سلام استاد گرامی
چندی پیش دیداری داشتم از قرآنهای آستان قدس مشهد. در اینجا قرآنهایی نگهداری می شود که قدمت بسیاری از آنها را تا قرن اول هجری عقب می برند و به ائمه شیعه نسبت می دهند و بسیاری از این قرآنها را مدعی می شوند که روی پوست آهو نوشته شده. مثلا قرآنی است که آن را به وزیر سلطان مسعود و سلطان محمود غزنوی نسبت می دهند که بر روی کاغذ دولت آبادی نوشته شده!!. گفتم ببینم آنها چه ابزاری برای اثبات دیرینگی این قرآنها دارند. وقتی در اینباره سوال کردم گفتند که بسیاری از این قرآنها را شاه عباس صفوی به آستان قدس هدیه کرده است !! گفتم تا جایی که قرآنهای بدست آمده از اقصا نقاط عالم اسلام از مراکش و مصر گرفته تا شام و یمن، جز لت پاره هایی آسیب دیده هیچ قرآن کاملی در قرون اولیه اسلام یافت نشده است. خط لت های قرآنی یافت شده هم بسیار خام و نابالغ است چنانکه اگر متن فعلی قرآن را جلو خود نگذاریم لت های قدیمی قابل خواندن نیستند. در حالیکه مثلا این متنی که به امام رضا نسبت می دهید نقطه دارد. یا این متنی که امام علی نسبت می دهید تکامل یافته تر از قرآنهایی است که در اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم یافته شده است بنابراین متعلق به زمانی بعد از زمان ادعایی ایشان است. دیدم که کم کم چشمها تنگ شد و اخمها در هم رفت مرا به قسمت مخطوطات و خزانه اسناد معرفی کردند تا راهنمایی استاد آن قسمت را که گردی از تجربه ایام بر زلفانش نشسته بود بشنوم. در آنجا وقتی می پرسم که خوب این قرآنهایی که شاه عباس هدیه کرده طی چه پروسه ای بدست شما رسیده، نخستین بار چه کسی ادعا کرده و از بقچه ی چه کسی درآمده است جواب می شنوم که «شاه عباس این قرآنها را از آرامگاه شیخ صفی الدین اردبیلی به مشهد منتقل کرده است!!!!» حالا حضرت علی ادعایی چگونه یک نسخه از قرآن خود را به اردبیل ارسال کرده بماند ولی وقتی پرسیدم که خب چگونه اصالت این قرآنها را محرز می کنید جواب شنیدم که «این قرآنها را شیخ بهایی تعیین هویت کرده و اصالت آنها را تایید کرده است و امضا نموده است!!!!!!!!!!!!!!» وقتی می پرسیم که اصولا کاغذ نمی تواند بیش از 300 سال دوام بیاورد و بدلیل تبخیر اسید موجود در خمیر چوب کاغذ پودر می شود می فرمایند: «ایرانیان تنها عوامل موثر در نشر فرهنگ اسلام بوده اند و اعراب هیچ نقشی در این زمینه نداشته اند اگر قرآنهای آنها بصورت لت پاره و با خطی نابالغ است دلیل بی تمدنی آنهاست ولی ایرانیان بسیار صاحب ذوق و صنعت بوده اند آنها انواع و اقسام کاغذ داشته اند از کاغذ بغدادی و سمرقندی و دولت آبادی گرفته تا کاغذهای پوستی صدر اسلام (البته نمی دانم کاغذ پوستی دیگر چه نوع کاغذی است). آنها 12 نوع آهار به این کاغذ می زدند و روشهای بسیار بسیار دقیق بکار می بردند که طی صدها و هزارا ن سال باقی بماند. هیچکدام از آن روش ها در حال حاضر موجود نیست و قابل ارائه هم نیست و هیچکدام از آن دستگاهها هم الان اثری از آنها باقی نمانده است. علاوه بر این در آن زمانها هوا آلوده نبوده همه چیز تمیز بوده ولی اکنون حتی بدن ما انسانها هم مملو از مواد شیمیایی است!!!» . پرسیدم : سمت مودار و بدون موی پوست کاملا مشخص است و با اندک دقتی می توان تشخیص داد آیا شما می توانید همین را از قرآنهایی که اینجا مدعی هستید از پوست آهو! هستند تشخیص دهید؟ پاسخ آمد که روشهای دباغی پوست در ایران آنقدر دقیق بوده که اصلا چنین چیزی قابل تشخیص نیست. پرسیدم از قرآنهایی که در دنیا پیدا شده حتی یکی هم بر روی پوست آهو نوشته نشده گفت که :«در اینجا گله های آهو فراوان بوده ، ضامن آهو را نشنیده ای؟!». کتابی بر روی میز استاد قرار داشت که به ظاهر قدیمی به نظر می رسید. به آن اشاره کرده گفتم فرض کنید من هیچ چیزی از تاریخ نمی دانم نه شاه عباس را می شناسم نه شیخ بهایی را نه نویسنده این کتاب را، چگونه می توان قدمت این کتاب را تعیین کرد؟ گفت: «علاوه بر تعیین خط و نوع کاغذ می توان روش کربن 14 را بکار برد که حدود 50 سال خطا دارد» پرسیدم آیا هیچ کدام از این مخطوطات که اینجا موجود است مورد آزمایش کربن 14 قرار گرفته است؟ گفت: «خیر، ما چنین اجازه ای را نمی دهیم!» گفتم که خوب مثلا همین کتاب قدمتش چقدر است؟ به صفحه آخر کتاب رفت و گفت ببین ؛ اینجا نوشته سال 932. و چون نویسنده این کتاب متعلق به همان دوران است پس منطقی است که اصالت کتاب را بپذیریم.» با خود گفتم عجب استاد ورزیده ای است ، عسل می خورد و می گوید شیرین است. پرسیدم که خوب حالا کاغذ این کتاب را شما چگونه تعیین هویت می کنید؟ جناب استاد کتاب را به فاصله حدود یک متری جلو دیدگان خود می گیرد و در حالیکه یک چشم خود را بسته است می گوید: «این کاغذ سمرقندی است!!!.» پرسیدم راستی استاد این کاغذ دولت آبادی که بسیاری از قرآنهای نمایشگاه از جنس آن است چه جور کاغذی است . گفت دولت آباد را برخی ناحیه ای در سمرقند برخی در بخارا و برخی در اصفهان می دانند. کتاب را گرفتم کاغذش که الحمدلله انگار همین دیروز تهیه شده و محکم و زمخت طوری که تا یکی دو صده دیگه هم دوام می آورد. وقتی خواستم کاغذ آن کتاب پانصد ساله را لمس کنم گفت مراقب باش دستت به خطوط آن نخورد! با خود گفتم عجب ، چطور ایرانیان کتابی با ماندگاری چند صد ساله نوشته اند ولی از ترس پاک شدن نباید به خط آن دست بزنیم. خود استاد گفته بود که در ایران از مرکبهایی طبیعی با ماندگاری بسیار بالاتر از مرکب های شیمیایی استفاده می شده است! به هر حال به انتشارات کارنگ توصیه می شود تا رقبا خبردار نشده اند، همان کاغذهای سمرقندی را برای کتابهای خود تهیه کنند.
استاد در ادامه فرمودند: «ما در اینجا بیش از 13 هزار اثر نفیس خطی نگه داری می کنیم بیش از چند میلیارد تومان طرف خرید آثار خطی از نقاط مختلف کرده ایم و اینکه هیچ جایی در دنیا به اندازه آستان قدس از نظر کتب و قرآنهای قدیمی غنی نیست. یکی از قرآنهای بزرگ را نادر شاه افشار پیشاپیش لشکر خود حرکت می داده و به اعتبار و توسل به آن جنگ می کرده و پیروز می شده است و اکنون آن قرآن موجود می باشد و چند برگ آن نیز در موزه های آمریکاست.»
در پایان جناب استاد آهی از افسوس از بی لیاقتی شاهان قاجار سرداد که بی کفایتی آنها باعث شد بسیاری از مخطوطات نابود شود و کشور را به باد فنا دادند و از جمله تخت جمشید که همه چیز آن را در زمان قاجار و پهلوی از ایران خارج کردند و این انگشتری افتخار را بی نگین کردند.