نظریه ای بدهد که با منطقش, با خودش و با واقعیت هایی که می بینیم مطابقت داشته باشد کسی نمی تواند ایراد بگیرد چون با این ۳ تا متناقض نیست و داشتن تنها یک نظریه از یک موضوع قابل پذیرش نیست چون افراد مختلف نظرات مختلف دارند. شما تا می توانید نباید ابایی داشته باشد تا نظری بدهید چون رکن یک نظریه را دارد و نباید کاری داشته باشیم که دنیا چه می گوید.
دو سوال برای ما مهم است اینکه چرا و چه نیازی به این بوده و اگر این تاریخ ها را حذف کنیم جای خالی آن را با چه چیزی باید پر کرد؟ این دیواری که رو به گذشته کلی نقاشی روی آن کشیده اند اگر خراب شود تاریکی عظیمی پشت آن پدیدار می شود. همه قرون وسطی، رنسانس و عصر طلایی نقاشی های روی این دیوار است و اگر خراب شود خدا می داند چه اتفاقی می افتد اصلا اینها هستند یا نه و واقعیت این است که همه ی اینها تنها منظره هایی مصنوعی هستند. تسلط یهودیان بر مراکز علمی غیرقابل انکار است. آنها در این جعلیات نقش بسیار مهمی دارند.
* موسسه مطالعات آمریکا: از چه زمانی ادعا شد که یهودیان هوش بالاتری نسبت به بقیه دارند و به طبع آن مراکز علمی را در دست گرفته اند؟
*مهدی بحربیگی: بعد از اینکه بانکداری جدید رواج پیدا کرد و به طبع آن وام دادن آغاز شد. همانطور که گری آلن در کتاب "هیچ کس جرات ندارد" می گوید، در قدیم چه تضمینی بود که اگر شما به یک پادشاه پول قرض بدهی به تو برگرداند؟ امروز هم همین جریان است و باید در قبال قرضت کاری کنی. مثلا یک یهودی به پادشاه فرانسه می گوید باید در قبال قرضت برادر من را فرمانده لشکرت قرار دهی. او ضمانت و اهرم فشاری است برای آن یهودی ها. مثلا می گوید من ۳۰ درصد قرضت را می بخشم شما به این کشور حمله کن. در این کتاب می گوید، اگر شما جنگ های دوره ی قرون وسطی را بررسی کنید می فهمی که چه کسی قرضش را نداده و حالا با او می جنگند تا تربیتش کنند. وقتی یک بانک یهودی به آمریکا پولی قرض می دهد در عوضش ۱۰ تا سناتور در مجلس می خواهد. شما با قرض و ربا به سیستم می توانید بازوی خود را محکم کنید. مثلا وقتی انگلستان که قدرتش در نیروی نظامی اش است را قبضه می کنی وی را مجبور می کنی تا کشتی هایش را به هند بفرستد. بعد شروع به غارت آن کشور می کنی. قدرت مجدد یهود با تجدید حیات بانکداری جهان نمود داشته و حوزه های زیادی را در بر گرفته است، ازجمله علم و مراکز دانشگاهی.
با تشکر از شما که فرصتتان را در اختیار موسسه مطالعات آمریکا قرار دادید.
سهشنبه 7 خرداد 1392 ساعت 12:26 ب.ظ