آزاده / ق
یکشنبه 10 اردیبهشت 1391 ساعت 10:12 AM
Aydin
الان ساعت 9 است . من تا الان بیدار بودم . برای اینکه دیشب بعد از کامنت " بی نام " ، 3 تا کامنت فرستادم . و اتفاقا در آخری تاکید کردم که دیگر وارد این وبلاگ نمی شوم . بابت سکوتی که آقای پورپیرار در برابر اهانتی که یکی از کاربران به من کرده .
فقط نشستم به چک کردن نظراتی که می آیند و می روند . می بینم خیلی از کامنت ها تایید شد . اما حداقل یکی از کامنت های من هم درج نشد . برای همین قسمم را شکستم تا بیشتر از این از جریانات پشت پرده سرخورده و ناامید نشده ام .
نوشتی که ترکان با عرب ها مشکلی ندارند ، عالی ست . می بینم بیکار می چرخی و گاهی حتا با تفسیر بر تصاویر آقای پورپیرار به مشکل می خوری ، مگر این که مجددا برایت توضیح دهد .
آقای " بی نام " چند گاف اساسی در کامنت خود دارد . شما آیدین عزیز مثل اینکه نوشته های من را با دقت دنبال کردی ؟ میشه این گاف ها را به من نشان بدهی . بعد از آن کامنتی که توضیحی به اندازه نیم سطر راجع به " حضر " گذاشتم . با کامنت " بی نام " یک مقایسه کنی ، که ایشان بغیر از آن گاف دانه درشت چه کمک دیگری به ازدیاد دانسته هایت راجع به قبائل عرب کرد؟
راستی چه خبر از سارا هنوز هم از نثر شما تعریف می کند ؟
آقای محمد اوجال شما هم لطفا خفه شو . امروز بجز آیدین و بی نام و هزاران ناشناس که شناخت من لچک به سر را آقای پورپیرار به عهده شان گذاشت تا به حقیقت نزدیک شود ، باید ذات کثیف یک جو فروش را هم که غیر مستقیم آب به آسیاب خیلی ها ریخته حداقل برای خود من هم روشن شود . به هر حال یک یهودی که همیشه بر ضد منافع قوم خود که کار نمی کند .
آیدین ، از قدیم گفته اند چوب رو که برداری گربه دزده فرار می کنه . در ضمن از آقای علی دائی بپرس " بازی عربی " چه جور حرکت ورزشی ست ؟
آزاده / ق
یکشنبه 10 اردیبهشت 1391 ساعت 10:18 AM
حضر و حضاره : ... یعنی تمدن ، یعنی انسان شهری . یعنی شهر .
واژه ای که در جهان عرب بمعنای شهر شناخته می شود
در کامنت آخری بعد از توضیح مجددی که برای آیدین ، کاربر آی کیو مرغ این وبلاگ گذاشتم نوشتم که بنا بر نوشته نساب ها ، حضر را مقابل اعراب و بادیه نشین ها می گذارند . و حضر چه معنایی دارد . یه بابایی زحمت کشیده و مجددا از نو ، نیم بند نظرم را به خودم برگردانده
خب حالا این اولین گاف آقای " بی نام " .
<< (وأما الحضارة فهی من الحاضر ضد البادی، والحضارة ضد البادیة وهی المدن والقرى والریف والبادیة، کذا ذکر صاحب مختار الصحاح، هذا اشتقاقها من حیث اللغة، وأما تعریفها کمصطلح بأنها کل ما یوفره المجتمع لأبنائه من وسائل تثقیفیة وضمانات أمنیة، وحقوق ضروریة، تمثل جمیعها أشکالاً مختلفة للمساعدة التی یرید، ویقدر المجتمع المتحضر على تقدیمها للفرد الذی ینتمی إلیه.
فتبین بذلک أن مفهوم الحضارة عنده شدید الارتباط بحرکة المجتمع، وأن الثقافة تمثل جزءاً من الحضارة، فالحضارة على هذا أشمل جهة من حیث المعنى من الثقافة. )
در خوزستان "حضر"اصطلاحی است که اعراب شهر نشین و واقع در بافت شهری به اعراب روستا نشین می گویند. و ربطی به توجیهات حضرتعالی و حضر موت ندارد. " >>
مگر امکان دارد که واژه ای که در تمام جهان عرب به " شهرنشینی " معنا می شود در خوزستان خودمان در دائره المعارفی نادیده که آقای بی نام مجاز به دیدن آن است اعراب شهری در مورد اعراب روستا نشین بکار ببرند ؟
عزیزم در خوزستان خودمان هم حضر در مورد عرب های شهرنشین بکار می رود . چطور این را نمی دانستی ؟
خودت که معنی حضر را در آن جمله عربی آورده ای . پس چگونه واژه حضر از این کشور به آن کشور می تواند توفیر داشته باشد آنهم در جهان عرب . آنهم وقتی که در فرهنگ واژگان عرب ، حضر و حضارم معنی تمدن شهری را می دهند .
این معانی همه جا یکسان است . خوزستان و عربستان سعودی ندارد .
اما مسئله این است که در هیچ کجا از جهان عرب ، حضری نام یک قوم اطلاق نمی شود . اما عربستان سعودی که حالا قیم یمن است و حتی در همین خوزستان از سال ها پیش حضر و عرب بغیر از آن معنی لغوی که جنابعالی کشفش کرده ای ، صحبت های دیگری داشته اند .
مدعی شده اند رد اقوام حضارم به اینجا رسیده و اشعث قیس کندی فرمانده ای که دستی در فتوحات اسلام داشته تا آذربایجان هم رسیده . آقای پورپیرار این جنگ های مسلمانان و پارسیان را رد کرده . پس این کنکاش بین حضر و عرب و لهجه معروف حضرمی که دارای حروف " گ _ ژ _ پ _ چ " است و همیشه مورد تمسخر عرب هایی قرار می گرفت که به سلامت و صحت زبان عربی اهتمام می گذارند در خوزستان از کجا نشات گرفته ؟ و چرا این همه از هم متنفرند ؟
نکند طبق توضیح ویکی پدیا وقتی عرب ها به مدارس ایرانی رفتند این حروف وارد لهجه عجیب برخی از عرب های خوزستانی شده ؟
ضد البادی و ضد البادیه اشتباه هست . صحیحش این است . " حضر" = سکان الودیان (مقابل البادیة أو الأعراب) . از کلمه مقابل استفاده می شود و نه ضد .
اختیار داری ارتباط حضر با حضرموت فراتر از این حرف هاست . مگر هر عرب خوزستانی ادعا نمی کند سلسله عشیره اش به هزاران سال می رسد و ورای مرزها . و هر قبیله با سپاه اسلام از عربستان سعودی وارد شده . یهود هم که مدعی هزاران بار پراکندگی و آواره گی در جهان را دارد .
مسئله عرب یهودی را چرا می خواهید در ایران پنهان کنید ؟
گاف دوم :
اعراب شهری و اعراب روستایی دیگر چه اصطلاحی ست ؟ آقای پورپیرار واقعا خدا صبرت بدهد . این همه نوشتی ، عرب و اعراب و عربان دارای چه معنایی هستند حالا ببین این آقای بی نام ، چطور از پسش برآمده .
گاف سوم :
فقط انگار یهود پارانوئید ندارند ، خداوند به شما هم سلامت و صحت بدهد . شما " بی نام " عزیز یک موی گندیده آقا ناصر هم نیستی که یهود وقتش را برای چون توئی تلف کند که کامنت های یک زنیکه را هم درست مطالعه نمی کند . راجع به توضیح دوباره ای که در مورد سرخ جامگان دادم .
امثال شماها از چیزهای دیگری هراسان هستید . ربطی به به بنیان حقیقت اندیشی ندارد .
حالا .... عقب گرد .
( البته امیدوارم که درج شود . در این وبلاگ گاهی شعبده هایی در مورد کامنت ها و پاسخ ها رخ می دهد .)
آمون : این کامنت باشد، تا نفوذیان یهودی را بهتر بتوان شناخت!
دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 ساعت 12:29 ق.ظ