ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

الگویی برای یک گفتگوی سالم در وبلاگ حق و صبر (ناریا) و دوستان

ساکت

دوشنبه 25 اردیبهشت 1391 ساعت 11:30 PM
جناب محب

خود دانی ولی در گردش تاریخ باطل و تفکر باطل نابود شدنی است همانطور که رشته تاریخ نگاری دو هزار و بانصد ساله تاریخ یهودیان توسط شخصی به نام بوربیرار خاکستر شد.

چیزی که واضح است مکتب شما چیز دندانگیر تری از مکاتب و دولتهای فعلی جهان اسلام که در طوفانی اکثریت انها دود شد و به هوا رفت ندارد و اشتباهتان این است که چون دیگر دگم اندیشان و دیکتاتور های تاریخ علاقه ای به باز اندیشی و قبولی اشتباهات و ضعف های خود ندارید .

همین که من را به یهودی بودن متهم می کنی نشانگر بی استدلالیتان است و به اصطلاح صدای خوردن کفگیر به ته دیگ.

رفیق بی فکر ، بنده یکی از خوانندگان بر و با قرص مطالب استاد هستم و چهار سال است شاگردی ایشان را می کنم.  احتمالا استاد آمار IP من را دارد و هیچ باکی هم از افشای هویتم ندارم و اگر اسم مستعار استفاده می کنم برای این است که راحت ترم و دوست ندارم خود نمایی کنم .

فکر نمی کنم ابراز عقیده جرم باشد هر کس حق دارد عقاید و دیدگاههای خود را بیان کند هر چند چماق دست مکتب داران مقلد شما معروف و شهره عام و خاص است . بنده با مطالعه قرآن و بر اساس معیارهای قرآن شیوه عمل و رفتار و کارنامه 30 ساله مکتب شما را کاملا ظالمانه و باطل می دانم بخصوص در رفتار با مخالفین و البته در باطل بودن مخالفین هم شکی ندارم ولی این دلیلی بر حق بودن شما نمی شود.

دوست من با کد خدا منشی و چوب و چماق که نمی توان تفکری را بر پا کرد ، همه ما بندگان کوچک نازل کننده قرآن هستیم و نباید کسی را به مقام اربابی و خدایی در زمین برسانیم به گونه ای که انتقاد از او ترس آور باشد و مجازات سخت غیر انسانی داشته باشد ، آن بنده خدا هم که شما مریدش هستید از نظر من بسیار بی سواد و کم اهمیت است که اثری ماندگار در تاریخ اسلام نگذاشته است و منبر دارانش شب و روز افسانه های یهود را بالای منبر نجوا می کنند و او هم کسی نیست مثل من و دیگر انسان ها و هیچ منزلت و ارج و قربی نسبت به دیگر ان ندارد و خود را مجبور به مطیع بودن از او نمی دانم .

البته این نظر شخصی من بود و شما راحتید هر طور مایلید رفتار کنید و مثلا آن شخص را به مقام خدایی هم برسانید و در حد یک قدیس او را بپرستید زیرا شعار من این است که :


قولوا لا اله الا الله تفلحوا و این شعاریست که جانم را فدای آن خواهم کرد.
پاسخ:
آقای ساکت. شاید بتوان این کامنت شما را، با حذف تعارفات درباره من ،  الگوی گفت و گوی سالم در این وبلاگ شناخت. به هر حال ممنونم.