سلام استاد گرامی
مدتها بود به دنبال کتاب «گفتگویی با حافظ» یا همان «حافظ شکن» مرحوم علامه برقعی بودم ، خوشبختانه توانستم از اینترنت آنرا دانلود کنم ، واقعا کتاب فاخر و ارزشمندی است و جواب های دندان شکنی بر یاوه سرایی های حافظ داده ، به این صورت که ابتدا یک غزل حافظ را آورده و زیرش با همان وزن و قافیه با شعر خود از آن انتقاد نموده ، فکر کردم بد نباشد چند مورد را اینجا برای علاقه مندان درج کنم :
ألا یا أیّها الساقی أدِر کأسًا وناوِلها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
بمَی سجاده رنگینکن گرت پیر مغان گوید
که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها
همه کارم ز خود کامی ببدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کزو سازند محفلها
حضوری گر همی خواهی ازو غایب مشو حافظ
مَتی ما تلق من تهوی دَعِ الدنیا واهمِلها
--------------------------------
ألا یا أیها الیاغی مخوان دیوان باطلها
حقائق را بیان بنما ذر الکأسَ واهمِلها
بنام عشق ای شاعر مزن حقه مکن خدعه
که عشق حق محال و عشق مَی زیبد بخوشگلها
تو با تأیید یزدانی بتوفیقات ربانی
زعقل و دین بجو همت بحق کن دفع باطلها
ز دیوانهای عاشقها سبک مغزان جاهلها
ز لاف و باف شاعرها چه خون افتاده در دلها
درین امواج ناپاکی در این افواج بی باکی
نمیجویند حال ما خردمندان ساحلها
الا ای شاعر مسکین می و باده کند ننگین
سبکبارا مشو سنگین که میافتی بمشکلها
مشو ننگین ز می رنگین بقول حافظ و پیرش
که پیران مغ و صوفی شدندی رهزن دلها
خُذ الفرصه دع الغصه مرو دنبال خودکامی
که خودکامی است بدنامی دع النفس وجاملها
مخوان ای برقعی دیوان که جمع دیو باشد آن
وگر خوانی جوابش دان وبالأحسن فجادلها