ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

فرق لغوی رسول/ نبی در قرآن،تاویل، ترجمه و تفسیر رسالت رشاد خلیفه

علی

جمعه 8 دی 1391 ساعت 6:59 PM
با سلام
به نظر می اید که هر کسی که در صفحه دوم نظر اول را از کسانی که  اورده است ، از قران درک درستی ندارد.
دوست گرامی، عدم اجبار بر پذیرش دین خاصی، دلیل بر حق بودن تمام ادیان و مسلک‏ها و مذهبا نمی‏ باشد بلکه دلیل بر احترام به آزادی انسان در انتخاب دین می‏ باشد.
از سوی دیگر، حق بودن ادیان و شریعت‏ها در طول تاریخ، دلیلی بر حقیقت‏جو بودن پیروان آن‏ها، پس از ظهور شریعت کامل‏تر  نخواهد بود.
حقیقت جوی واقعی کسی است که به تمام مظاهر حق، در طول تاریخ ایمان داشته باشد و به کامل‏ترین شریعت عمل کند. پیروان ادیان واقعی آنهایی بودند که به پیامبر عصر خود و تمام پیامبران پیشین ایمان داشته ‏اند و در برابر آخرین شریعت و فرمان‏ های خداوند تسلیم باشند.
پس درست است که در دین، اکراه و اجباری نیست: (لااکراه فی الدین) ولی این سخن به این معنا نیست که دین خدا در هر زمانی متعدد است و ما حق داریم هر کدام را که بخواهیم انتخاب کنیم. چنین نیست.  در هر زمانی یک دین حق وجود دارد و بس. هر زمان پیغمبر صاحب شریعتی از طرف خدا آمده، مردم موظف بوده‏ اند که از راهنمایی او استفاده کنند و قوانین و احکام خود را چه در عبادات و چه در غیر عبادات از او فراگیرند تا نوبت به حضرت خاتم الانبیا رسیده است. در این زمان، اگر کسی بخواهد به سوی خدا راهی بجوید؛ باید از دستورات دین او راهنمایی بجوید.
قرآن کریم می‏ فرماید: (و مَن یبتغ غیرَ الاسلام دیناً فَلَن یقبَلَ منه و هو فی الاخرةِ من الخاسرین (آل عمران 58 )«و هر کس غیر از اسلام دینی بجوید هرگز از او پذیرفته نشود و او در جهان دیگر از جمله‏ی زیان کاران خواهد بود»

اگر گفته شود که مراد از اسلام، خصوص دین ما نیست؛ بلکه منظور، تسلیم خدا شدن است؛ پاسخ این است که البته اسلام همان تسلیم است و دین اسلام همان دین تسلیم است؛ ولی حقیقت تسلیم در هر زمانی شکلی داشته و در این زمان، شکل آن همان دینِ گرانمایه‏ ای است که به دست حضرت خاتم ‏الانبیاء ـ صلی الله علیه وآله ـ ظهور یافته است و قهراً کلمه‏ ی اسلام بر آن منطبق می‏گردد.
به عبارت دیگر، لازمه‏ ی تسلیم خدا شدن، پذیرفتن دستورهای او است و روشن است که همواره به آخرین دستور خدا باید عمل کرد و آخرین دستور خدا، همان چیزی است که آخرین رسول او آورده است.
اما مخالفان خاتمیت در تو جیهی می کوشند که با جمود به واژگان نبی در ایه خاتم النبین نشان دهند که انچه را ایه نفی می کند، تنها بعثت و بر انگختن نبی بعد از حضرت خاتم الانبیا است، اما ایا با ارسال پیامبر، رسول نیز نفی و انکار شده است؟ ایات نفی بر ان دلالت نمی کنند. بهائیان می افزایند که نبی پیامبری است که شانش تنها تبلیغ و حراست از شریعت پیشین است، اما رسول، پیامبری است که خود دارای کتاب اسمانی است و چون باب و بها به زعم انها دارای کتاب و شریعت مستقل اسمانی اند، لذا مشمول ایه خاتمیت نمی شوند.
دوست گرامی ، اما شما اگر دقت کنید، نبی با همزه در کتابهای لغت به خبر و در اصطلاح خبر خاص از خداوند توسط وحی، تعریف شده است، اما رسول به مطلق فرستاده اطلاق می شود که شامل پیامبر، فرشته و دیگر فرستاده می شود. اما اطلاق رسول بر غیر پیامبر در قران در چند جا امده است.مانند اطلاق رسول بر فرشته وحی : إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسولٍ کَرِیمٍ.
در ایه دیگر در سوره انعام ایه61 بر فرشتگان مرگ رسول اطلاق شده است.(وَ هُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَ یُرْسِلُ عَلَیْکُمْ حَفَظةً حَتى إِذَا جَاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْت تَوَفَّتْهُ رُسلُنَا وَ هُمْ لا یُفَرِّطونَ).
اطلاق رسول به فرشته اختصاص نیافته، شنامل انسان غیر پیامبر نیز شده است، چناچه در ایه 50سوره یوسف از فرستاده پادشاه به رسول تعبیر شده است:(وَ قَالَ المَْلِک ائْتُونى بِهِ فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسولُ قَالَ ارْجِعْ إِلى رَبِّک فَسئَلْهُ مَا بَالُ النِّسوَةِ الَّتى قَطعْنَ أَیْدِیهُنَّ إِنَّ رَبى بِکَیْدِهِنَّ عَلِیمٌ=ملک گفت او را نزد من آورید، ولى هنگامى که فرستاده او نزد وى (یوسف ) آمد گفت به سوى صاحبت باز گرد و از او بپرس ماجراى زنانى که دستهاى خود را بریدند چه بوده ؟ که خداى من به نیرنگ آنها آگاه است ).

بنابراین قران کریم برای بیان پایان خط نزول پیامبران از واژه نبی که به پیامبران اختصاص دارد، استفاده کرده است ، تا برای منکران خاتمیت بهانه پیدا نشود که رسول عام است. یا به عبارت دیگر در ایه خاتم النبین معنا و مفهوم اصلی متن و متکلم روی نبی به معنای مطلق پیامبر متمرکز شده است، اما اینکه بین نبی و رسول تفاوتی است یا نه؟ در هر دو صورت در دلالت ایه بر پایان نبوت اشکالی وارد نمی شود. چرا که ایه خاتم النبین تنها در صدد بیان ختم نبوت است و به تفاون ان ناظر  نیست. همچنین نبی در قران در مطلق پیامبران اعم از صاحب شربعت و فاقد ان استعمال شده است. . مدعای  بهائیان بر تساوی رسول با شریعت و رسالت با ایات زیر ناسازگار است: ( ثمَّ أَرْسلْنَا رُسلَنَا تَترَاکلَّ مَا جَاءَ أُمَّةً رَّسولهَُا کَذَّبُوهُفَأَتْبَعْنَا بَعْضهُم بَعْضاً وَ جَعَلْنَهُمْ أَحَادِیثفَبُعْداً لِّقَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ‏- ایه44سوره مومنون). در این ایه مقصود از رسول، معادل نبی است و یا معنای لغوی ان یعنی فرستاده الهی است که همان نبی است و این ایه با تفسیر رسول بر صاحب شریعت سازگار نیست.
همچنین در دو ایه زیر برای هر امتی رسولی را ثبات می کند که کنظور از رسول همان نبی است.( وَ لِکلّ‏ِ أُمَّةٍ رَّسولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسولُهُمْ قُضىَ بَیْنَهُم بِالْقِسطِ وَ هُمْ لا یُظلَمُونَ‏-ایه47سوره یونس) و ایه 36سوره نحل:( وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فى کلّ‏ِ أُمَّةٍ رَّسولاً ...).
همچنین در ایه 75سوره مائده، که در این ایه پیش از ظهور حضرت عیسی از رسل یاد شده است که مقصود نبی است.( مَّا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلا رَسولٌ قَدْ خَلَت مِن قَبْلِهِ الرُّسلُ ...).
در ایه 54سوره مریم ، حضرت اسماعیل به رسول توصیف شده است، در حالی که وی دارای رسالت و شریعت نبوده است.
نتیجه اینکه با توصیف رسول به برتر از نبی اشکال زاید بودن دو وصف مترادف از بین می رود و همچنین با عدم التزام به تساوی رسول با رسالت، اشکال بعض پیامبران مانند اسماعیل(ع) بر ایات فوق متوجه نمی شود. یعنی رسول پیامبری است که یا صاحب شریعت و یا رتبه ای بالاتر از رتبه نبی داشته باشد که بتواند حافظ شریعت و زنده کننده و مجدد ان باشد.
اما در مورد ایه81سوره ال عمران، اینکه این ایه بر ضد مدعای انان می باشد چون به صراحت این ایه  پلورالیزم دینی را رد می کند. یا اینکه دو ایه در قران هست که که گاهی به این دو آیه استشهاد می‌کنند برای جریان پلورالیزم و کثرت‌گرایی و تعدّد صراط .
آیه 62 سورهٴ مبارکهٴ «بقره» این بود: ﴿إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالنَّصَاری وَالصَّابِئِینَ﴾ این چهار گروه که موّحدند اصل وحی و نبوّت را قبول دارند مؤمنین, هادو, ترسایان و صابئان اینها را که ذکر می‌کند بدون «واو» عاطفه جمع‌بندی می‌کند می‌فرماید: ﴿مَنْ آمَنَ بِاللّهِ﴾ موحد باشد ﴿وَالْیَوْمِ الْآخِرِ﴾ معاد, ﴿وَعَمِلَ صَالِحاً﴾ این سه اصل را داشته باشد ﴿فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ﴾ مشابه این مضمون در جای دیگر هم هست.
لذا به همین تمسّک کردند که پلورالیزم, کثرت‌گرایی, تعدّد صراط حق است در حالی که در همان سورهٴ مبارکهٴ «بقره» آیه 135 به بعد روشن کرد که اصل اول معلوم است اصل دوم معلوم است اصل سوم یعنی چه؟ ایمان به خدا معلوم است, ایمان به قیامت معلوم است اما عمل صالح یعنی چه؟ عمل صالح در فرهنگ قرآن عبارت از عملی است که مطابق با حجّت عصر باشد اگر عمل مطابق با حجّت عصر نبود صالح نیست نماز با همه فضیلتی که دارد اگر الآن به طرف قدس خوانده بشود دیگر عمل صالحی نیست .عملی صالح است که مطابق با دستور پیغمبر آن عصر باشد پس این‌چنین نیست که اگر کسی مطابق دین منسوخ, منهاج منسوخ, شریعت منسوخ عمل کرد آن عمل, عمل صالح باشد.  
 
 
 
آمون : موضوع از این جا آب می خورد:  
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد