ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

خاکساری در برابر حقیقت

رهگذر غریبه

یکشنبه 30 مرداد 1390 ساعت 11:32 PM


درباره آقای « ناصر پورپیرار » ، مورخ و محقق دگر اندیش و منتقد تاریخ ایران ، بحث و گفتگو فراوان است ولی متاسفانه تا کنون نقدی علمی از سوی مسند داران علمی کشور و افراد صلاحیت دار در این امر صورت نگرفته است و ما شاهد انتقادات مختلف از سوی افراد مختلفی هستیم که تقریبا همه آنها بدون تخصص لازم در این زمینه هستند و تنها از روی علاقه به تاریخ ایران زمین اقدام به این کار می نمایند که البته سطح اینگونه مقالات از نظر ارزش و اعتبار بسیار متغیر و متنوع است ، چه بسا نقدهای بی پایه و اساس و در مقابل چه بسا نقدهای مفید و محترمانه .

بنده پس از آشنایی با این کلوپ مشاهده نمودم که همه مقالات بر خلاف جناب « پورپیرار » نگاشته شده اند و تصمیم گرفتم یک مقاله معتبر و با ارائه سند ارائه کنم تا شاید باب گفتگو و تبادل نظر باز شده و بحث از حالت یک رویه و یکطرفه آن خارج شود ، و ارائه این مقاله و عکس العمل متقابل مدیران این کلوپ را محکی برای شجاعت اخلاقی و علمی و بروز حسن نیت و میزان اعتقاد آنها به دموکراسی می دانم .



باری عده زیادی بر این عقیده اند که هیچ محفل علمی و استاد تاریخی در ایران به آرا و تالیفات جناب پورپیرار اهمیتی نداده و آنها را فاقد ارزش لازم برای نقد می دانند !! بنده با دلیل و سند می خواهم اثبات کنم که اسناد و نامه های پنهان و افشا نشده ای وجود دارد که خلاف این امر را اثبات می کند که در زیر آنها را ارائه می کنم :





نامه آقای دکتر «احسان یار شاطر» عضو هیات علمی دانشگاه «کلمبیا » امریکا و مدیر موسسه بین المللی ایرانشناسی «ایرانیکا» :



«دانشمند گرامی، جناب آقای ناصر پورپیرار

از مطالعه ی کتاب شما «مگر این پنج روزه» بسیار بهره مندی حاصل کردم. این که جناب عالی مشهور و مالوف را نپذیرفته و اقوال رایج را مورد نقد دقیق قرار داده اید، موجب خرسندی هر خواننده ای است که پای بند اصول عقلی است. این کتاب مسائلی را روشن کرده است که دانشمندان سلف مورد دقت کافی قرار نداده اند. امید است جناب عالی بتوانید این دقت نظر و همین تردید در آن چه قبول عام یافته است را در مورد دیگر شاعران نیز به کار برید، همان طور که تا حدی در مورد حافظ در همین کتاب به کار برده اید. با تجدید تشکر، ارادتمند، احسان یار شاطر، ۸ نوامبر ۲۰۰۰».

نامه ای دیگر از آقای «یارشاطر» :

دانشمند گرامی آقای پورپیرار

سه نسخه از کتاب «دوازده قرن سکوت» که لطفا ارسال داشته بودید، عز وصول بخشید. بسیار ممنون شدم. یک نسخه را از طرف شما به کتاب خانه «ایرانیکا» هدیه کردم و یک نسخه را نیز به کتاب خانه ی دانشگاه کلمبیا فرستادم . بسیاری از مسائل تاریخ ایران محتاج بازنگری است و موجب خوش وقتی است که شما بدون تاثیر پذیری از عقاید رایج به بازبینی این مسائل پرداخته اید. ارادتمند، احسان یار شاطر، ۵ ژانویه ۲۰۰۱».

نامه أقای « محمد جعفر یاحقی » ، مولف و محقق سرشناس و عضو هیات علمی ادبیات دانشگاه « فردوسی مشهد » :

«دوست دانشمند و دل آگاه، جناب آقای ناصر پورپیرار

ضمن عرض شاد باش نوروزی متقابل به استحضار می رساند که نامه مورخ ۲۵/۱/۷۸ حضرت عالی منضم دو جلد از چاپ دوم کتاب عزیز مگر این پنج روزه عز وصول یافت. بی شک چاپ دوم کتاب با افزوده ها و تجدید نظرهای بایسته پرتو تازه بر چهره معرفت اثر سعدی بزرگوار خواهد افکند. باید بخوانم و با دقت با چاپ پیشین که برایم ملکه ذهن شده است مقایسه کنم. چاپ قبلی آن تقریبا به مشهد نیامد و من چند جلدی را که به لطف شما رسیده بود به دوستان اهل رساندم که چون ورق زر دست به دست می شد، در هر کلاسی که موضوع کتاب را مطرح می کردم ولوله ای بر می انگیخت و همه مشتاق زیارت و قرائت کتاب بودند و نمی یافتند. امیدوارم ترتیبی دهید که از چاپ دوم مقداری برای انتشارات امام چهار راه دکترا به مشهد ارسال دارند.

جای شما در اول اردیبهشت ماه ۷۸ در شیراز خالی بود. ذکر خیری در همایش یاد روز سعدی از شما شد و متوجه شدم که به دلایلی حضور در این جمع را تحریم کرده اید، امید است من جزو تحریم شده ها و ملامت شده ها نباشم. حق با شماست، چنان که در مصاحبه گفته اید، گروهی نمی خواهند و نمی گذارند کتاب شما مطرح شود در حالی که مقاله من در شیراز موید کتاب شما بود. من خراسان در خیال سعدی را مطرح کرده بودم، خراسانی که فقط از راه خوانده ها و شنیده ها می شناخته است. با اخلاص، یاحقی».

نامه ای دیگر از آقای یاحقی :

«دوست گرامی و نقاد راز دان، جناب پورپیرار

بدون تعارف از کنجکاوی، نکته بینی و مخالف خوانی شما خوشم می آید و همین سبب می شود تا کتاب شما را تا انتها نخوانم به هیچ خواندنی دیگر رغبت نکنم و پس از اتمام هم تا مدت ها خوانده های دیگر به دلم ننشیند. این احساس واقعی من است که کتاب های شما به واقع بر آن اثر می گذارد و تا مدت ها پس از آن هم مرا گرم نگه می دارد...». (یاحقی، لندن، از نامه سوم دسامبر ۲۰۰۱)

ایضا نامه ای دیگر :

دوست دانشمند و گرامی، جناب پورپیرار

آن قدر در ارسال رسید و سپاس از دریافت دو ترجمه قبلی (خلاصه تاریخ کتزیاس و سفر نامه رابی بنیامین) تعلل و امروز و فردا کردم که بخش سوم پلی بر گذشته هم رسید. بعد هم چنان گرم خواندن شدم که پاک اعلام وصول و تشکر یادم رفت. بابا خیلی ملاحظه ما را کرده ای و گرنه به قیاس دیگران و از ما بهتران نوشته های ناچیز و نا درخور من بیش از این ها در قلم و نگاه شما سزاوار ملامت بود، این جا حسابی پارتی بازی کرده بودی، که چنین مباد. با همه این احوال من همچنان معتقدم زبانی که در سده سوم هجری رودکی و شهید و بوشکور و ربنجنی و حنظله و عمار و آغاجی و... داشته است (و همه این ها قبل از ترحمه قرآن های موصوف یعنی سده چهارم بوده اند) نمی تواند زبانی ضعیف و ناکارآمد از آن دست که شما تصور فرموده اید باشد. بگذریم، دست و پنجه و قلم و اندیشه شما درد نکند. می خوانم و عصبانی می شوم و لذت می برم و در هر حال آفرین می گویم». (با اخلاص محمد جعفر یاحقی، ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۱)

البته خوانندگان محترم برای مشاهده اصل « نامه ها » می توانند به این لینک مراجعه کنند :

http://www.naria.ir/download/html.aspx?number=100

و نتیجه گیری را به خوانندگان فهیم این وبلاگ واگذار می کنم .
نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد