سلامعلیکم
فردوسی آفرینش عالم را مطابق با بینش توحیدی اسلامی بازگو می کند.
از فرمایشات جدید " نصر اصفهانی " : "" در پیوند البرز کوه با اسطوره بهشت، در باور ایرانیان (بخوانید یهودیان) باستان که در شاهنامه، به شکل زیبایی انعکاس یافته است... کوه البرز نقش بارزی در اسطوره آفرینش دارد. براساس عقاید ایرانیان باستان، کوه مقدس البرز دروسط زمین واقع شده و به آسمان اتصال دارد.
... و این اندیشه را که بر گرفته از حکمت ناب ایرانی است در متون دینی پیش از اسلام(احتمالاً منظور استاد نصر اصفهانی تورات است) می بینیم... ""
با خواندن آخرین ترشحات ذهنی " نصر اصفهانی " معروف خودمان در سایت آنتی پورپیرار، هر گونه شک و شبه درباره یهودی بودنش برطرف میشود:
" نویسنده: نصراصفهانی
پنجشنبه 5 بهمن1391 ساعت: 11:52
فردوسی که در فرهنگ اسلامی رشد نموده، جوهر عرفان را در حماسهها یافته و دانسته و آگاهانه رمز کوهها را که در آن اژدهایان و دیوان خفتهاند به کار گرفته تا هم تاریخ واقعی ایران باستان را به تصویر بکشد و هم فرهنگ و بینش توحیدی آنان را.
فردوسی تصویری از اصیل ترین حقایق زندگی انسان را به نمایش گذاشته است. فردوسی در فرهنگ اسلامی،عرفان را می شناسد و آن را به حماسه پیوند میزند.
در پیوند البرز کوه با اسطوره بهشت، در باور ایرانیان باستان که در شاهنامه، به شکل زیبایی انعکاس یافته است، سیمرغ پیوند دهنده انسان دور افتاده از آشیانه نخستین خود است و زال نمود این انسان که هر دو با البرز کوه به عنوان مرکز جهان، پیوندی تنگاتنگ دارند و همین البرز است که در فرهنگ اسلامی تبدیل به قاف میشود.
می گویند:خدا وقتی زمین را آفرید زمین موج برداشت و برخود لرزید آن گاه خداوند کوه ها را آفرید و زمین را با آن استوار کرد.
کوه البرز نقش بارزی در اسطوره آفرینش دارد. براساس عقاید ایرانیان باستان، کوه مقدس البرز دروسط زمین واقع شده و به آسمان اتصال دارد.
استوارترین و ماندنیترین بنیاد اسطورهای البرز، باور به یگانگی انسان و جهان است و این اندیشه را که بر گرفته از حکمت ناب ایرانی است در متون دینی پیش از اسلام می بینیم، فردوسی آفرینش عالم را مطابق با بینش توحیدی اسلامی بازگو می کند.
گوهر کوهها در زمین آفریده میشود و طی هزاران سال رشد مییابد و آن گاه بر اثر تازشی که اهریمن بر زمین میبرد آن را به لرزه میاندازد، کوهها با شکوه و عظمت سر از زمین بر میدارند و افراشته میگردند.
کوه نزدیکترین مکان، به آسمان است، پس میتواند نردبان عروج انسان خاکی به آسمان باشد، لذا چنین مکانی همیشه مقدس بوده است.
«از این کانون مرکزی که نقطه ی اتصال مبدأ انسان و مبداء عالم است، آدمی؛ هم از طرفی به طور مطلق به آغاز راز هستی پی میبرد و هم به طور نسبی ادامه دهنده میراث پیشینیان با نیاکان میگردد، به عبارت دیگر هم رجعت به اصل میکند و هم به سبب این رجعت، وارث خاطره ازلی قومی خودش میشود که از همین مبدا اولین اساطیر [نقطه مرکز] سرچشمه گرفته است.
پس هسته اصلی از نقطه مرکز آغاز میشود و به سبب پویایی و حرکت،آن نقطه از نیستی به هستی در میآید و زندگی ازآن مرکز شکل میگیرد و البرز شاهنامه، همان نقطه است.