ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

معنی حضر، حضاره (حضارة)، حضرموت، حضر الموت و ...

بی نام

شنبه 9 اردیبهشت 1391 ساعت 1:15 PM
یه چند روزی اینترنت  بنده  در شرکت قطع بود .اخه می دونید من  در خانه کامپیوتر ندارم یعنی داشتم اما الان دیگه ندارنم .سه تاشو داشتم اما دیگه ندارم.بردنشون پس هم نمی دن .نمی دونم شاید می دونستن که قراره یه جهود زاده بیاد بین برو بچه های بنیان اندیش و آشوب شکی راه بندازه.این هم یه تاکتیک دیگه .نتونستند مقابل استدلال قاطع استاد مقاومت کنند،الان اومدن بین خودمون

تا این آش شفا دهنده ضد بیماری دروغ را شورش کنند ،اونقدر شور که هیچکس حتی بنیان اندیشان میلی به خوردن اون نداشته باشند.دوغ ودوشاب را قاطی کنند واز ربط چیزای نامربوط به هم ما را بیمار وشکاک جلوه بدن.
آخه پسرک(من هنوز هم می گویم تو یه مردی آزاده خانم!!!) بی معنی "حضر "و"حضاره "چه ربطی به حضر الموت داره؟خوب دقت کن:
(وأما الحضارة فهی من الحاضر ضد البادی، والحضارة ضد البادیة وهی المدن والقرى والریف والبادیة، کذا ذکر صاحب مختار الصحاح، هذا اشتقاقها من حیث اللغة، وأما تعریفها کمصطلح  بأنها کل ما یوفره المجتمع لأبنائه من وسائل تثقیفیة وضمانات أمنیة، وحقوق ضروریة، تمثل جمیعها أشکالاً مختلفة للمساعدة التی یرید، ویقدر المجتمع المتحضر على تقدیمها للفرد الذی ینتمی إلیه.
فتبین بذلک أن مفهوم الحضارة عنده شدید الارتباط بحرکة المجتمع، وأن الثقافة تمثل جزءاً من الحضارة، فالحضارة على هذا أشمل جهة من حیث المعنى من الثقافة. )

در خوزستان "حضر"اصطلاحی است که اعراب شهر نشین و واقع در بافت شهری به اعراب روستا نشین می گویند. و ربطی به توجیهات حضرتعالی و حضر موت ندارد.

واما محمره و وجه تسمیه آن به جهت رسوبات سرخ خاک آن است بنیان گذار این شهر یوسف بن مرداو از قبیله محیسن در سال 1812 است یعنی حدود 200 سال پیش ؛ربطی هم به سرخ جامگان خرمدینی ندارد مگر اینکه مدعی بشی بساط خرمی دویست سال پیش از خوزستان متعصب ومتدین بر چیده شده باشه.

واضح است که مقصود ومنظور شما چیست جون مادرت یه عقب گرد یزن وبرو به آمرینت بگو لو رفتیم تا تدبیر دیگری بیندیشند.
راستی نگفتی شوهر!! داری یا نه؟هه هه هه 


 
 
 
 
آمون : حس غریبی در من می گوید این آزاده خانم، همان دانیال، مازیار، اتفاق، 206، 405، جامعه شناس، ... و غیره است. آن قدر اسم دارد که نگو! این چند تا که ردیف شد، آنهایی است که شکی نیست! وگرنه این قصه سر دراز دارد!