ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

نامه ای از یک دوست

پنجشنبه 24 شهریور 1390 ساعت 09:30 AM
سلام
شانسی ایمیلم رو دیدم این آدم برای شما نامه نوشته بود. براتون پست کردم. هر جوابی دارید به خودش بفرستید. محض احتیاط و اینکه ممکنه باز تایید کنید ایمیل طرف رو براتون نمی فرستم و اسمش رو هم از آخر نامه حذف می کنم! اگر مایل بودید وارد ایمیل من بشید و متن کامل نامه رو بخونید! رمز ایمیلم رو براتون اس ام اس می کنم!
خودم یه کم راهنمایی کردم و گفتم لااقل یادداشت های قلم رو هم بخونه.
--------------------------------


جناب استاد پورپیرار
سلام علیکم
این بار سوم است که برای شما می نویسم. تمام سلسله مقالات «اسلام و شمشیر» را مطالعه کردم.(در پی «پلی بر گذشته» هم هستم) لازم است چند نکته را خدمتان عرض کنم:
1) در مورد دکتر صبحی منصور فرموده بودید ملاک سلامت افراد در فتوای قتل و تکفیر آنها نیست. بنده هم با شما موافقم. دادگاههای صالحه جهان احتمالا قذافی را هم به مرگ محکوم خواهند کرد اما بین کسی که در کسوت یک پژوهشگر تنها سلاحش قلم بوده و سالها به صورت مسالمت آمیز در مسیر اصلاح اندیشه و زدودن خشونت و خرافات گام برداشته با یک قاتل جنایتکار فرقی نیست؟ آیا قرآن برای آزادی اندیشه احترام کامل قائل نیست؟ اصلا به چه حقی می توان متعرض کسی شد آن هم فقط و فقط به صرف داشتن اندیشه خاص(غلط با درست)؟ شما بهتر از من می دانید که همه فارغ التحصیلان دانشگاه الازهر دوره های فقهی کاملی را می گذرانند اما گرایشات تحصیلیشان متفاوت است مثلا یکی در گرایش تفسیر متخصص است یکی در حدیث و ... طنز روزگار در این است که دکتر منصور استاد تاریخ و تمدن اسلامی است و با آگاهی کامل و جامع دست به نقد مزخرفات بخاری و ابن هشام و ... زده است. بنده صادقانه می گویم از مقاله 43 به بعد «اسلام و شمشیر» احساس می کردم در حال مطالعه متنی از صبحی منصور هستم. البته برداشت من در کل این است که اختلافاتی هم وجود دارد که در ادامه ذکر خواهم کرد.
2) متاسفانه متفکران دینی و فقهایی که مثل شما یا در دنیای عرب مثل منصور بیندیشند بسیار قلیلند. شما از علامه عسگری نام بردید. کسی که منکر پدیده ای به نام نسخ در قرآن بود (درست مثل دکتر منصور) در واقع مهجوریت اندیشمندان قرآنی درست به اندازه مهجوریت قرآن کریم، مظلومانه است. می توان نام مرحوم محمد جواد غروی اصفهانی را هم به لیست قرآنیون مهجور افزود. در واقع تعداد صحابه ساختگی خیلی بیشتر از 150 است. طبقات ابن سعد که دربرگیرنده تاریخ 2 قرن ابتدای اسلام است نهایتا حدود 4500 تذکره را در بر می گیرد(صحابه و غیر صحابه) اما ابن حجر عسقلانی 6 قرن بعد در کتاب «الاصابة» نام 8000 صحابه را رو می کند!!! اما چرا جریان غالب نواندیشی دینی در کشورهای مسلمان نقطه نقد خود را از این خرافات آغاز نمی کند بلکه مثلا روی تحلیلهای بی فایده کیفیت وحی یا ... تمرکز کرده است. در مورد کسانی مثل ابن ندیم یا عتیق نیشابوری به زحمت می توان چند خط در کتب تاریخی یافت. من تمام مجموعه عظیم «تاریخ الاسلام و مشاهیر» و «سیر الاعلام النبلا» شمس الدین الذهبی را بررسی کردم اما تذکره ای از ابن ندیم یا عتیق بن محمد نیافتم. تنها در «لسان المیزان» ابن حجر چند سطر درباره او وجود دارد. آنطور که بنده متوجه شدم شما تمام منابع تاریخی، تفسیری،حدیثی و رجالی را ساخته و پرداخته 3 قرن اخیر می دانید. آیا این ادعای شما کمی غیرقابل اثبات نمی نماید؟ آیا مثلا کتاب حجیم «فتح الباری شرح صحیح البخاری» ابن حجر یا «البدایة و النهایة» ابن کثیر هم، چنین است؟ اگر این نظر را با این نظر تعدیل کنیم که تا 3 قرن بعد از وفات نبی(ص) هیچ چیز مکتوبی وجود نداشته و همه تواریخ گرته برداری شفاهی و مغشوش از این دوره طولانی است مستندتر نیست؟ مثلا شما چه دلیلی در دست دارید که کتاب «سیر الاعلام النبلا» ذهبی یا «تهذیب التهذیب» ابن حجر در 3 قرن پیش ساخته شده اند؟
3) شاید من بد متوجه شدم اما به نظرم نوعی رویکرد دیگر ستیزی(بیشتر یهود ستیزی) در مقالات شما وجود داشت. در حالی که خود قرآن همه را به یک چوب نمی راند:
«لَیْسُواْ سَوَاء مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّةٌ قَآئِمَةٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللّهِ آنَاء اللَّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ*یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَأُوْلَئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ*وَمَا یَفْعَلُواْ مِنْ خَیْرٍ فَلَن یُکْفَرُوْهُ وَاللّهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ»(آل عمران113-)
«وَمِن قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ یَعْدِلُونَ»(الاعراف 159)
در واقع خود قرآن نافی خط کشی های انسانها در مورد شرک و کفر و ایمان و اسلام است چرا که بیشتر انسانها دانسته یا ندانسته مبتلا به شرک هستند:
«وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللّهِ إِلاَّ وَهُم مُّشْرِکُونَ»(یوسف106)
در واقع جهد شما در استخراج معنای کلمات قرآن از خود قرآن(و نه کتب لغت) کاملا صحیح و منطبق بر منطق قرآن کریم می باشد. مثلا معنایی که شما از «ملک یمین» ارائه دادید همسو با معنایی است که محمد الشحرور متفکر مسلمان سوریه ای بیان می کند.(محمد الشحرور در کتاب «الکتاب و القرآن» در مسیر مشابه شما و صبحی منصور گام برداشته است) اما در استخراج کلماتی مثل «ایمان» و «کفر» به نظر می رسد قدری زود قضاوت کرده اید(البته شاید برداشت حقیر اشتباه باشد) و نوعی یهودستیزی دیده می شود. دکتر منصور با استناد به آیه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِیَ أَنزَلَ مِن قَبْلُ وَمَن یَکْفُرْ بِاللّهِ وَمَلاَئِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلًا بَعِیدًا»(النساء136) معنای ایمان را متفاوت از معنای فقهی میداند. لازم به ذکر است که مفسران مسلمان در طول تاریخ برای رهایی از مخمصه تفسیر این آیه(به علت پیش فرضهای حدیثی و غیرقرآنی از کلمه آمنوا) اسباب نزول جعلی مانند اینکه «آمنوا»ی اول خطاب به عبدالله سلام است ساخته اند! بنده مصرانه خواهش می کنم مقاله «الاسلام دین السلام .. ولکن المسلمین...؟؟..» از دکتر منصور را بخوانید و نظرات ایشان را هم بررسی کنید.(بنده این مقاله را به فارسی ترجمه کرده ام اما خوانش متن عربی آن لطف دیگر دارد)
3) دفعه قبل نوشته بودید که مقالات شما را به دکتر منصور معرفی کنم. متاسفانه بنده در ایران هستم و دسترسی من به ایشان تنها از طریق سایت اهل القرآن است. اما باید عرض کنم که نقاط اشتراک بسیاری با ایشان دارید. البته تفکر شما نسبت به پیدایش منابع تاریخی رادیکال تر از ایشان است.
در پایان به شما خسته نباشید گفته و صمیمانه منتظر پاسخهایتان هستم.
با تشکر
---------
اسمش رو اینجا نوشته بود!
پاسخ:
اگر آگاهی از پوریم و عواقب آن را حذف کنیم آن گاه سعی در توضیح رفتار و گفتار یهود و نصاری را بی حاصل کرده ایم. آقای عزیز راه های چندی را به شهادت ناممکن بودن تولید کتاب در قرون اولیه و میانه هجرت رفته ایم که در صدر همه نبود خط و ابزار نگارش کارآ تا قرن دهم هجری است. در واقع نه این که تولید انبوهی کتاب  در سه قرن اخیر ناممکن باشد بل برعکس تولید آن تا سه قرن پیش به علت نبود امکانات و ابزار لازم نظیر خط و قلم غیر ممکن می شود. در نهایت توجه می دهم که جز لت هایی مستقل و مجزا از قرآن هنوز دست نوشته دیگری در موضوع تاریخ و حدیث و فقه و فلسفه و شعر و غیره حتی به میزان کف دست در سراسر جهان اسلام با عمر دورتر از ۳ قرن پیش نیافته ایم.
نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد