سلام خدمت استاد گرامی و دوستان محترم
ما به اعتبار باطل بودن تمام مکتوبات مدعی قدمت بیش از 200 یا 300 سال پیش افتخار تلمذ خدمت جنابعالی را داریم. اینها الفبای بنیان اندیشی هستند که همه به آن پایبندیم. آنچه خدمتتان ارائه کردم از خود قرآن بود وگرنه بر شما پوشیده نیست که تمام لغتنامه های موجود از «مجمع البحرین و قاموس و المفردات و لسان العرب و العین و فرهنگ ابجدی» گرفته تا فرهنگ لغتهای امروزی مانند «المورد» ، همگی در برابر کلماتی نظیر جلابیب یا هادوا دست به دامن ابو فلان و ابن فلان شده اند.
بحث پیرامون آیه 59 سوره احزاب به اینجا رسید که حضرتعالی محتوای این آیه را تأکیدی بر شناخته نشدن افراد بر شمرده در آیه و بنابراین اذیت نشدن آنها می دانید و البته ظاهرا آیه 53 هم چنین برداشتی را تقویت می کند. به چند دلیل چنین برداشتی محل سوال است:
اول اینکه صریح آیه می فرماید «ذالک أدنی أن یعرفن » نه «ادنی ان لا یعرفن» و استنباط معنای معکوس از صریح قرآن دور از ذهن است. ما تا قرائن و نظایری در خود قرآن نیافته ایم نمی توانیم چنین استنتاجی بکنیم. قبلا عرض شد که در سراسر قرآن کلمه ادنی بعنوان اسم تفضیل و متضاد برخی کلمات مانند اکبر،اکثر، اقصی، اْخری (آخرت) و خیر، کمیت یا کیفیت عبارت پس از خود را کمتر می کند. در موارد دیگر هم احتمال وقوع عبارت پس از خود را افزایش می دهد از جمله (33،59).
دوم اینکه در آیه 53 خداوند از مومنین می خواهد که از پشت حجاب با زنان پیامبر سخن بگویند و بلافاصله توضیح می دهد که قلب های شما و آنها طاهرتر می ماند. در اینجا خداوند صراحتا دلیل سخن گفتن از پشت پرده را نه ناشناخته ماندن که پرهیز از هر گونه تأثیر احتمالی ناشی از دیدن می داند که ممکن است ضمیر انسان را بخود مشغول کند. حتی همین آیه می تواند بیانگر این باشد که زنان پیامبر فاقد پوششی بوده اند که امروزه بعنوان حجاب اسلامی مصطلح شده است و بنابراین لازم بوده از پشت پرده با مومنین حرف بزنند.
سوم اینکه خداوند در آیات قبلی زنان پیامبر را ابتدا مخیر می کند بین آزادی معمولی که زنان دیگر دارند و ماندن بعنوان همسر پیامبر.(28) در صورت انتخاب گزینه دوم شرایط سخت خود را به آنها تفهیم می کند (29 به بعد) .تهدید می کند که به احدی از زنان دیگر شباهت ندارید و از خانه خارج نشوید پس محلی برای اذیت شدن آنها نمی ماند. خداوند حتی در داخل خانه پیامبر هم قوانین سختی برایشان وضع می کند، اینکه غیر از مردان محرم(55) هیچیک از مردان دیگر حق ندارد مگر از پشت پرده با آنها حرف بزنند در این حرف زدن هم خداوند زنان پیامبر را بیم می دهد که مواظب لحن و محتوای حرف زدن خود باشند حتی نوعی اکراه از گفتار خداوند دریافت می شود مبنی بر اینکه اصلا مومنین به خانه پیامبر وارد نشوند و حتی اگر برای شام و ناهاری دعوت شدند بی هیچ حرفی بروند بخورند و بی معطلی خارج شوند و تاکید می کند وقتی که خدا و پیامبر حکم کنند دیگر کسی اختیار سرپیچی ندارد. خداوند همچنین در آیه 40 راه سوء استفاده برخی را می بندد که خود را فرزند پیامبر می نامند تا انحصار ورود به خانه ایشان را داشته باشند. می فرماید پیامبر پدر احدی از رجال شما نیست. (این آیه لابلای انبوهی آیات مربوط به مراوده مومنین با خانواده پیامبر آمده است و بخوبی می تواند چنین مفهومی را برساند. ضمن اینکه بساط اولاد پیغمبر بازی در عصر حاضر را نیز در هم می پیچد). خداوند در مقطعی حتی پیامبر را از گرفتن زن جدید منع می کند. همچنین خداوند خیال همه را راحت می کند «پس از پیامبر هیچ کس حق ازدواج با آنها را ندارد آنها مادر مومنین هستند» و بالاخره در آیات 60 و 61 علت تمام این محدودیت ها روشن می شود، منافقین و شایعه سازی های آنها.
با مرور این آیات انسان می تواند بخوبی در جو حاکم بر زمان پیامبر قرار گیرد.
چهارم اینکه شناخته شدن مباینتی با اذیت نشدن ندارد ؛ چه اینکه مزاحمین روزمره یا مردم عادی وقتی بدانند فلان کس شخصیت مهمی است و مخصوصا زن پیامبر خداست، حتی به او احترام می گذارند و هرگز اجازه آزار رساندن به او را به خود نمی دهند، اما اگر نشناسند چنین چیزی بعید نیست. همچنین ناشناختگی ماهوی مباینتی با شناخته بودن ندارد، فرض کنید در میان زنان فقط یک نفر سرتاپای خود را بپوشاند شما وقتی او را می بینید نمی دانید که کیست اما می دانید این همان کسی است که با بقیه فرق دارد در واقع او را بیشتر از بقیه می شناسید.
با این تفاصیل 26 آیه بعد از آیات مربوط به چگونگی رفتار زنان پیامبر با مردان غریبه خداوند بطور کلی به پیامبر می فرماید که به زنان و دختران خودت و دیگر مومنین بگو که «یدنین علیهن من جلابیبهن ذالک ادنی ان یعرفن فلا یوذین». می توان گفت اینجا اصلا موضوع پوشش نیست چون خداوند در 20-30 آیه قبل تمام موارد موکد را بر شمرده. در اینجا همانطور که دوست عزیز جناب عابدی فرمودند باید از معنی کلمه جلب کمک گرفت : در واقع اینجا خداوند توصیه می کند که زنان مومن بین خود جیغ و صیحه(معنی جلب) خود را کمتر کنند. همانطور که گفته شد مضاعف کردن حرف «ب» در کلمه جلب و تبدیل به «جلبب» تاکید بر مداومت آن است، چیزی که همواره در خانم ها سراغ داریم. اگر یک اتوبوس پر از مرد باشد و فقط یک زن سوار باشد هیچ صدایی نمی آید اما اگر فقط یک زن دیگر سوار شود آنگاه سکوتی نخواهد بود!