ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

نزاع مدعیان بنیان اندیشی و درگیریهای ظاهرا عمیق حاشیه های ناریا

سیروس

دوشنبه 13 شهریور 1391 ساعت 01:11 AM
والا تا اونجایی که ما دیدیم تنها تعبیری که بکار رفته بود این بود که مسلمانان غیرت ندارند! اصلا صحبت از فارس و ترک و مردم فلان و بهمان کشور نبود!

نمی دونم کدوم احمقی اول بار این تعبیر قومی یا کشوری را مراد کرد و جنجال راه انداخت. هر کس هست والا غیرتا یه بار بره مطلب اصلی رو بخونه تا بفهمه جریان چی بود! بعد هم دیگه این جنجال احمقانه را کش ندهد!  
 
 
 
 
 
مجتبی غفوری
دوشنبه 13 شهریور 1391 ساعت 01:19 AM
خانم حاجی زاده  ذکر این نکته نیز ضروری است که  آیا تا کنون از خود سوال کرده ایم ، این اسرائیل چرا با وجودی که از همه طرف توسط کشورهای اسلامی محاصره شده است ولی هنوز امنیت دارد  و به خود اجازه میدهد مانند حیوان با مسلمانان فلسطین رفتار  کند ؟!!!
جواب این سوال را بنده از درون سلسله مقالات استاد یافته ام ، این بظاهر جهان اسلام یک جایش می لنگد ...
فکر می کنید اگر کوچکترین تعدی به یکی از کشورهای اروپایی شود سایر کشورهای اروپایی چه می کنند ؟  
 
 
 
 
 
یکی
دوشنبه 13 شهریور 1391 ساعت 01:25 AM
آقا مجتبی عزیز .

خیالت راحت باشه دنیای اسلامی وجود نداره و این عبارت فقط یه اصطلاح سیاسی فرهنگیه که یهود بین الملل مد کرده .
اسلام و مسلمونی تو درون و روح تک تک آدمهاییه که اسلام را برای آنچه که هست تو وجودشون عمیقا" پذیرفته اند نه اینکه متظاهرا" مرتب برای نمایش در بوق و کرنای شخصی و محله ای و استانی و کشوری و جهانی هاوار کنن که : آهای مردم منم مسلمونم ! چیزی که الان همه جا برای نون چرب و چیله خوردن  مد عوام و خواص شده است .  
 
 
 
 
 
abbas
دوشنبه 13 شهریور 1391 ساعت 09:32 AM
استاد   مجتبی غفوری
من با تمام حرف های که زدن موافق هستم  ۰واقعا حرف دل مرا زدن ممنون  
 
 
 
 
 
آیدین
دوشنبه 13 شهریور 1391 ساعت 10:00 AM
سلام به دوستان
سرکار خانم حاجی زاده
فرموده اید: "مسلمانان تنها بلدند انقلاب کنند و سیستمهای جهود زده را کنار بزنند و با همین نیت انقلاب می کنند، اما هنوز آنقدر درایت و بینش ندارند که به بعد از انقلاب بیندیشند ... و در بی نظمی حاصله فرصتهای طلایی را  برای جهودانی فراهم میکنند که برای بعد از انقلاب برنامه ریزی کرده اند و آماده اند."
.....
" مسلمانان از آن جهت بی غیرت اند که مسائلی چون اندیشیدن، ایمان، وظایف انسانی، متحول شدن، بازنگری در شیوه زندگی و...مفهومی ندارد! بی غیرتند چون نسبت به اوضاع و احوال انسانهای مظلوم بی اعتنا هستند و ذره ای تکانشان نمی دهد، آقای اوجال نگاهی به دور و برتان بکنید، زندگی مردم خلاصه شده است در خوردن و خریدن و خوابیدن و...دغدغه ملت ما و سایر ملتها نیازها و آرزوهای شخصی است، کسی در پی وظایفی که خداوند در قرآن تکلیف کرده نیست.
سالهاست کتابهای استاد در اختیار مردم است و یا مستند تختگاه هیچکس، مردم یا تمایلی به دیدن ندارند یا اگر ببینند ککشان نمی گزد، بگزد هم موقتی هست، چون فردایش باز روزمرگیها را انتخاب میکند... متحول شدن در حوصله شان نمی گنجد! آنها را چه به تحول! از فرط تنبلی هزار مسئله دلخوش کنک دیگر برای خود می تراشند! این بی غیرتی نیست!؟"

من از شما می خواهم یک نمونه از انقلابهای مسلمانان را نام ببرید؟ لابد می خواهید بفرمایید انقلاب اسلامی در ایران یا انقلاب مصر.
ابتدا به ساکن باید فرق بین  ملتی که به علت فشار  طاقت فرسای یک سیستم ؛ بر علیه آن سیستم قیام می کند با ملتی که آگاهانه خواسته های خودش را می داند و با شعور کافی به تغییر سیستم موجود می پردازد را درک کنیم.  حقیقت آن است که ملت اول فقط  دفع شر کرده ولی انقلابی نکرده و صرفاً شاهد یک جابجایی قدرت در جامعه خود است ولی  ملت دوم  انقلاب کرده است و نظامی را حاکم کرده که فکر می کند آینده مورد نظرش را تحقق خواهد بخشید.
حالا با این نگاه کدام یک از باصطلاح انقلابهای روی داده در سه دهه اخیر در کشورهای اسلامی جز  انقلاب محسوب می شوند؟
جواب من به این سئوال هیچ کدام است.
چرا هیچ کدام؟ دلیلش واضح است: عموم مردم کشورهای اسلامی هنوز درک درستی از حقوق فردی و اجتماعی خود ندارند و لذا نمی توانند مصالح خود و جامعه شان را بطور مناسب درک کنند و اگر روزی بر علیه سیستم فعلی حاکم بر جامعه شان هم بشورند نتیجه هم آن می شود که شما فرموده اید.
اما چرا باید یک مسلمان حق و حقوق فردی و اجتماعی خودش را نداند؟ مگر نه اینکه  چندین سده است که از زمان هجرت پیامبر می گذرد و مردم مسلمان اسلام را می شناسند و قاعدتاً باید حقوق اولیه انسانی را مطابق قرآن رعایت کنند؟ مگر نه اینکه  خداوند در قرآن   می فرماید :  انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفو ان اکرمکم عندالله اتقکم" پس چرا هنوز که هنوز است در کشورهای اسلامی بین مذکر و مونث؛ بین شیعه و سنی؛ بین ترکزبان و عربزبان و فارسزبان و کوردزبان ووو تبعیض قائل می شوند؟ اصلاً بگذارید بپرسم که چرا از دوستانی که چندین سال است در وبلاگ حق و صبر داعیه دار بنیان اندیشی اند هنوز هستند کسانی که نتوانسته اند به درک درستی از حقوق انسانی و اجتماعی سایر حضار در کلاس بنیان اندیشی  برسند و هنوز هم که هنوز است زبان و نژاد و جنسیت ووو خودشان را به رخ این و آن می کشند که ما اله ایم و دیگران به له!!!
دلایلش واضح است. یک دلیلش به فرهنگ غیر شهرنشینی است که (مثلاً در ایران) عموم مردم ما در فلات ایران داشته اند و موقعی هم که به جبر زمان ساکن شده اند نتوانسته اند  و نمی توانند فرهنگ  قبیله ای خودشان را رها کنند و به یک سطح فرهنگ انسانی بالاتری دست یابند (حالا هر سطح تحصیلات هم که داشته باشند).
دلیل دیگرش هم به تحریفات بیشماری است که در کتب و متون اسلامی توسط عده ای مشرکین خودخواه و تمامیت خواه در طی سده های اخیر ایجاد گردیده تا اصولاً مردمی که نام اسلام را با خود یدک می کشند نتوانند به درک درستی از آنچه که اسلام  می گوید دست یابند. دلیل حضور ما در کلاس بنیان اندیشی هم قاعدتاً باید مقابله با این تحریفات باشد نه برای خالی کردن عقده هایمان بر سر همکلاسیها یا حاکمان جامعه ووو.
به نظر من این دو دلیل از دلایل اصلی ناآگاهی ما مسلمانان از  حق و حقوق خود و دیگران  است و این عدم آگاهی باعث شده که ندانیم خیر و شر خود و جامعه مان چیست؟ و چون نمی دانیم لذا یا عکس العملی در مقابل عواملی  که  خود و جامعه اسلامی را  تهدید می کند  از خود نشان نمی دهیم یا اینکه بطور مناسب واکنش نشان نمی دهیم.
حالا با این تفاسیر بیایید غیرت را تعریف کنیم.  عموماً در زبان عامیانه  اصطلاح "بی غیرت" را برای مردی بکار می برند که در مقابل مسائل ناموسی مربوط به خود بی تفاوت باشد (که این رفتار هم از ناآگاهی فرد از مصالح فردی و اجتماعی خود ناشی می شود).  یعنی اینکه این اصطلاح یک بار جنسیتی دارد و شاید بهتر آن باشد ما بجای این اصطلاح از اصطلاح بهتری استفاده کنیم.
پیشنهاد من به جای این اصطلاح؛ واژه "بی تفاوت" است. 
 
 
 
 
ویلان
دوشنبه 13 شهریور 1391 ساعت 11:25 AM
خانم حاجی زاده  من زخمی برنداشته ام زیرا قوم گرا و گروه گرا وحزب گرا نیستم بلکه حق گرا هستم اما گویا شما را ناراحت کردم ومجددا عذر میخواهم. شاید من فارسی را خوب بلد نیستم و نمی توانم منظورم را درست توضیح بدهم.اما شما هم نفرمودید که شما بنیان اندیشان که در کشورتان یهودیان سفارت ندارند اما وکالت شورای اسلامی دارند چه فرقی با آن مسلمان دارید که در کشورش یهودیان سفارت دارند؟شخص سومی مانند من چگونه بین خانم حاجی زاده نوعی و خانم حاجی اف نوعی فرق بگذارد؟ اگر به نوشته و شعار باشد که اردوغان چند سال پیش یک فیلم ضد یهود در حد اسکار بازی کرد! و عده ای از مردم ترکیه هم بر اثر حمله یهود مردند اما شما هم مانند من ویلان میدانید که شعار و فیلم با عمل حق یکی نیست.

آقای محمد اوجال از بینش قرانی شما متشکرم و امیدوارم همیشه با قران زندگی کنید.متاسفانه تمام تلاش من به تذکر بر اخلاق قرانی منسوب به قوم گرایی و اشوب گری شد.نهئنظر شما جای تامل نیست که پیامبر اکرم با وجود داشتن قدرت حکومتی و انتساب به منبع وحی مردم یهودی عربستان را قتل عام نکرد؟ا(به اصطلاح رایج الان اسرائیل را از صفحه جهان پاک ننمود) حتی روابط همسایگی مسلمانان را با آنان محدود هم نساخت باعنایت براینکه یهودیان مشرک شمرده می شوند البته دستور عدم انتخاب دوست و ولی و یار از بین غیر مسلمین در قران هست ولی این ارتباط غیر دوستانه و صرفا تجاری یا اجتماعی را شامل نمی شود.  
 
 
 
 
 
 
برادر
چهارشنبه 15 شهریور 1391 ساعت 07:58 AM
اون یکی عزیز بقول برادر سیروس: (( والا تا اونجایی که ما دیدیم تنها تعبیری که بکار رفته بود این بود که مسلمانان غیرت ندارند! اصلا صحبت از فارس و ترک و مردم فلان و بهمان کشور نبود!

نمی دونم کدوم احمقی اول بار این تعبیر قومی یا کشوری را مراد کرد و جنجال راه انداخت. هر کس هست والا غیرتا یه بار بره مطلب اصلی رو بخونه تا بفهمه جریان چی بود! بعد هم دیگه این جنجال احمقانه را کش ندهد! ))

آره برادر اینجا کسی قوم و قبیله و هم مذهبش و ... رو به بیغیرتی متهم نکرده عزیز دل برادر. یه کمی دقت!!  
 
 
 
 
 
چهارشنبه 15 شهریور 1391 ساعت 2:00 PM
سلام به دوستان
سرکار خانم حاجی زاده
معذرت بابت سوتفاهم پیش آمده.
راستش را بخواهید من  امروز مطالبی که شما در مباحثه با دوستان مطرح کرده بودید را سلسله وار خواندم و متوجه  اشتباه خود شدم.  حق با شماست و من کلیت فرمایش شما را قبول دارم که گفته اید:
""" بیداری اسلامی زمانی محقق خواهد شده که مسلمانان قرآن را بازخوانی کنند، چهره یهود و دسیسه هایش را به وضوح بشناسند و باور کنند، زمانی که نژادپرستی خانه کرده در دل و ذهن مسلمین رخت بربنند، زمانی که همگی معتقد به یک دین واحد بدون حاشیه و فرقه باشیم، زمانی که باور کنیم نیازی به صنعت و تکنولوژی و علوم و دارو و پول و ارز و زرق و برق... مشرکین نداریم و...اگر روزی اینها محقق شد ما برای بیداری اسلامی جشن خواهیم گرفت و تا پیش از بیداری اسلامی حقیقی، ما در گمراهی انقلاب می کنیم و در گمراهی می جنگیم و  مقاومت می کنیم و در گمراهی حرکت میکنیم و در نهایت به خانه اول باز خواهیم گشت و دشمنان هم بر مسند امن خود تکیه خواهند زد و سناریوهای جدید خواهند نوشت.
..........................
مسلمانان تنها بلدند انقلاب کنند و سیستمهای جهود زده را کنار بزنند و با همین نیت انقلاب می کنند، اما هنوز آنقدر درایت و بینش ندارند که به بعد از انقلاب بیندیشند و بدانند قصد دارند کدام سیستم مناسب و صحیح را جایگزین کنند! چون هنوز گمراهند و با انقلاب تنها هرج و مرج می آفرینند و در بی نظمی حاصله فرصتهای طلایی را  برای جهودانی فراهم میکنند که برای بعد از انقلاب برنامه ریزی کرده اند و آماده اند."""
اما با اینحال از بکاربردن واژه "بی غیرت" که یک واژه عامیانه با کارکردهای بیشتر جنسیتی است در این مورد موافق نیستم. 
 
 
 
 
 
 
 
 
فریبا حاجی زاده
چهارشنبه 15 شهریور 1391 ساعت 4:40 PM
جناب اون یکی
قوم و قبیله خود!!؟
خوشایند دیگران!!؟
بی ادبی!!؟
بهتر بود برای ابراز و در عین حال اختفای احساسات قوم پرستانه راه دیگری انتخاب می کردید.
1. عجیب است که هنوز با من از قوم و قبیله صحبت می کنید!؟ ضمنا من مردم ترکیه را قوم و قبیله خودم محسوب نمیکنم، به یاد ندارم با هیچ ترکیه ای رابطه خویشاوندی داشته باشم و اگر هم داشتم دلیل نمیشود نسبت به آنان با دیده اغماض نگاه کنم، اصلا چرا گمان می کنید ما و آنها از یک تخم و ترکه ایم!؟ با کدام دلیل و سند!؟ بر فرض که خویشاوندیم، جناب اون یکی اگر برادر حضرتعالی دشمن خونی و یا قاتل فرزندت را دوستانه و محترمانه به خانه اش راه دهد جنابعالی به برادرت نخواهی گفت بی غیرت؟
2.اگر مقصودتان خوشایند آقای غفوری است، آن کامنت من ممکن بود اسباب دلگیری ایشان شود و نه خوشایندشان!
3.به نظر من بی غیرت بهترین وصف برای مردمیست که جانی ترین کشور که تولدش حتی به لحاظ حقوق بین الملل نیز نامشروع و غیرقانونی است را به رسمیت شناخته و  روابط دیپلماتیک فعال دارد!
اگر از نگاه یک مسلمان به قضیه نگریسته شود، وجود سفارت اسرائیل خونخوار در یک کشور اسلامی همچون خاری در چشم و دل هر مسلمان باغیرتی است و از نگاه کسی که قوم گراست، انتقاد منصفانه از این مسئله بی ادبی تلقی می شود!
واقعا برای ترکیه و ملتش مایه ننگ نیست؟ شما چطور از کنار این مسئله چنین با مسامحه رد می شوید اما روی صفت بی غیرت مانور می دهید و برایتان سنگین است؟ مگر به شخص شما گفته ام بی غیرت!؟  
 
 
 
 
 
اون یکی
چهارشنبه 15 شهریور 1391 ساعت 10:09 PM
خانم حاجی زاده
تمام افرادی که به این وبلاگ وفا دارند در دو صفت با هم مشترک اند اول طلب تراز و امتیاز مساوی برای تمام اقوام ودوم که شاید از صفت اول مهمتر باشد اعتقاد عملی به مبارزه با یهود با چنگ زدن به تعالیم نورانی قرآن ومابقی موارد واز جمله این کنش و واکنشها سلیقه ای هامش اند وخارج از متن.سلایق اجرایی وتاکتیکی این دو صفت متفاوت ولی قابل احترام  است نباید چنین استنباط کرد بنیان اندیشی کارخانه کنسرو سازی است که محصول خود را در پکهای هم سان و هم شکل و هم وزن تولید کند وهمه باید به یک شکل وبا یک فکر وبا یک برداشت باشند تا بنیان اندیش به حساب آیند.برای مثال بنده که فکر کنم حدود نه سالی است در این وبلاگ شاگردی  می کنم و در عین احترام به اصالت و قومیت وزبان خود از تبلیغ وترویج بنیان اندیشی به وسع و توان ذره ای کم نگذاشته ام .
با شما ،وارد شده این یکی دو سه ساله اخیر که متلعلع به  تزکیه عجیبی شده اید و بنده که به نسبت در خم یک کوچه آن نیستم! خود گواه بر این ادعاست.فقط امیدوارم  این پیشرفت وهم انگیز از سر احساس زنانه وتحریکات جانبی نا خود آگاه نباشد.البته همه می دانیم که بارز ترین عامل تحریکات جانبی منفی ونا خودآگاه نبود نیمه دوم  است که دعا می کنم هر چه زود تر این امر به خوبی وخوشی میسور شود تا ببینم در اون مرحله باز هم از چنین کنش های طی الارضی تبعیت می کنید؟
سرکار خانم حاجی زاده نثر بنده سخت ومقلق ومشخص است(یادش به خیر به قول منوچ عزیز) وتحت هیچ شرایطی امکان ناشناس ماندن ندارد وبا هر نامی که بنویسم مصدرش مشخص است.محض اطلاع شما بگویم
شخصیت اصلی بنده در همان نام همیشگی خودم است
به جز مواردی که الزام  را در درشت گویی به کله خری ببینم  وبه همین منظور به جهت احتراز از لطمه به شخصیت واقعی ام  و نهادینه و همراه  نشدن بی نزاکتی و بد اخلاقی با آنچه که هستم ودوست دارم که باشم  مجبور به تغییر موقت  نام می شوم تا مجبور به ادامه بد اخلاق وبی ادبی  نباشم.نه نگو که دو شخصیتی هستم چرا که این هوشیاری در حفظ وترویج  اخلاقیات ومحسنات در بین بعضی اقوام  جاری بوده  ودر همین مملکت ما تا قبل از پهلوی ها برای بر خورداری از این سنت ایجابی گاها" انسانهای غیر موجه به خرید لقب اقدام می کرده اند تا متنفع از آن سیرت غالب انسانی حد اقل در سمعه باشند.به هر حال آدمی طرفه معجونیست سرشته از فرشته وحیوان.
ان شا الله موفق باشی.  
 
 
 
 
 
اون یکی
چهارشنبه 15 شهریور 1391 ساعت 10:14 PM
جناب برادر
منی بینم که برای جانب داری بر خلاف قرآن هم شهادت می دهی .
إنما المؤمنون إخوة فأصلحوا بین أخویکم واتقوا الله لعلکم ترحمون. 
 
 
 
 
 
فریبا حاجی زاده
پنجشنبه 16 شهریور 1391 ساعت 00:47 AM
جناب اون یکی
این تبرئه نامه ای که برای خود مرقوم فرموده اید برای من چندان مفهوم نبود.
منظورتان را از نیمه دوم و احساس زنانه و تحریکات جانبی را متوجه نشدم، ذاتا ذهنم را درگیر جملات دوپهلو و کنایه آمیز نمیکنم و اینگونه جملات را روخوانی کرده و از کنارش رد میشوم پس اگر حرفی دارید صریح و شفاف بفرمایید.
اولا مدت حضور من در اینجا دو سه سال نیست و چهار پنج سال است، ثانیا متاسفانه یا خوشبختانه از آن احساسات زنانه ای که جدیدا بعنوان نکته ضعف مدام به رخ من کشیده می شود در وجود من یافت نمی شود.
در این محفل من نه شما رو به چشم مرد نگاه میکنم و نه به خودم به چشم یک زن، همه انسانیم و زن و مرد بودن نقشی در اینجا ایفا نمی کند.
ثالثا از کسانی که از اسامی مستعار اندر مستعار استفاده می کنند دل خوشی ندارم.
رابعا واقعا فرد بی ادبی هستید، ای کاش ذره ای از آن حرمتی که برای خودتان قائلید برای دیگران هم قائل می شدید.
-------------------------------
وای که چه صبر و طاقتی داری ناصرخان!
به خدا کم آوردم، خسته شدم، مایوسم
خوش به حالتون که آسوده و آرام در انتظار ملک الموت نشستین...  
 
 
 
 
 
 
 
 
 
آمون : در انتظار ملک الموت نشستن! فانوس های خاموش را کنار باند فرود هواپیما چیدن،توهم خلسه های شنیداری است! بقیه ای از: 
 
 
(یه اتند داشتیم به اسم حسین سعیدی! هر جا هست، خدا حفظش کنه! می گفت اگر زبونم لال منو به بهشت راه دادند، فقط به این دلیله که به کله پوکهایی مثل شماها چیز میز یاد میدم و تحملتون می کنم و سرتون رو نمی برم! یادش به خیر! همیشه دعاش این بود: خدایا به این احمق ها یه ذره عقل و شعور بده!! نمی دونم چی شد و چه مکالمه ای انجام شد که آخرش خیلی جدی و با عصبانیت گفت: من خودم هم نمی دونم کی شوخی می کنم کی جدی! ببین چی درسته، همون رو انجام بده! چقدر اخلاقیات و روحیاتش رو شبیه به خودم می دیدم! فکر کنم باید شماره موبایلش رو از سایت بردارم!)