استاد گرامی!
و دوستانی که در مکتب بنیان اندیشی مشغول پژوهش اند
خواهش می کنم یکبار به این مطلب که در ویکی پدیا در باره استاد آمده است توجه نمایند.چقدر رزیلانه و مزورانه کوشش شده تا سیر تکوین مکتب بنیان اندیشی را "تناقضات" نام بگذارند و با "عرب" خواندن استاد، مکتب بنیان اندیشی را به انگیزه "قوم گرایی" تقلیل دهند.
چرا دوستانی که می توانند،نمی خواهند این عرصه را از چنگ باستان پرستان پوچ مغز برهانند.خواهش می کنم یک دوستی پا پیش بگذارد و در ویکی پدیا مطلبی درستی در معرفی استاد بنگارد تا علاقمندان از سم باستان پرستی در امان بمانند. مخصوصا آنهایی که تازه این مرجع را پیدا می کنند.من متاسفانه این بضاعت علمی و کارشناسی را درین زمینه در خود نمی بینم ورنه،پیش از طرح این تقاضا اقدام به آن می نمودم.پیروز باشید.
و اینهم خز عبلاتی که بوی گندیگی از آن می آید تا قبل از آنکه راهیان حقیقت به سرچشمه شفاف بنیان اندیشی یرسند،آنها از قبل ذهنیت ها را مشوب ساخته باشند.
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A7%D8%B5%D8%B1_%D9%BE%D9%88%D8%B1%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%B1
ناصر پورپیرار
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
Emblem-important.svg
در درستی مطالب این مقاله اختلافنظر وجود دارد.
برای اطلاعات بیشتر صفحهٔ بحث را ببینید.
ناصر پورپیرار, ناصر بناکننده یا عبدالناصر بنی کنعان (اهواز -1940) نویسنده عرب ایرانی[۱] عضو حزب توده پیش از انقلاب اسلامی، موسس نشر کارنگ، شریک انتشارات نیل و موسس انتشارات آلفا است و کتابهای خود را از این طریق منتشر کردهاست.[۲] وی منکر وجود بخش اعظم تاریخ ایران و منکر وجود بسیاری از شخصیتهای مستند تاریخی است. بخشی از انتقادات او به تاریخنگاری کنونی ایران در وب گاه ناریا گردآوری شده است.[۳]
محتویات
[نهفتن]
۱ نظریات پورپیرار
۲ نوشتهها[۲]
۳ منتقدان
۴ پیوند به بیرون
۵ منابع
نظریات پورپیرار
ادعاهای پورپیرار نسبت به تاریخنگاری کنونی ایران از پرداختن به واقعه پوریم که در کتاب استر یهودیان بدان اشاره شده است شروع میشود. وی ادعا میکند که پس از پوریم، سرزمین ایران تهی از سکنه میشود.
وی مدعی است که این نسل کشی یهودیان پس از پایان پوریم، موجب پیدایش دوران طولانی بیش از ۲۰۰۰ هزار ساله سکوت تمدنی و تولیدی در ایران (و ۱۲۰۰ ساله در سراسر منطقهٔ خاور میانه) میشود.[۴]
پورپیرار ادعا نموده که از تا قرون اولیه اسلامی هیچ آثار قانع کننده ای از نشانه وجود حیاتی متمدن در سرزمین ایران یافت نشده است.
وی معتقد است که ابنیه کنونی موسوم به پاسارگاد تنها در چند دهه اخیر ساخته شده است.
به ادعای وی هر آنچه را که به اشکانیان نسبت میدهند یا مربوط به دولت تبعیدی کوچک یونان کهن است یا جعل جدید است.
او فردوسی و شاهنامه همچنین حافظ و دیوان حافظ را «جعلی» مینامند و منکر امامت علی است.[۵]
وی در یکی از کتابهایش مدعی شدهاست که محمد، علی را به جانشینی انتخاب نکرده و این از حکمت پیامبر بودهاست.[۵]
نوشتهها[۲]
پیروز باد ملت
هزار اتفاق میافتد
مجموعه داستان با عنوان «جنین»
کتابی در باره زندگی سعدی با نام «مگر این پنج روزه»
مجموعهٔ دهجلدی با عنوان «تأملی در بنیان تاریخ ایران» که چهار جلد از آن منتشر شده است.
دوازده قرن سکوت
پلی بر گذشته. در سه بخش
تدوین یک دوره کتاب هشت جلدی «همنشینی رنگها» با همکاری خانم فریال دهدشتی شاهرخ.
مجموعه هفت جلدی «خطاب به سومین کنگره حزب توده ایران» با امضای مستعار «ناریا»
ویراستاری فارسی و بازنویسی دو عنوان کتاب «از زبان داریوش» و «دختری از ایران»
منتقدان
یکی از مهمترین ویژگیهای نوشتاری ناصر پورپیرار وجود تناقضهای آشکار و عدم همخوانی نوشتار وی با اسناد و منابع تاریخی است.از آنجاییکه وی فاقد هرگونه مدرک دانشگاهی و آشنایی تخصصی با منابع تاریخی و باستانی است [۶][۷]، بروز چنین تناقضهایی در نوشتار وی چندان دور از انتظار نیست. به عنوان نمونه وی در کتاب برآمدن اسلام، بخش دوم: بررسی اسناد ص ۲۶۹، مدعی میشود که «توطئه مشترک یهود و کلیسا و زمینداران عرب حریص خراسان و 'بقایای ساسانیان'» باعث فروپاشی بنی امیه شده است؛ و مدتی بعد، ادعا میکند که اصلا ساسانیان وجود خارجی نداشتهاند! در جایی مدعی است که منظور آیه ۱۰۳ سوره نحل، سلمان فارسی است و در جایی دیگر وجود سلمان فارسی را منکر شده و آن را ساخته یهود میداند! در جایی اسکندر مقدونی را به خاطر بر انداختن پادشاهی هخامنشیان میستاید و در جای دیگر منکر بروز جنگ بین هخامنشیان و اسکندر مقدونی شده و مدعی است که یهودیان داستان این جنگ را ساختهاند تا پوریم پنهان بماند و کسی نفهمد که ایران خالی از سکنه بوده است! از این نمونه، در نوشتار او بسیار است.
محمد تقی عطایی و علی اکبر وحدتی دو تن از منتقدین وی، معتقدند ادعای پورپیرار مبنی بر موهوم خواندن هویت تاریخی ایران و نسبت دادن آن به جعل و تحریف یهودیان، از مباحث دیرینه تبلیغات پان عربی است. [۸]
داریوش احمدی (کیانی) یکی از نویسندگان در زمینه باستانشناسی است که به نقد نظریات پورپیرار پرداخته و علاوه بر انتشار آنها در وبنوشت شخصی خود (فرهنگ ایران باستان)، جامع نقدهایش را در کتاب «هزارههای پرشکوه» منتشر کردهاست.[۹]
هوشنگ صادقی دیگر نویسنده توانایی است که تناقضها و غلطهای فاحش علمی پورپیرار را به شکلی بسیار گویا و قابل فهم برای تمامی افراد، در کتاب «کوروش و بابل» منتشر کردهاست. وی در این کتاب بخشهای مختلف کتابهای پورپیرار را در کنار هم گذاشته و موارد تناقض آنها با همدیگر و با منابع علمی معتبر را به خوانندگان نشان دادهاست.[۱۰]
در این بین، علیرضا افشاری، نویسندهای است که اگر چه خود یکی از منتقدان پورپیرار است، ولی تلاش نمودهاست نقدهای دیگران را نیز در کتاب «نقدهایی بر آرای ناصر پورپیرار، آشتی با تاریخ» جمع آوری و منتشر نماید.[۱۱]
امیر نعمتی لیمایی یکی دیگر از تاریخنگارانی است که به نقد آرای پورپیرار پرداختهاست. او به همراه داریوش احمدی در سال ۱۳۸۳ کتابی با نام ۱۲ قرن شکوه منتشر کرد و در آن به نقد دیدگاههای پورپیرار پرداخت.امیر نعمتی لیمایی در تارنگار خویش، سرزمین جاوید، نیز طی سلسله مقالاتی با عنوان، تاملی بر بنیان تاریخ نوشتههای ناصر پورپیرار، به نقد و بررسی ارای پورپیرار به ویژه در مورد روزگاران اسلامی پرداخت .
محمد رضا ترکی از معدود افرادی است که به نقد نظرات پورپیرار در مورد تاریخ پس از اسلام ایران پرداختهاست. وی به نقد نظر پورپیرار در خصوص جعلی دانستن سلمان فارسی پرداخته و با بهره گیری از مطالب نوشته شده توسط پورپیرار به تناقضهای نوشتاری وی پرداختهاست.[۱۲] پاسخ:
آقا و یا خانم بنیان اندیش. گشاینده مراکزی چون یاهو و گوگل و ویکی پدیا و از این گونه لانه های یهودی اگر تغییر مثبتی نسبت به اطلاعات موجود دریافت کنند، چنان که بارها آزمایش شده درج نخواهند کرد و همان اطلاعات دروغ و کنیسه ای را نگه می دارند. تغییر جدید راجع به عرب بودن من تنها یکی دو ماه است در ویکی پدیا ثبت شده و خود نشان دهنده لاعلاجی آنان در برابر یادداشت های ایران شناسی بدون دروغ و مبین این است که چنین دانش نامه هایی فقط به کار ذوق زده کردن کودکان می آید.