آقای سنجری
دوست گرامی، قبلاً هم مطرح کرده بودم که من و هر کس دیگری در این وبلاگ بضاعت فکری خود را عرضه می کنیم تا در تقابل با یکدیگر صیقل بخورد کلام را با کلام پاسخ دهید نه با اتهام. در باب مقوله زبان کامنت مستقلی بدهید تا دیدگاه شما را بهتر بشناسیم. ایرادات شما ارزش پاسخ دادن در این وبلاگ را نداشت زیرا ناشی از چسب و قیچی کردن نظرات من بود. بهمین خاطر خواستم خود متوجه شوید.
در ابتدا فرموده اید: «... البته می دانم که با دیدن این کامنت جز همان تهمت های سابق یعنی قوم پرستی و تعلقات ناسیونالیستی چیز دیگری برای گفتن ندارید.»
نظرات شما برادر عزیز را همیشه مغتنم دانستهام چنانکه پس از این هم خواهد بود. ولی این حرف شما مرا به یاد مثل زیر انداخت: طرف از تاکسی پیاده شد و در را محکم کوبید و گفت ... خودت هستی، راننده مبهوت به او نگاه کرد و گفت من که چیزی نگفتم، طرف گفت: بعداً که می گویی!!!
و اما چند سوال مطرح کرده اید با عذرخواهی از استاد و دوستان. فقط برای خالی بودن بیان بنده از هرگونه ابهام خواهش می کنم کامنت بنده در سه شنبه 5 مهر 1390 ساعت 01:23 AM و ایراد های آقای سنجری در تاریخ سه شنبه 12 مهر 1390 ساعت 5:46 PM مرور کرده سپس پاسخ بنده را مطالعه فرمایید.
1. فرمودهاید: «... چگونه می توان چیزی را فهمید و درک نکرد؟ خودتان معنی کلماتی را که بکار می برید می دانید؟ با این ترتیب می توانید بفرمائید معنی کلمات فهم و درک چیست؟»
پاسخ:
مثال می زنم، همین الان زبان عربی برای بسیاری از مظاهر تمدن عصر اخیر لغت دارد، مثلاً "هاتف" برای تلفن. آیا عرب 1400 سال پیش نمی دانسته "هاتف" یعنی چه؟ می دانسته ، ولی باز هم نمی توانست تلفن را درک کند. منظور من از درک، شهود است، حضور است،عینیت است. شما هر کلمه ای که مناسب می بینید جایگزین کنید. ضن اینکه توجه می دهم هر کلمه بار معنایی خودش را دارد، فهم با درک فرق می کند، تفکر با تعقل فرق می کند و کذا.
2. فرموده اید: « می فرمائید " خداوند که می دانسته عرب قومی کوچک است " !!!!!!!!!! از نظر شما خداوند نگاه قومیتی به بندگان خود دارد؟ خود خداوند به شما این جمله را فرمودند؟ آیا خداوند بر اساس نتایج سرشماری خانه و خانوار رسالت خود را نازل کرده که کوچک و بزرگ بودن ملت یا جماعتی برایش مهم باشد؟»
پاسخ:
شما کلمه "کوچک" را حذف کن، بحث قوم نیست بحث زبان است. اصلا آن جمله را با این َآیه جایگزین کن: « و از نشانههاى او آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف زبانهاى شما و رنگهاى شماست.... (۲۲)
پس زمان پیامبر زبانها بسیاری وجود داشته که عربی یکی از آنها بوده است و خداوند این گوناگونی را نشانه خود معرفی کرده است. « و ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قومش نفرستادیم (ابراهیم، 4)» پس هر قومی زبانی دارد که ممکن است با زبان قوم دیگر متفاوت باشد.
« فَإِنَّمَا یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَتُنذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا ﴿۹۷﴾ در حقیقت ما این [قرآن] را ---به زبان تو --- آسان ساختیم تا پرهیزگاران را بدان نوید و مردم ستیزهجو را بدان بیم دهى (۹۷) مریم.»
« فَإِنَّمَا یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ ﴿۵۸﴾ در حقیقت [قرآن] را به زبان تو آسان گردانیدیم امید که پند پذیرند (۵۸) » (دخان)
زبانهای دیگر قابلیت عربی را ندارند بنابراین فهم برایشان آسان نخواهد بود. حتی عربی فعلی هم زبان قوم پیامبر نیست بلکه در بهترین حالت شبیه آن است والا این همه مشکل در فهم زبان قوم پیامبر یعنی قرآن نداشتیم.
3. فرموده اید: « در جای دیگر هم آورده اید " لابد منظورش از «افلاتذکرون»، «افلاتعقلون» و... اعراب زمان پیامبر بوده است نه غیر عربها و عرب زبانهای فعلی" یعنی از نظر شما قرآن وابسته به زمان و محدوده جغرافیایی است که چنین سئوالاتی در ذهنتان متبلور می شود؟ پس معنی این کلام الهی چیست؟ " و ما هو الا ذکر للعالمین"»
پاسخ: به کلمه «لابد» توجه کنید، با توجه به کامنتهای قبلی، حرف من این بود که – قرآن در خطابهای خود تمام انسانها را مخاطب قرار داده اگر بگوییم قرآن فقط برای قوم پیامبر قابل فهم بوده و ما حق نداریم برای برای فهم کلمات آن تلاش کنیم پس تفکر و تعقل در آیات آن برای غیر از قوم پیامبر توقع بی جایی است.
4. فرموده اید: « و اینکه فرمودید " قرآن در حال حاضر کتابی کاملا معتبر و مستند اما بی خاصیت است" از این عبارت شما چه چیز را می توان برداشت؟ می دانید چه می نویسید؟»
پاسخ: اگر قرآن کتابی غیر قابل فهم باشد آیا غیر این است؟ قرآن غیر قابل فهم با یک دفتر سفید هیچ فرقی ندارد. فقط مطمئنیم که این کتاب از جانب خداست، همین. در کامنتهای قبلی نوشته بودم برای اجرای احکام خدا باید قرآن را بفهمیم. اصل عبارت من هم چنین بوده است: «و بالاخره پنجم اینکه با توجه به موارد اول، دوم و چهارم، قرآن در حال حاضر کتابی کاملا معتبر و مستند اما بی خاصیت است چون بمحض اینکه بخواهیم آن را بفهمیم بسمت تاویل رفته ایم و آن را از حقیقت خود دور کرده ایم.» که شما کلوا واشربوا را گرفته اید و ولاتسرفوا را ندیده اید. آیا قرآن را هم به همین شکل می خوانید؟
و نکته آخر اینکه هیچ قومیتی در حال حاضر قابل اثبات نیست حتی قوم عرب. همه آنها عربی زبانند نه عرب.و در پایان فرمایش شما در پرهیز از تفسیر حرف خود من است که هر دو از استاد گرفته ایم با این تفاوت که جناب استاد می فرمایند نباید بدنبال ترجمه کلمات و جملات قرآن بود زیرا تاویل است و خدا نهی کرده است. حالا شما که عرب زبانید بفرمایید «جلابیب» یعنی چه؟ بفرمایید آیاتی که جناب فتح ذکر کردند را به ما یاد دهید. بفرمایید «الحر بالحر و العبد بالعبد» یعنی چه؟ فقط باید متن قبل از قرآن برای اثبات ادعای خود ارائه کنید.
مثالی که آورده اید هم کل سوالات و دلایلتان را ضربه فنی می کند و با سر بزمین می کوبد چون دقیقا حرف مرا تایید کرده اید:
فرموده اید: « یکی از دوستان که علاوه بر تسلط استثنایی با زبان عرب حافظ قرآن نیز هست بعد از مدتی طولانی که مطالب این بررسی ها را با او در میان گذاشتم بر آن شد تا فارغ از آنچه تاکنون از قرآن و اسلام دریافته به بازخوانی مجدد متن قرآن بپردازد. بعد از مدتی کوتاه چنان از نتایج این بازخوانی متحیر بود که باور آن برای خود من نیز مشکل بود. می گفت نمی دانم چگونه در تمام این مدت کلماتی را که در مقابل چشمانمان بود نمی دیدیم!!»
آنچه من نوشته بودم هم چنین بود: «... اهالی بسیاری بزبان عربی تکلم می کنند و شبانروز رادیوهای عربی و صدای قرآن گوش می کنند و مشغول قرآن خواندن هستند و تعصب خاصی به این رفتار دارند، آنها حتی عید فطر خود را با عربستان می گیرند، تعصب های نژادی و غیر دینی آنها بماند. اما همین افراد نه تنها کلمات مورد بحث ما بلکه بسیار ساده تر از آن را هم از قرآن نمی فهمند، فقط می خوانند و می خوانند. ...»
در مورد توصیه آخرتان هم به چشم، سعی من بر همین است.