لا اله الا بشار!
این شعار نصیریان سوریه نیست. این آیین و اعتقاد آنهاست. از نظر ایشان بشار تجلی خدا و خود اوست!
بیشتر بدانید:
علویان در سوریه معمولاً نصریه (6) نامیده می شوند که تاکنون فرقه خود را در خلال ده قرن در جبل انصاریه نزدیک لاذقیه تثبیت کرده اند. عقاید پنهانی آنها ترکیبی از عناصر اعتقادی باستانی سوریه یا بت پرستی (به ویژه عبادت عناصر سه گانه خورشید،ماه و ستاره یا آسمان) که احتمالاً از تثلیت مسیحی تأثیر گرفته ،توصیف می شود؛ چنانکه که از مراسم و جشن های مختلف مسیحی و نیز تا حدود زیادی عقاید تجلی یافته در آیین شیعه اسماعیلیه ،که ازامام علی پسر عمو وداماد پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و سلمان فارسی یکی از اصحاب ایرانی پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) پیروی می کنند، متأثر است.
علویان قرن ها بردگان بدون زمین و غلامان و کارگران کشاورز ملاکان و زمین داران مسیحی یا سنی شهری بودند . علویان به سبب گرایش مذهبی و ارتجاع فرهنگی شان مورد نفرت اکثریت سنی بودند. ابن تیمیه ، فقیه برجسته سنی ، فتوایی در قرن چهاردهم میلادی صادرکرد که بر اساس آن علویان ،کافرتراز یهودیان ،مسیحیان و بسیاری از بت پرستان هستند و همین فتوا جنگی را بر ضد آنها برای رضای خدا به راه انداخت.
http://iranbasirat.persianblog.ir/tag/%D8%B9%D9%84%D9%88%DB%8C%D8%A7%D9%86_%D8%B9%D9%84%D9%88%DB%8C_%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D9%87_%D8%B3%D9%88%D8%B1%DB%8C%D9%87
نام جدید علوی که به جای Nosairi نصیری "منفور" توسط فرانسویها به فرقه حاکم فعلی سوریه داده شد؛ به دلیل کفر و شرک عقاید و فساد اعمالشان همواره مورد نفرت و رد مسلمانان اعم از سنی و شیعه بوده است. با تسلط فرانسویان بر سوریه و بیرون راندن عثمانیها به سال 1920 کوهستانهای «نصیره» را «سرزمینهای مستقل علویان» نامیدند، و در سال 1922 قاضی القضاتی از خودشان برای ایشان برگزیدند و قاضیان بر طبق موازین مذهب جعفری به داوری میپرداختند و علویان پس از حدود چهارصد سال توانستند نسیم آزادی را استشمام کنند. از این تاریخ است که نصیریه به نام جدید خود علویه خوانده شدند.
لقب«علی اللهی» را از آن جهت انتخاب نموده اند که معتقد به الوهیت امام علی ـ علیه السّلام ـ هستند، این گروه در ایران ترکیه و سوریه زندگی می کنند، در هر منطقه ای به یک نام خوانده می شوند، مثلاً در ترکیه، «علوی» و در سوریه«نصیری» و در شهرهای مختلف ایران به نام های گوناگون نامیده شده اند، در مشهد«علی اللهی» و در تبریز«گوران» در لرستان«غلات» و گاهی در ایران خودشان را«اهل حق» نیز نامیده اند.
________________________________________
ادیان نیوز>اندیشه قم:
پاسخ :
برای روشن شدن مطلب نیاز است که سؤال فوق به شرح ذیل تفکیک شود:
1. آیا فرقه علی اللهی همان غالیان است؟
2. سنی هستند و یا شیعه؟
3. آیا احکام اسلامی از قبیل روزه و نماز و حرام و حلال الهی را قبول دارند؟
4. از نگاه فقهی حکم آنها چگونه است آیا نجس و کافرند؟
در رابطه با سؤال اول باید گفت که: برخی از پژوهشگران معتقدند که فرقه های«اهل حق»، «نصیریان»،«علی اللهیان» و «علویان» از فرقه های غلات می باشند که بعدها در اسلام پیدا شده و آثاری از مذاهب مجوس و مانوی در عقاید و باورهای آنها وجود دارند، و قائل به حلول و تناسخند.[1]
لقب«علی اللهی» را از آن جهت انتخاب نموده اند که معتقد به الوهیت امام علی ـ علیه السّلام ـ هستند، این گروه در ایران ترکیه و سوریه زندگی می کنند، در هر منطقه ای به یک نام خوانده می شوند، مثلاً در ترکیه، «علوی» و در سوریه«نصیری» و در شهرهای مختلف ایران به نام های گوناگون نامیده شده اند، در مشهد«علی اللهی» و در تبریز«گوران» در لرستان«غلات» و گاهی در ایران خودشان را«اهل حق» نیز نامیده اند.[2]
برخی دیگر معتقدند که: گر چه فرقه علی اللهی جزء فرقه های غلات به حساب می آید و با فرقه«نصریه» هم عقیده اند و هر دو معتقد به الوهیت امام علی ـ علیه السّلام ـ می باشند و لکن در بسیاری از عقاید و تشریفات مذهبی به هیچ وجه با یکدیگر یکسان نمی باشند و تفاوت های اساسی دارند.[3]
در نتیجه اکثر پژوهشگران معتقدند که: فرقه های«نصیریه»،«علی اللهی» و «علویان» جزء فرقه های غالیان می باشند.
از آنچه گذشت پاسخ سؤال دوم نیز روشن گردید که این گروه ها نه شیعه هستند و نه سنی، زیرا شیعه و سنی هیچکدام قائل به الوهیت امام علی ـ علیه السّلام ـ نیستند هر چند برخی این گروه ها را منتسب به شیعه دانسته و تعبیر به«غلات» شیعه کرده اند و برخی از آنها نیز اصرار دارند که فرقه ای از ریشه اثنی عشریه می باشند.[4]
از دیدگاه آنها نماز و روزه بر شیوه اسلامی کاملاً مردود است در کتب اهل حق«علی اللهی» درباره نماز کمتر سخن به میان آمده است و آنها پولی را که به عنوان نیاز و«سرانه دادن» می دهند، کافی از نماز می دانند و می گویند: ما نیاز می دهیم و آن نیاز غالباً یک گوسفند قربانی است. و باور دارند که اگر نیاز نباشد نماز بی سود است اگر نیاز دهی پس نماز بیهوده است.[5]
روزه علی اللهیان در سال سه روز و سه شب طول می کشد و در روز سوم یعنی شب چهارم با آداب مخصوص روزة خود را می شکنند و با صرف «شام حق» افطار می کنند. و این شام به منزله جشنی است و آن را«جشن خاوند گار» می نامند و منشاء این قسم روزه، داستان سه روز گرسنه ماندن سلطان اسحاق و یارانش در«غار نور» می باشد.
این گروه همه چیز از خوردنیها و نوشیدنیها را حلال می دانند و هیچ چیز بر آنها حرام نیست، حتی گوشت خوک و شراب.[6]
و اینکه آیا آنها کافر و نجس هستند یا نه، بهتر است که پرسش یکی از مؤمنین در رابطه با اهل حق«علی اللهیان» از یکی از مراجع تقلید و پاسخ ایشان را بدون هیچ گونه دخل و تصرف ذکر نمائیم:
س: گروهی از مردم که آنان را اهل حق و یا علی اللهیان می گویند، طریقی برای خود قرار داده اند، مثلاً روزه ماه مبارک رمضان را سه روز می دانند و نماز نمی خوانند و شیطان را از جمله خوبان می دانند و شارب گذاشتن را بر خود لازم و واجب می دانند و گرفتن آن را حرام می دانند. منکر قیامت هستند و کیفر اخروی را در دنیا معتقد اند مثلاً اعتقادشان اینست: اگر کسی عملش خوب باشد به قالب حیوان خوب و اگر عملش بد باشد به قالب حیوان بد انتقال می یابد، حضرت علی ـ علیه السّلام ـ را نعوذ بالله خدا می دانند، آیا اینگونه افراد مسلمان هستند یا نه؟ و شرعاً از«نیاز» آنها خوردن چه صورت دارد؟ و زن دادن و زن گرفتن اشکال شرعی دارد یا نه؟
حضرت آیت الله گلپایگانی در پاسخ فرموده است: اگر نعوذ بالله علی ـ علیه السّلام ـ را خدا بدانند و همچنین اگر منکر معاد و یا یکی از ضروریات دین مثل نماز و یا روزه بوده باشند کافر و نجس می باشند و زن دادن و یا زن گرفتن از ایشان جائز نیست.[7]
لازم به ذکر است که از دیدگاه همه مراجع چنین کسی با چنین اعتقادی کافر و نجس می باشد و این سخن تنها دیدگاه آیت الله گلپایگانی نمی باشد.
http://www.adyan.net/112/4856-news.html
باور و دوگمای علوی
از منابع اینگونه بر میآید که علویان نیز به مانند اهل حق، به تجسید خدایی و دونادون اعتقاد دارند. اما نزد "علویان"- برخلاف اهل حق- علی خود خداست و در کالبد دیگران ظاهر میشود در یکی از متون آمده است: " علی همیشه خدا بوده و در کالبدهای گوناگون متجسد شده است. علی خدا، در 1001 شیوه متجسد شده است:
برای جهود به شیوهی موسا، برای مسحیان به شکل عیسا و برای مسلمانان به شیوهی محمد (ص).
به همین ترتیب، خداوند اینگونه در میان هزار ملت ظهور فرموده و انسان ها را به شک و گمان فکنده است اگر اینگونه نبود، همهی انسانهای روی زمین، اکنون "علی" را می پرستیدند.
پس از علی، عیسا در جایگاه دوم قرار دارد هر چند علویان خود میدانند که عیسا پیش از علی زیسته است. نزد علویان، عیسا "خداوند پسر" ، "خداوند گفت واژه " ، رهایی بخش دنیاست و در برابر "خداوند پسر" مسؤول گناهکاری نوع انسان است. تثیلث مقدس علویان شامل: علی (خداوند پدر) ، عیسا (خداوند پسر) و محمد (روح القدس) است اگر چه بعید مینماید چنین قدسیتی برای پیامبر اسلام قابل باشند چون ذاتاَ از مسلمانان و به ویژه اهل سنت نفرت دارند.
اما به طور کلی، موضع آنها در برابر پیامبر اسلام روشن نیست برخی او را خداوند، بعضی دیگر پیامبر و اغلب انسانی معمولی و عادی میدانند.
علویان در مقابل نفرت بی پایان از اهل سنت، حرمت بسیاری برای مسحیان قایل هستند. "گردلیفسکی" میگوید:
" در کوهستانهای در سیم، کردها قزلباش، فرزندان خود را به مدارس ارمنیان میفرستند و اصول دینی را نیز در آنجا می آموزند". جدای از اینها، علویان، حضرت مریم را ارج میگذارند و داستانهای منسوب به او را از "انجیل" نقل میکنند.
علاقهی علویان به مسحیان به جایی رسیده است که افسانهها و داستانهای عجیب و غریب نقل میکنند. مثلاَ میگویند: " کاری که علی (ع) آغاز کرده است توسط قیصر (تزار) روسیه به پایان خواهد رسید و ذوالفقار علی نزد قصیر به امانت گذارده شده است". به همین خاطر هنگامی که روستاهای قزلباش در جنگهای عثمانی و روسیه در منطقهی "قارص" به دست روسها افتاد، علویان از ارتش روسیه خواستند نام ایشان را به عنوان "یارم کریستیان" یعنی "نیمه مسیحیان" ثبت کنند.
جدای از تثیلث مقدس و دیگر تجسیدهای خدایی، علویان، پنج ملایک را نیز تقدیس میکند که در آفرینش و ادارهی جهان، خداوند را یاری نمودهاند. در کنار این پنج فرشته، دوازده تن دیگر در مرحلهی دوم و چهل تن در مرحلهی سوم به یاری خداوند در ادارهی جهان شتافتهاند (و میشتابند).
علویان، وجود شیطان را پذیرفته بر این باورند که از کالبدی به کالبد دیگر میرود. از نگاه علویها، شیطان به شیوهی انسان، چند بار بر روی زمین ظاهر شده است که یک بار آن در کالبد یزید بن معاویه متجسد شده و علی را به شهادت رسانیده است.
به باور علویها شیطان آخرین بار پیش از رستاخیز در کالبد انسانی ظهور کرده با عیسا نبرد میکند.
این باور علویها، دگمای ایشان را از ایزدی و اهل حق متمایز میسازد چون نزد دو گروه متأخر شیطان وجود و تجسید ندارد.
از سوی دیگر علویها به مانند اهل حق، حاجی بکداش بنیانگذار طریقت "بکداشی" را تجسید خدایی میدانند و بر این باورند که با مرگ حاجی بکداش، دنیا بدون خدا مانده است.
علویان همچنین "دیدهدار" هم دارند. "دیدهدار" از نگاه علویها کسانی هستد که میتوانند خداوند را در میان مردم تشخیص دهند. علویان میگویند:" ما انسانهای گناهکار تنها دو چشم داریم و نمیدانیم چه کسی علی است اما او در میان ماست و تنها باورهای پاکی که شش چشم دارند او را تشخیص میدهند."
اندیشهی ظهور "علی" تمام حیات روزانهی علویان را در برگرفته و این موضوع، حتی در سلام و احوالپرسی معمول آنها نیز بازتاب مییابد. آنها به جای "سلام علیکم" میگویند. "علیکیم سلام" یعنی علی کیست؟ سلام بر او"
تک درختان روییده بر کوهساران نزد علویان بسیار مقدس است. بریدن این درختان و شکستن شاخهی آنها گناه است و علویها پارچههایی به نشانهی تقدیس و تبرک به دور آنها پیچیده و دام و مرغ برای درختان قربانی میکنند. همچنین در بسیاری موارد، درختستانی را که مشتمل بر چهل اصله درخت است و "قزکلیار" مینامند به عنوان زیارتگاه برگزیده در آن نماز میخوانند و قربانی میکنند. به باور "گرینار" قزلباش نیروهای طبیعی مانند ماه و خورشید را نیز پرستش میکند.
ساختار آیینی
"دده" رهبر آیینی علوی واژهی ترکی و هم معنای "شیخ عربی" و "پیر کردی" است. "دده" خود از خاندان رییس طریقت "بکداشی" است که به گفتهی "گردلفیسکی" در سالهای دههی بیستم سدهی بیست، شخص به نام "چلبی افندی" بوده و علویان وی را رهبر معنوی خود میدانند.
"علویان" همواره خود را از دولت مرکزی دور نگاه داشتهاند چون نیک میدانند دولت از سنیها حمایت و مشکلات بسیاری برای علویها به وجود میآورد.
"دده" اختیارات مافوق تصور بر پیروان علوی دارد. او میتوان علویان را مجازات و تنبیه کند، ملک و مال آنها را ضبط و حتی از جمع علویان اخراج کند. اخراج علوی تنها زمانی صورت عمل به خود میگیرد که ثابت شود مرد علوی با زن مسلمان زنا کرده است.
"دده" از یک خانوادهی ویژه به نام خاندان "شیخ خوبیار" انتخاب میشود. این خاندان ایندوگامی هستند و به هیچ عنوان ، "برون همسر گزینی" نمیکنند. تکیهی شیخ خویبار که مرقد او نیز در آنجاست زیارتگاه مقدس علویان به شمار میآید.
هر "دده" چند پیرو یعنی "مرید" دارد که او را "تالوب" (طالب) میگویند. "دده" همچنین در هر روستا نمایندهای به نام "دلیل" دارد که به نوعی راهبر آن روستا به شمار میآید.
این وضعیت ، بیشتر شبیه همان ساختار درویشی یا صوفیسم است که از سه ردهی "پیر"، "دلیل" و "مرید" تشکیل شده است.
"دده" لباس معمولی به تن میکند اما همیشه شال به دور کمر دارد و عمامهای با دوازده پیچ به دور سر میپیچد که به گفتهی "گردلیفسکی" اشاره به حوریان حضرت عیسا دارد، خود عمامه نماد حضرت عیسی و چهار گوشهی آن، رمز چهار انجیل مسحیت است. "دده" همچنین گوشواره (کیپی)در گوش میاندازد که نشاندهندهی "مجرد" بودن اوست. (اگر چه دوازده پیچ عمامهی دده میتواند نماد دوازده امام اهل تشیع هم باشد.)
معدودی از علویان موسوم "حیدری"، جامهای کوتاه و بدون آستین به نام "گوردیک" بر تن میکنند که نماد تسلیم آنها در برابر نیروهای معنوی است.
خانهای که "دده" در آن منزل میکند به مکان اجتماع علویان و مراسم "جم" (جهم دامی) تبدیل میشود. زنان این خانه باید پاهای "دده" را شسته و انگشتان شست پای او را ببوسند.
"دده" در راس مجلس مینشیند و پیروان نیز که به دیدار او میآیند دست به سینه وارد شده سه بار در برابر او تعظیم و سپس پا و آرانج و زانوی راست او را میبوسند. "دده" نیز در مقابل پیشانی زایر را میبوسد.
"گرینار" همچنین به وجود رهبر اعظم علویان اشاره میکند که نوادهی امام علی است و فتوای صادر شده از سوی او واجب الرعایه و لازم الاجرا است.
"گرینار" از نام و کینهی رهبر اعظم اظهار بیاطلاع میکند اما به احتمال قوی، رهبر اعظم از سادات است. "سید رضا درسیمی" رهبر قیام کردهای علوی در سیم (1937-1920) نمونهای از رهبر اعظم است.
رسوم آیینی
دیدگاههای گوناگونی در مورد مراسم آیینی علویان وجود دارد و در این میان، برخی اظهارنظرهای غیر واقعی و به دور از انصاف ، سیمایی ناخوشایند به این آیین و پیروان آن بخشیده است.
به عنوان نمونه ، "گردلفسکی" دربارهی "جم" علویان این چنین میگوید:
"هنگامی که "دده" در منزلی پیاده میشود و زایران دور او گرد میآیند، اهل بیت آن خانه برای او حشیش میآورند. "دده" اندکی حشیش کشیده سپس به کنار دستی تعارف میکند، این کار، همچنان ادامه پیدا می کند تا تمام حضار تحت تأثیر قرار گرفته اتاق مملو از دود حشیش شود. در این هنگام پرده از چشمان علویان برداشته میشود. ناگاه ، خروسی که در کنار چراغ، آرام نشسته است بال زده چراغ و اتاق در تاریکی مطلق فرو میرود و آنگاه گناه جمعی روی میدهد. به همین خاطر، مردم علویان قزلباش را "چرک سیندیورین" یا "چراغ خاموش کن" میگویند.
این باور گردلیفسکی دربارهی "گناه مشترک" علویان قزلباش به طور کلی نادرست است چرا که در منطقهای از کردستان با ویژگیهای آیینی – قومی و اخلاقی که اکثریت شیعه و سنی، علویان را محاط کردهاند وقوع چنین امری می تواند زمینههای نابودی کلی این گروه آیینی را توسط کردها و مسلمانان مهیا سازد. بسیار بسیار بعید و دور از ذهن است که چنین مراسمی در ساختار آیینی علوی وجود داشته و توسط "دده" نیز شرعیت یابد.
در "مراسم جم" علویان قزلباش در مجلس مینشیند، "دده" آواز آیینی میخواند و در ادامه، حضار به "سماع" در می آیند. "دده" یا متون آیینی مسیحیان را میخواند یا در وصف شجاعتهای علی (شیر خدا) شعر میسراید. "سماع" علویان نوعی مراسم عبادی است. در ایالات "سیواس" زن و مرد با یکدیگر سماع میکنند و آنکه زودتر بر زمین افتد گناهکارتر است.
علویان به مانند مسحیان، مراسم اعتراف به گناه او دارند. شخص گناهکار در "جم" از "دده" درخواست بخشایش میکند، "دده" نیز ریسمان ندامت بر گردن او میبندد.گناهکار سپس هدیهای به رسم قربانی به "دده" میبخشد و آنگاه "دده" با بریدن ریسمان توسط چاقو، طلب آمرزش او را شرعیت میبخشد. در شیوهای دیگر، "دده"، گناهان گناهکار را با جوهری مخصوص به نام "ئهشووبهیازی" بر روی کاغذی نوشته و آن را در آتش می افکند "گردلفسکی" از این مسأله در شگفت است که علویان نخستین فرایض اسلامی شامل: وضو، نماز ، روزه ، زکات و حج و به جا نمیآورند.
اگر چه "گردلفسکی" باز هم دچار اشتباه شده و نمی داند که اولین فرض اسلام "تشهد" است.
واقعیت آن است که آنها فرایض اسلامی را ترک نکردهاند بلکه آن را براساس باورهای خود از منابع گوناگون تغییر دادهاند به گونهای که دیگر نمیتوان آن را فرایض اسلامی نام نهاد.
علویان سه وعده نماز دارند: صبح، ظهر و مغرب اما برخی علویان تنها یک وعده نماز میخوانند که نماز صبح و رو به شرق است. وضو نمیگیرند چون بر این باورند که پاکی درون مهمتر از پاکی جسم است. علویان سالی یک بار در کنار یک اصله درخت مقدس گرد آمده نماز جماعت میخوانند. استدلال آنها برای نخواندن نماز جماعت در سایر اوقات سال ، شهید شدن امام علی در نماز جماعت است.
علویها سالی چند بار روزه میگیرند، به مانند شیعیان محرم را پاس میدارند و برای امام حسین تعزیه میگیرند اما به جای 10 روز شیعیان، مراسم آنها دوازده روز به طول میانجامد که احتمالاَ رمز دوازده امام شیعه باشد.
همچنین مراسم "خدر لیاس" را نیز برگزار میکنند که هفت روز از ماه آوریل است و احتمالاَ از روزهی ارمنیها گرفته شده است.
جدای از اینها علویان هر هفته پنج شنبه روزه میگیرند چون بر این باورند که علی (ع) در روز پنجشنبه شهید شده است.البته احتمالاَ این روزه، ویژهی مردان آیینی است و عامهی علویان از این روزه معاف هستند.
علویان هنگام روزه، برای "سحر" بیدار نمیشوند و این گمان را تقویت میکنند که در طول روز، چیزهایی بخورند یا بیاشامند.
کعبهی علویان، تکیهی حاجی بکداش در حومه شهرک "کیر شهر" در منطقه "انگور" است. مراسم حج علویان در روز دهم ماه محرم انجام میشود. در این روز علویها مانند شیعیان. حلیم پخته و به صورت نذری میان مردم تقسیم میکنند. گردلیفسکی میگوید:" ثروتمندان علوی جهت به جا آوردن مناسک حج ، به کربلا و مکه هم میروند."
دربارهی زیارتگاه و حج علویان ، "وان برونسین" مینویسد: " علویان شهرستان کرند در استان کرمانشاه را مکان مقدسی می دانند. همچنین سادات دالاهو را تقدیس میکنند. به گفتهی برونسین ، یک بار در سال 1900 علویان از ترکیه به زیارت اماکن متبرک اهل حق سفر کردند.
همچنانکه پیش از این نیز گفته شد علویها چهل اصله درخت را به عنوان شجرهی مقدسه زیارت و برای آنها قربانی میکنند.
شراب و میخوارگی نزد علویها امری بسیار رایج و براساس آنچه "گردلیفسکی" میگوید امری مقدس و مراسمی آیینی است. آنها پس از بلند کردن هر پیک شراب، سه بار میگویند: "یا علی". ترتیب جام به دست گرفتن نیز اینگونه است که پس از ریختن شراب، سینهی جام را به پیشانی میچسبانند و آنگاه جام را سر میکشند. "مزهی " شراب نزد آنها "چومبی" نام دارد که پس از سرکشیدن جام شراب خورده میشود. "شراب" و "چومبی" نزد علویان، همان نماد "خون" و "گوشت" عیسا در مراسم عشای ربانی است.
دربارهی چگونگی ازدواج و عروسی علویها، اطلاعات کاملی در دست نیست. براساس برخی دست آوردهای شهودی، هر علوی میتواند تا پنج همسر اختیار کند. عمدهی این ازدواجها به شیوهی "رهدووکهوتن" یا "همسر ربایی" صورت میگیرد که از نظر علویان عملی کاملاَ "شجاعانه" و "جوانمردانه" تلقی میشود.
همچنین ادعاهای دیگری وجود دارد که گویا ارتباطات عاطفی و جنسی خارج از روابط همسرداری میان علویان، بدون اشکال است. این ادعاها کاملاَ بیپایه و اساس است و گمان میرود ساختهی باور سایر مذاهب و آیینها دربارهی علویان باشد.
جدا شدن زن و مرد (طلاق) ، چنانچه ارمینان میگویند در میان علویان رواج ندارد. مرد همین که به زن خود بگوید: "من تو را نمیخواهم" برای جاری شدن طلاق کفایت میکند. اما زن همچنانچه در خانهی شوهر قبلی سکونت گزیده و به عنوان "کابان" خدمت میکند. به نظر "گرینار"، فقدان طلاق شرعی، سیمایی ارمنی دارد و ناشی از تأثیر مسیحیت بر آن است.
"علوی" ریش و سبیل نمیتراشد. جوانان تا سی سالگی ریش نمیگذارند اما به محض آنکه علوی ریش بگذارد دیگر حق ندارد آن را بردارد. به باور علویان به هر تار مو، فرشتهای بسته است به همین خاطر نباید به آن دست زد.
دربارهی گذاشتن ریش و سبیل ، علویان همان داستانهای اهل حق را دربارهی غسل پیامبر توسط امام علی و آب جمع شده در ناف پیامبر که سبیل علی بدان آغشته شد را روایت میکند. همچنین گفته میشود عیسا علیه السلام نیز ریش داشته است.
زن نزد علویان از آزادی بسیاری برخودار است، اختیارات ویژه دارد و در انتخاب حجاب و پوشش آزادیهای خاص دارد اما در برخورد با مسلمانان موظف به رعایت کامل حجاب و پوشش است. وظیفهی اصلی "دده" عبارت از تربیت و پرورش اخلاقی پیروان است به همین خاطر، در تمامی مجالس اندرزهای خود را تکرار میکند: دروغ نگو، دزدی نکن، قتل نکن و .... "دده" همچنین سخت مخالفت فحش و ناسزا است. به طور کلی در فرهنگ علویان، هر آنچه رنگ و بوی ناسزا و توهین باشد، تابو محسوب میشود.
علویان گوشت خوک نمیخورند، همچنین از گوشت دامهای سمدار "چتل دیرناک" پرهیز میکنند در حالیکه گوشت مردار میخورند. استدلال آنها هم این است که همانطور که انسان گوشت شکار خود را میخورد باید گوشت حیوانی را هم که توسط خدا کشته شده است نیز بخورد. برخی علویان منطقهی "توکات دا" ماهی نمیخورند و بر این باورند که خون یونس پیامبر در کالبد ماهی است. آنها همچنین گوشت اسب جوان نمیخورند.
جالب اینجاست که سیب نزد علویان بسیار مقدس است و هنگامی که اختلاف دو گروه یا دو طایفه حل میشود، سیب به عنوان یک پیشکشی بسیار مهم مبادله میشود.
نکتهی باقی مانده در مورد آیین علوی آن است که پندها و بنیادهای آیینی علوی در کتابی ترکی به نام "بیوروک" یا "بیارق" آمده است.
علویان همیشه بخش لایتجزای ملت کرده بوده و نقش سیاسی – اجتماعی عمدهای در تاریخ این ملت داشتهاند. بسیاری از آیین پژوهان ، بر این باور صحه گذارده و تأکید میکنند علویها همواره مورد توجه حکومتهای ترکیه، ایران و روسیه بودهاند اما ایشان، همواره با صیانت از ویژگی های ملی خود، به پاسداری آن برخاستهاند. در قیام سید رضا درسیمی (1938-1936) علیه دولت ترکیه، آنچه بیش از همه نموده داشت برافراشتن پرچم ملی کرد توسط این رهبر علوی بود.
در این میان ، برخی به دلیل لهجه ی "زازا" ی علویها، ایشان را یک ملت مستقل و زبان آنها را زبانی متمایز میدانند اما اغلب آیین پژوهان و در راس ایشان خانم "ایرنیا سمیرنوا" زازا را یکی از لهجههای کردی و علویان را کرد داند. علویها بخش بسیار مهمی از قوارهی ملی کرد به شمار میآیند.
برای آشنایی بیشتر با این فرقه گمراه و ظالم :
http://www.aeinkurd.blogfa.com/post-2.aspx