جناب اتفاق-باسلام
بی شک محصول تفکر استاد یکی از مصدقهای جدی سهل وممتنع است که در آغاز برخورد هر اندیشمند طراری را به وسوسه می اندازد تا با بیان اینکونه اندیشه های نو به استادی بدل شود وفقط به هنگام عملی کردن این وسوسه است که در می یابد اشتباه کرده ودر عین سادگی وسهل الهضم بودن تراوشات فکری ایشان دارای حصار محکم وغیر قابل عبوری است که به کسی اجازه دخول به این وادی فکری وخوشه چینی وتولید مائده را نمی دهد .وبر عکس تقابل با این اندیشه ها به مثابه کار شاق آب در هاون کوبیدن است که انرژی وآبرو هر دو را سهل وبی مانع از بین می برد.مگر ندیدیم دار ودسته آنتی وذوالغرنین و...را.
بی تعارف از نظر بنده شما روزگاری یکی از بهترین شاگردان استاد بودید که در نزد امثال بنده صاحب اعتبار ومنزلتی خاص بودید وامید آن داشتم با تلاش وجدیتی که از شما در کسب و تولید داناییها در میان بنیان اندیشان نشان می دادید روزی با تولیدات بدیع در رده شاگردانی چون استادغفوری.م.ستاره و جناب گل سرخی یا ساسان عزیز جای بگیرید که متاسفانه اسیر این وسوسه بد شدیدو به تاسف شدید اعتبار زیادی را از دست دادید وآن چه تولید فرمودید در حکم روان کنندها ومسهلات است که بر مزاج های یبس ومغزهای خشک سازگاری دارد وبکار اذهان زیبا و پر لطافت و پویای بنیان اندیشان نمی اید.
هرچند که هنوز ا عتقاد دارم که این ۲۰۶ ان اتفاق خودمان نیست چون اتفاق را حضورآ دیده ام وتلفنی بارها با ایشان صحبت کرده ام وصداقت و راد مردی ایشان را درک کرده ام.من از فرط بی اعتقادی بر یکی بودن شما و۲۰۶مسئله را چنین برای خود حل کرده ام که اتفاق به رحمت خدا رفته وکسی در حال سو استفاده از این موقعیت است ولا غیر چون اگر زنده بود حتما اجازه سو استفاده از شرف واعتقادش را به کسی نمی داد.
خدایش بیا مرزد.انسان خوب وصادقی بود.الفاتحه مع الصلوات.
پاسخ:
آقای بی نام. فرضیه شما با توجه به مدار معمول زندگی است، که عمر ۶۰ ساله را طبیعی تلقی می کند، مرگ زود هنگام سوژه شما تنها می تواند نوعی دق کردن ناشی از حسادت باشد.
وَ مِن شَرِّ حَاسِد إِذَا حَسَدَ.