آقای خلیل
خوشمزگی قضیه به اینه که جناب خضر که تا حالا زنده بود و قرار بود با حضرت مهدی ظهور کنه براش دو تا قبر پیدا شده یکی تو همدان و یکی تو جزیره هرمز!!!
تازه علم انساب هم هیچ کس نمی دونه جز همون کسی که اون موسسه رو برای دایر کردن 31 امامزاده نوع پیغمبری دایر کرده است. از همین حالا باید خودمون رو برای 124 هزار امامزاده ورژن پیغمبری آماده کنیم. این چیز تازهای نیست.
آرتورهاردینگ در سفرنامه خود مینویسد:
«اندکی پس از ورود به داخل مرز خراسان در شهر نیشابور توقف کردیم، زیرا هیئت مدیره انجمن عمر خیام در لندن از من درخواست کرده بود وضع کنونی قبر شاعر بزرگ ایرانی را از نزدیک بررسی کنم و گزارشی درباره آن به انجمن بدهم، هنگام دیدار از آرامگاه خیام متوجه شدم مدفن این شاعر بزرگ در وضعی مخروبه قرار دارد و معلوم است که مدتی زیاد توجه کافی به تعمیرات آن نشده است. از این موضوع زیاد متعجب نشدم، زیرا این فیلسوف و شاعر نامی در چشم هموطنانش آن اندازه احترام و اهمیت ندارد که در چشم دوستداران و تحسین کنندگان بیگانه اش. در کشور خود من (انگلستان) عمر خیام به علت ترجمة درخشانی که ادوارد فیتز جرالد از رباعیهای وی به عمل آورده شهرتی جاوید یافته است. قبر شاعر بزرگ در آرامگاهی قرار داشت که نه میشد آن را مسجد حساب کرد و نه بقعه و جایگاه مقدس مذهبی که لااقل از این حییث مورد توجه و حفاظت مردم نیشابور قرار گیرد. در دیدار از این قبر، متوجه دستهگلی شدم با برگهای زرد و خشکیده که بیگمان از طرف اروپاییانی که پیش از ما از نیشابور گذشته و قبر شاعر بزرگ را زیارت کرده بودند بر روی مزارش گذاشته شده بود. ولی هیچ کدام از ساکنان محلی، که با آنها صحبت کردم، اطلاع ویژهای درباره عمر خیام نداشت که شنیدنش برای یک مشتاق خارجی غنیمت باشد.»(سفرنامه سرآرتور هاردینگ ص.141)
حال به نقاشی که می گویند ویلیام سیمپسون بیست سال قبل از هاردینگ در 1884 از آرامگاه خیام کشیده است توجه کنید:
https://secure.wikimedia.org/wikipedia/fa/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Khayyam_tomb_in_1884.jpg
و این هم نقاشی که می گویند جی همبیج شش سال بعد از هاردینگ در 1911 کشیده است:
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/9/99/At_the_Tomb_of_Omar_Khayyam_-_by_Jay_Hambidge.jpg
عجیب است در عصری که هنر عکاسی در ایران حداقل در دستگاه حکومتی فعال بوده است علیرغم تاکید آرتورهاردینگ بر موقعیت ممتاز عمر خیام در انگلیس حتی خودشان از آن آرامگاه مخروبه عکسی نگرفته¬اند.
حال به شرح فعلی این آرامگاه توجه کنید از آدرس زیر که 54 سال پس از آرتور هاردینگ هوشنگ سیحون ساخته است.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%B1%D8%A7%D9%85%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D9%85
آرامگاه یا بنای یادبود عمر خیام نیشابوری بنایی است برای یادبود و بزرگداشت عمر خیام، که بر روی مدفن وی قرار دارد. از نقاط دیدنی و گردشگری شهر نیشابور و استان خراسان رضوی است که همه ساله مورد بازدید شمار زیادی از گردشگران داخلی و خارجی و دوستداران این شاعر، ریاضیدان و ستارهشناس بزرگ قرار میگیرد.
آرامگاه کنونی عمرخیام در شهر نیشابور، در باغی که مقبرهٔ امامزاده محروق، از نوادگان سجاد (امام چهارم شیعیان) در آن واقع است، قرار گرفته[۱]؛ این باغ در زمان حیات خیام در محله شادیاخ نیشابور بوده و آرامگاه او اکنون همان جایی است که به قول نظامی عروضی هر بهار در آن گلافشانی میشده است.
آرامگاه یا بنای یادبود خیام از ساختمانهای شاخص طراحی شده در ایران است که تلفیقی موفق از عناصر سنتی و مدرن را به نمایش گذاشته است. طراح و معمار این آرامگاه و محوطه پیرامونی آن مهندس هوشنگ سیحون بودهاست.
هوشنگ سیحون خود در باره این بنا میگویند: آرامگاه خیام در باغ امامزاده محروق نیشابور قرار داشت اولین کاری که باید انجام میدادم این بود که به گونهای طراحی کنم که آرامگاه خیام و امامزاده محروق تداخل پیدا نکنند به همین منظور من برای باغ محوری عرضی تعریف کردم تا آرامگاه را که در گوشه شمال شرقی باغ قرار داشت از امامزاده جدا کنم. از طرفی دیگر در چهار مقاله عروضی گفتاری از خیام آمده مبنیبر اینکه ایشان گفتهاند که: من آرزو دارم مزارم در جایی باشد که در بهاران برگ گل روی مزارم بریزد. بنابراین من مکانی در باغ را که اختلاف ارتفاع سه متری نسبت به درختان زردآلوی باغ داشت انتخاب کردم چون این مکان سه متر پائینتر قرار دارد فصل بهار شکوفههای زردآلو روی مزار میریزد.
کدامیک را باور کنیم، آرتورهاردینگ، نقاشی اولی، نقاش دومی، شرح فعلی یا ........اصلا خود خیام را.
خلاصه دوست گرامی خواستم بگویم که پروسه ساخت آرامگاه برای پیغمبران درست مانند ساخت آرامگاه¬های فعلی برای گله¬ای دانشمند و شاعر و امامزاده است که ابتدا برای آنها در کتابخانه¬ها و دانشگاههای هند یا اروپا هویت می¬سازند کتاب می¬نویسند، کتاب آنها را ترجمه می¬کنند و سپس قبرآنها را بصورتی بی هویت بر زمین می¬نگارند و در آخر امثال هوشنگ سیحون را مامور مقبره سازی بصورت مدرن و به اصطلاح بازسازی قبر آنها می کنند. این آخری ظاهرا ید طولایی در مقبره سازی داشته است از برای خیام، کمال الملک، بوعلی سینا، نادرشاه افشار، کلنل محمدتقی خان پسیان و دهها مقبره و آرامگاه دیگر. هویت این شخص را خود با خواندن شرح خانوادگی او بهتر خواهید شناخت.
او در کتاب «نگاهی به ایران» در مورد بنای آرامگاه نادر شاه افشار مینویسد: ماده اصلی ساختمان از سنگ خارای منطقه کوهسنگی مشهد، مشهور به سنگ هر کارهاست، این سنگ یکی از مقاومترین سنگ هایِی ست که در ایران وجود دارد، او دلیل این انتخاب را اشاره به صلابت و عظمت نادر شاه افشار میداند». او در ادامه مینویسد: «شکل کلی و مقبرهٔ نادر به شکل ««شش ضلعی متناسبی ست »»که، شکلِ سیاه جادرهایی را تداعی میکند، دلیل این امر همین نکتهاست که نادر به جای کاخ در زیر چادر زندگی میکرد.
شرح استاد نازنین بر این مطالب واقعا جذاب خواهد بود. انسان را به وجد می¬آورد شرح هایی که مثلا بر شاهنامه نگاشته اند. استاد افتخار بدهید.