رهگذر قدیمی
دوشنبه 30 اردیبهشت 1392 ساعت 6:09 PM
من چند بار به قم رفتم و تفاوت ماهوی غسل و طهارت آیه 6 سوره مائده را پرسیدم اما جواب صحیحی نیافتم یعنی کسی نگفت که اگر شستن (غسل) رفتاریست که جنابت را ازبین می برد چرا خداوند ما را به طهارت دعوت می کند و اگر طهارت به معنی(پاک کردن) است ما چرا در هنگام جنابت غسل(شستشوی همه بدن) می کنیم و بعد از دفع غایط شستن موضعی را طهارت می گوئیم. و نیز آیا زنان نیازی به تیمم بعد از تماس با مردان ندارند که خداوند فقط مردان را به تیمم می خواند؟ آیا اینجا پاسخی خواهم گرفت؟
رضا
سه شنبه 31 اردیبهشت 1392 ساعت 7:06 PM
جناب رهگذر قدیمی
جمله(وَ إِن کُنتُمْ جُنُباً فَاطهَّرُوا ) عطف بر جمله(فَاغْسِلُوا)است، یعنی حکم تیمم بدل از وضو و غسل که درصورت عدم طهارت است، مبین و مقید اطلاق(فَاطهَّرُوا) است، یعنی هر گاه وقت نماز شد و مکلف جنب بود، باید طهارت را به دست اورد، چنان که اگر کسی می خواست نماز بخواند و وضو نداشت، باید وضو بگیرد و با ان طهارت را تحصیل کند.
( إِن کُنتُمْ جُنُباً ) نیز قرینه و مبین اطلاق نداشتن (فَاغْسِلُوا) است که مفهوم ایه این می شود که اگر خواستید نماز بخوانید، چنانکه جنب نبودید وضو بگیرید و اگر جنب بودید، طهارت از جنایت واجب است، پس وجوب وضو مطلق نیست تا برای هر نمازی وضو لازم باشد بلکه اگر هنگام نماز بعدی طهارت باقی بود، نیازی به وضوی مجدد نیست.
و در این ایه، مواضع وضو و تیمم بیان شده است: در وضو صورت و دستها را بشویید و سر و پاها را مسح کنید و در تیمم، مقداری از صورت و دست ها را مسح کنید؛ اما در غسل تنها فرمود:(فَاطهَّرُوا)، چون همه بدن را باید شست. و شاید همین نکته علت امر به سبب در وضو و به مسبب در غسل باشد که در وضو و تیمم به غسل( غین به فتحه) ومسح اکر کرده است که سبب طهارت است و در غسل(غین به ضمه) به خود طهارت دستور داده است که مسبب از غسل است.
و همانطور که مستحضرید وضو و غسل،طهارتی هستند که با اب حاصل می شود و تیمم بدل از انها،طهارتی هستند که با خاک است که بر پایه(وَ إِن کُنتُم مَّرْضى أَوْ عَلى سفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِّنکُم مِّنَ الْغَائطِ أَوْ لَمَستُمُ النِّساءَ فَلَمْ تجِدُوا مَاءً فَتَیَمَّمُوا ) چهار قید دارد: دو قید نخست سبب عذری یا مانع و دو قید دیگر، سبب مقتضی یا موجب لزوم تحصیل طهارت اند. و قطعاً جمله (وَ إِن کُنتُم مَّرْضى أَوْ عَلى سفَرٍ) به (وَ إِن کُنتُمْ جُنُباً فَاطهَّرُوا ) بر می گردد، اما در بازگشت ان به جمله اول که درباره وضو بود، تامل و استفاده عموم از این قید برای تیمم بدل از وضو مشکل است، از این رو برای دلالت ایه بر جوار تیمم بدل از وضو ، افزون بر دلالتش بر جواز تیمم بدل از غسل، جمله( أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِّنکُم مِّنَ الْغَائطِ أَوْ لَمَستُمُ النِّساءَ ) را افزود که جمله نخست، ناظر به قضای حاجت و در مقابل وضو و قسمت اول ایه است و جمله دوم، درباره جنابت و در مقابل غسل و بخش دوم ایه است.
از چهار قید یاد شده در ایه دو قید نخست با یکدیگر و دو قید پایانی با همدیگر هماهنگ اند؛ یعنی بیماری با سفر و امدن غائط با لمس نساء هماهنگ است و دو قید اخر، با دو قید اول ربط ندارند و عطف بر یکدیگر نیستند. و بر این اساس(او) در (أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِّنکُم ) به معنای (واو) است و در بقیه به معنای خودش، زیرا مرض یا سفر، ناقض وضو یا موجب و مجوز تیمم نیستند، بلکه فقط قید غالبی هستند، یعنی غالباً مریض بر استعمال اب قدرت ندارد، یا بیشتر سفرها دسترسی به اب سخت است، و ذکر این دو تمثیل است نه تعیین؛ ولی دو قید اخیر(امدن از غائط و لمس نساء) ناقض وضو و موجب غسل هستند، از این رو نمی توان دو قید اخیر را بر دو قید قبلی (مرض و سفر) عطف کرد.
(أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِّنکُم ) عطف بر (وَ إِن کُنتُمْ جُنُباً ) نیست، زیرا تقسیم کننده یا قسیم(أَوْ لَمَستُمُ النِّساءَ ) است که مصداقی از جنب است.
و معنای ایه چنین خواهد بود که اگر در حال بیماری یا سفر بودید و قضای حاجت و جنابت برای شما پیش امد و به اب دسترسی نداشتید، تیمم کنید، پس موضوع تام و معیار اصلی در این چهر صورت، فقدان اب است. حالا یا اب نیست یا اب هست ولی مکلف قادر به تحصیل ان نیست؛ یا از استعمال ان بر اثر مرض یا ترس معذور است که همه این موارد مجوز تیمم اند:(فَتَیَمَّمُوا صعِیداً طیِّباً ). که فاء در (فَتَیَمَّمُوا) جواب شرط و ( فَلَمْ تجِدُوا ) متمم شرط است.
رهگذر قدیمی
پنجشنبه 2 خرداد 1392 ساعت 08:58 AM
جناب رضا از توضیح مبسوطی که با لهجه قمی !! بیان کرده اید واقعا ممنونم اما معلومم نشد که چرا در لسان حضرات وکلای دین ,مردم را در امر جنابت به "غسل " { که در حقیقت امر به شستن موضعی است } امرمی نمایند ولی در مورد تمیز کردن مخرج غایط از کلمه " طهارت" استفاده می کنند که در اصل حکم به شستشوی تمام بدن است؟ و گرنه آیه مبارکه در مورد تیمم کاملا واضح و روشن است و شاید سوال من با لهجه درست افاده نشده بود!! و البته مورد تیمم زنان بعد از تماس جنسی بی جواب باقی مانده.
رضا
پنجشنبه 2 خرداد 1392 ساعت 11:51 AM
جناب رهگذر قدیمی ، جواب شما به صورت واضح داده شد و شما بدون اینکه به خود زحمت بدهید و با دقت بخوانید، دوباره سوالات خود را مطرح می کنید. اگر متن ارسالی اشکالی دارد، ان را نقد بفرمایید نه اینکه زبان تسمخر در جملاتتان باشد.
اما مطلب اخرتان در مورداینکه آیا زنان نیازی به تیمم بعد از تماس با مردان ندارند که خداوند فقط مردان را به تیمم می خواند؟ نیازی به جواب دادن نبود ، چون طرح سوالتان بچگانه بود.
خطابهای مشترک در قرآن نیز دو گونه است: گاهی با عنوان فراگیری مانند واژه ناس و انسان و من موصول عموم انسانها را خطاب میکند، و گاهی در ظاهر از لفظ مذکر استفاده میکند، ولی عموم را -اعم از زن و مرد خطاب مینماید؛ مثل یا ایها الذین امنوا ، مانند یاایها المومنون .
با توجه به این مسئله در ابتدای ایه خداوند از لفظ مذکر که ویژه مردان است ، استفاده نموده است و طبق مبنای شما پس باید همه این مسائل ذکر شده در ایه6سوره مائده ویژه مردان باشد نه زنان!!!!
جناب رهگذر قدیمی استفاده از لفظ مذکر در خطاب های مشترک، در میان انسانها معمول است و اختصاصی به قرآن ندارد؛ به خصوص در مقام قانونگذاری از الفاظ و ضمایر مذکر استفاده میشود، ولی معنای عموم اراده میگردد و یکی از علت های این شیوه بخاطر این است که سخن گفتن قرآن با زنان، برخاسته از نگرش آن به ارزشهای انسانی و رعایت حرمت زنان میباشد. طبیعی است که مؤدبانه و عفیفانه سخن گفتن با زنان، یکی از راههای حفظ حرمت آنان میباشد؛ زیرا اینگونه سخن گفتن، نشان از نوعی احترام و ارج نهادن به مقام شامخ آنها است، چنان که همین شیوه برای احترام به بزرگتر در میان انسانها معمول است . بنابراین حکم تیمم در (أَوْ لَمَستُمُ النِّساءَ فَلَمْ تجِدُوا مَاءً فَتَیَمَّمُوا ) شامل زنان نیز می شود اما بخاطر حفظ حرمت زنان از خطاب مذکر استفاده کرده است که شامل مرد و زن هر دو می شود.
پنجشنبه 2 خرداد 1392 ساعت 4:05 PM
جناب رضا حالا شما از کجا فهمیدید که قرآن بخاطر احترام به زنان ار واژه مذکر استفاده کرده؟ مگر خدا با بندگانش رودربایستی دارد. چرا هی مطلب را میپیچانید تا نظر خود را توجیه بفرمایید.
رضا
جمعه 3 خرداد 1392 ساعت 7:07 PM
با سلام
جناب بی اسم، از کدام پیچاندن صحیت می کنید!!!
جناب بی اسم ،اگر مخاطب جمعی بودند که هم در بین آنها مذکر و هم افراد مؤنث بودند، از باب تغلیب از ضمیر و خطابات مذکر استفاده می شود.به عبارت دیگر، اگر گروهی از زنان که فقط یک مرد در میانشان باشد، به من سلام کنند؛ پاسخ من به آنها باید با ضمیر جمع مذکر باشد. یعنی باید در جوابشان بگوییم: علیکم السلام.
قرآن کریم که به زبان قوم عرب یعنی به زبان فصیح عربی نازل گردیده همواره این قاعده را رعایت کرده است.
مثلاٌ اگر شما به ایه73سوره هود نگاه کنید،که فرشتگان پاسخ اظهار تعجب همسر ابراهیم را میدهند و به همین سبب، فعل مفرد مؤنث مخاطب، استعمال شده است. حال اگر گفته شود اگر او مخاطب آیه است پس چرا در میان خطاب به او صحبت خانواده و اهل خانه به میان آمده است؟ توجه شما را جلب میکنیم به این نکته که در آغاز کلام، روی سخن با یک زن است، اما به اعتبار اینکه وی وابسته به حضرت ابراهیم است و همسر اوست و لذا هنگامی که هردوی آنها مورد نظر هستند، ضمیر را مذکر میآورد.
خطابات قرآن از قبیل ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا﴾ و ﴿کُتِبَ عَلَیْکُمْ﴾ و نظایر آنها، مختص و منحصر به مردان نیست بلکه زنان نیز مشمولاند ولی بنا به قاعدة تغلیب، ضمایر مذکر به کار رفته است.
اگر بخواهیم طبق افکار شما به سراغ قران برویم، پس روزه بر زنان واجب نیست، چون روی سخن در ایه 183سوره بقره متوجه مردان است نه زنان:(یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا کُتِب عَلَیْکمُ الصیَامُ کَمَا کُتِب عَلى الَّذِینَ مِن قَبْلِکمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ).
یا ایه 3سوره مائده که در بیان حرمت گوشتهای حرام است، خطاب به صورت مذکر است و در این صورت طبق مبنای شما فقط بر مردان حرام است نه زنان.
جناب بی اسم، پیراسته سخنی در تمام ایات قران به وضوح مشخص است به خصوص پیراسته سخنی قران در بر خورد با مخالفان و همچنین پیراسته سخنی قران در پرداختن به مسائل جنسی که قران عموماً از الفاظ و تعابیر کنایی بهره جسته است، قران به مناسبتهای مختلف از مساله همبستری با زنان سخن به میان اورده و بی انکه به ان تصریح کند، در تمام انها از تعابیر همچون:لمس، اتیان، مباشرت، رفث بهره جسته است.
مثلاً، رفث در ایه187سوره بقره سخنی است متضمن چیزی که ذکر آن قبیح است؛ مانند سخن از آمیزش و آنچه به آن میانجامد. رفث در این آیه کنایه از جماع است تا جواز فراخوانی زنان به آمیزش و گفتوگوی پیرامون آن را بیان کند و چون رفث متضمن معنای افضا است با (الی)متعدی شده است ، و افضا از آنرو با حرف( الی )متعدی میشود که به معنای انضمام و تماس است: ﴿وقَد اَفضی بَعضُکُم اِلی بَعض) و کنایه از آمیزش است؛ نه صریح در آن .
این پیراسته سخنی از رازهای جاودانگی قران است.
رهگذر قدیمی
یکشنبه 5 خرداد 1392 ساعت 07:57 AM
جناب رضا اولا اشاره به نحوه بیان شما به عنوان لهجه قم تمسخر نیست بلکه تذکر نحوه بیان حوزوی شماست ثانیا توضیحات شما بر حول تیمم بود ولی سوال من تذکر این مطلب بود که طهارت و غسل در توضیحات حضرات وکلای دین جا عوض کرده اند و مردم از زبان ایشان طهارت را شستن مخرج غایط می دانند و غسل را شستن تمام بدن خود. واما قسمت بچگانه سوال من را که پاسخ داده اید باید عرض کنم که خداوند با بندگان خود تعارف ندارد برای تبیین لازم موضوعات مورد نظر خود(ان الله لا یستحیی مثلا مابعوضه..)و اینکه فرموده اید در مواردی قران با عنوان ای اهل ایمان یا ای مردم , مذکر سخن می گوید اما منظورش عموم مردم مذکر و مونث است حرف کاملا صحیحی است اما در آیه مربوطه محلی از اعراب ندارد زیرا زنان همدیگر را لمس نمی کنند پس ظاهرا روی سخن با مردان است اما چون اشکال مورد نیاز تیمم قبل از این مورد عمومی است مانند بیمار شدن یا سفر کردن و دفع غایط پس این قسمت هم مربوط به هردو جنس می تواند باشد اما قران زمانی که طرف خطابش همه مردم نیست غالبا موارد مذکر و مونث را جدا می کند مانند سوره نور آیه 30 و 31 که حفظ نگاه و فروج را جداگانه از مرد و زن میخواهد و کلمه مومنین آیه 30 را برای اتمام خطاب خود کافی نمی داند. در حالیکه در آیه 29 سوره المعارج الذین عموم مردم مذکر و مونث است که فروج خود را حفظ می کنند.بهرصورت ازاینکه مجبور به همکلامی بچه ها شده اید معذرت می خواهم و امیدوارم بزودی به بلوغ لازم برسم تا سوالات بیجا نکنم.
آمون : از آن حرف هاست ها! می چسبد بیخ ریش این موارد، لااقل :
و چند مورد دیگر دور از دسترس در فهرست یادداشت های وبلاگ!
1 - 3 - 92 : یک کامنت اضافه شد.
2 خرداد :یک کامنت دیگر اضافه شد. و نیز یک کامنت دیگر. و یکی دیگر.
4 خرداد یک کامنت اضافه شد.
6 خرداد یک کامنت اضافه شد.
سهشنبه 31 اردیبهشت 1392 ساعت 01:16 ق.ظ