ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

ادنی و جلابیب

منصور

پنجشنبه 24 شهریور 1390 ساعت 07:40 AM
«أدنی» به شکل صفت تفضیلی بعنوان متضاد کلمات زیر و در موضوع مربوطه آمده است:
«خیر»  (2،61) کیفیت غذا ؛ «اکثر» (58،7) تعداد افراد ؛ «أکبر» (32،21) شدت عذاب؛ اسمی برای دنیا در برابر«آخرت» (7،169) ؛
متضاد «أقصی» در مورد مسافت (30،3) ،(کلمه «أقصی» را می توانید در (28،20) یا (36،20) یا (17،1) ببینید. « تَقُومُ أَدْنَى مِن ثُلُثَیِ اللَّیْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ » در مورد زمان است (73،20) ؛ صراحتا بمعنی «کمتر» در « ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى » (53 آیات 8و9)
در تمام آیات فوق «أدنی» به تنهایی معنی خاصی ندارد و فقط معنی کمتر می دهد بلکه با توضیحی که خداوند می دهد معلوم می شود که چه چیزی کمتر. «دنیا» هم صفت تفضیلی مونث است بعنوان متضاد «آخرت» بارها در قرآن ذکر شده مثلا (3،14) ، (10،7) ، (14،3) .
معنی «أدنی» در «ذَلِکَ أَدْنَى أَن تَقَرَّ أَعْیُنُهُنَّ» (33،51) و «ذَلِکَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ» (4،3) و «ذَلِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ» (33،59) یا « ذَلِکَ أَدْنَى أَن یَأْتُواْ بِالشَّهَادَةِ عَلَى وَجْهِهَا» (5،108) یا « وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ» (2،282) یکسان است. ولی واقعا بدلیل لکنت فارسی نمی توان آن را ترجمه کرد شاید بتوان گفت «to approach» یا «to approximate» یا «to advance» و تاکیدی بر انجام فعل پس از «أّن» دارد و احتمال آن را افزایش می دهد، فعلی که چه مثبت چه منفی مفهومی مثبت دارد. بنابراین تاکید بر شناخته شدن است نه بقول استاد شناخته نشدن. بنابراین معنی این قسمت از آیه (33،59) چنین است: «این کمک می کند که شناخته شوند بنابراین اذیت نشوند».
و اما «یدنین» ثلاثی مزید از باب «افعال» است که برای متعدی کردن فعل ثلاثی مجرد بکار می رود. یعنی کم کردن.
در التحقیق راجع به جلباب چنین نوشته:
و أمّا الجلباب: فهو مصدر کدحراج، و أصل جلبب ثلاثیّ ثم الحق بتکریر اللام بالرباعی، و تکریر اللام یدلّ على دوام الجلب و استمراره، الى أن یلازم من یجلبه، و هذا هو معنى الجلباب.
فالتعبیر بالمصدر فی مقام إرادة الذات: یدلّ على المبالغة فی مفهومه، و الزیادة:
تدلّ على زیادة معنى الجلب، و الزیادة فی الآخر: تدلّ على الاستمرار، و مفهوم الجلب: یقتضی التمامیّة، فیدلّ على أنّ الجلب إنّما یتحقّق بعد تمامیّة الجالب من جهة اللوازم الأوّلیّة، فلا یقال إنّ القمیص أو الخمار أو نحوهما من الملابس الضروریّة، موارد لمفهوم الجلب.
فظهر بهذه القرائن: أنّ الجلباب هو ما قیل: إنّه ما یغطّی الثیاب، و یستر البدن و الثیاب معا، و الملاءة الّتی یشتمل بها، و الملحفة، و الرداء الّذی یستر تمام البدن و یلبس فوق الثیاب. فالجلباب بهذا المعنى هو الّذی یقتضیه و یجلبه حجاب المرأة و محفوظیّتها، کما أنّ الفقر یقتضی الاشتمال بالصبر و إحاطته على الفقیر، و محجوبیّة المرأة و عفّتها تقتضی أن تجلبب بالبیت و البیت جلبابها.
فحقیقة الجلباب: هی ما یجلب و یلازم و یغطّی الجالب.
. یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ- 33/ 59.
أی لبس الجلباب أقرب من المعروفیّة بالعفّة و التقوى و المحجوبیّة، فیعرفن به و لا یؤذین.
فالمراد من المعروفیّة: التعرّف بالتقوى و الحجاب لا التعرّف الشخصی، فانّ التعرّف الشخصی یتحقّق کاملا بدون الجلباب، و الجلباب مانع عن ذلک التعرّف.
و هذا دلیل آخر على أنّ المراد من الجلباب ما یغطّی بدنه و ثیابه حتّى یتحقّق المحجوبیة و التقوى و الستر الکامل، و یعرفن بها.
و أمّا صیغة الجمع (جلابیب): فهی باعتبار جماعة النساء و فی مقابلتها. و أمّا کلمة من الدالّة على التبعیض: فباعتبار لزوم التستّر بواحد من الجلابیب.
. وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ وَ شارِکْهُمْ- 17/ 64.
أی اجعل نفسک متهیّأ و تجمّع علیهم، و مرجع التجمّع و التألّب علیه الى جلب النفس لیتجمّع علیه، بالخیل و الرجل، و هذا معنى الإجلاب علیهم.
فظهر أنّ معنى الجلب محفوظ فی جمیع الموارد من مشتقاتها.
پاسخ:
آقای منصور. ضمن تشکر، دو نکته را از یاد نباید برد: نخست این که شروح لغوی و گرامری کنونی در زبان عرب را پس از نزول قرآن و با استناد به آن ساخته اند و مهم تر این که با قبول سلامت و اصالت، اعراب زمان پیامبر به همین متن امروزین قرآن مومن شده اند و عقلانی است تصور کنیم که لغات نامانوس قرآن برای عرب، همان چند نمونه ی به دنبال «و ما ادراک» آمده است و از ان که در آغاز،  به همراه متن برای فهم به تر، تفسیر ارسال نشده، پس مولف قرآن فهم متن ارسالی را نیازمند تفسیر بندگان زمینی نمی دیده است. بنا بر این اختراع تفسیر در کنار متن امری مشکوک و با مقاصد دیگری است. و بالاخره اگر شناخته شدن را سبب آسیب ندیدن اهل خانه پیامبر بدانیم، پس آیات ۵۷ و ۵۸ را نقض و اهالی را دوست دار ساکنین خانه رسول الله دانسته ایم! غرض این که پوشاندن بیش تر، ذلک ادنی ان یعرفن، احتمال شناخته شدن و آزار دیدن را کم می کند.