اظهارات او در مورد اوضاع تهران در 110 سال پیش جالب است:
«مقر سفارت بریتانیا در تهران ساختمانی است بزرگ و زیبا دارای اتاقهای متعدد. این ساختمان در وسط باغی بزرگ که از آب قنات مشروب می شود و در منتها الیه شمالی شهر بنا شده است قرار دارد و فاصله میان عمارت سفارت و دروازه شمالی شهر را که در میان دیوارهای کوتاه گلی بنا شده می توان با پای پیاده طی نمود.
محل سفارت در عین حال از دوایر دولتی و کاخ سلطنتی نیز چندان دور نیست و این ساختمانها جملگی در مرکز شهر و در نیمه ی راه مسیری که دروازه های شمالی و جنوبی شهر را به هم پیونند می دهد بنا شده است و از پنجره های آنها جاده هایی را که در امتداد مغرب بسوی همدان و بغداد و در امتداد جنوب بسوی اصفهان کشیده می شود بخوبی می توان دید. در حالیکه جاده شرقی که خود شریان ارتباطی بزرگی است پایتخت ایران را به خراسان و سیستان و در ماورای آنها به افغانستان متصل می کند.»(ص.19)
استاد گرامی، اگر قبول کنیم که دروازه دولت دروازه شمالی شهر بوده با این نشانی هایی که هاردینگ می دهد تکلیف کاخ گلستان که می گویند ناصرالدین شاه بنا کرده چه می شود چون تمام آن بناها در جنوب مستطیل تهران قدیم واقع شده نه مرکز آن.
«عمارت ویژه وزیر مختار در باغ سفارت، عبارت بود از ساختمانی نوساز که نمای خارجی نسبتا جاذب و باشکوهی داشت و در اطراف آن خانه های کوچکتری برای کارمندان و دبیران متاهل سفارت بنا شده بود و همه این ساختمانها در داخل باغی بزرگ قرار داشت که بوسیله جویبارهایی عریض و مملو از آب قنات مشروب می شد. میان خانه ما و دیوارهایی که از خشت بنا شده بود بیش از چند دقیقه با پای پیاده راه نبود. این دیوارها (چنانکه قبلا نیز اشاره کرده ام) حد شمالی پایتخت را مشخص می کرد. در ورای این دیوارها دشتی وسیع که در آن سایه درختی دیده نمی شد ولی فوق العاده مستعد آبادی بود کران تا کران به چشم می رسید. این دشت که مرزهای آن بطور نامحدود در جهات اربعه گسترش داشت از سمت شمال به زنجیره ای از کوههای البرز که ایران مرکزی را از مناطق مالاریایی ولی حاصلخیز دریای خزر جدا می کند متصل می شد.»(ص. 20)