با سلام
استاد، از این دو تا تئوری کدامیک را میشود گفت کە بە واقعیت نزدیکترند:
اگر بگوییم کە عرفان یا تصوف را استعمارگران با الھام از دنیاگریزی قرون وسطایی اروپایی در ھند بنیاد نھادند
یا بگوییم کە در ھند قبل از ورود استعمارگران خمیر مایەھای نوعی عرفان یا تصوف وجود داشتە و سپس استعمارگران بدان رشد دادەاند؟