ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)
ستارگان دروغ و خیانت

ستارگان دروغ و خیانت

جمع آوری آراء ، نظرات ، مقالات و یادداشتهای پراکنده ناریا (آقای ناصر پورپیرار)

مردم و حکومت

محمد
جمعه 15 بهمن ماه سال 1389 ساعت 09:38 AM
نقل اط وبلاگ 3 الف
--------------------
نامبارکی دیگر در راه است

نمی توانم شادمانی ام را بابت وقایع امروز جهان عرب -خاصه در مصر- مخفی کنم چرا که هیچ گاه نمی توانم خیانت سران وابسته و مستبد عرب را به اسلام انقلابی و پیوندشان با خونخواران صهیونیست را فراموش کنم اما این بدان معنی نیست که چنان جوگیر شوم که به آینده مصر امیدوار باشم.

اگر امروز از مردم مصر بپرسید چرا توی خیابان ها ریختید؟ می گویند مبارک باید برود! اگر بپرسید انگیزه و محرک تان چه بوده؟ می گویند رفتن مبارک! بگویید خب چرا پارسال قیام یا سال های پیش انقلاب نکردید؟ می گویند مهم این است که الان هستیم و مبارک باید برود! می گویید دنبال چه چیزی هستید؟ با قاطعیت می گوید: رفتن مبارک! می گویید: این را که فهمیدم ولی فرض که مبارک رفت دنبال چه حکومتی هستید؟ می گویند مبارک برود بعد فکرش را می کنیم! می پرسید: مرام و مسلک تان چیست؟ ولوله در جمع می افتد و هر کدام چیزی می گوید. ناگهان یکی فریاد می زد: مبارک باید برود و همه می گویند مبارک باید برود! این حکایت انقلاب مصر است!

آنچه در مصر و تونس می گذرد هیچ شباهتی به ویژگی های علمی یک انقلاب کلاسیک ندارد. در این دو کشور نه ایدئولوژی مشخصی محور وفاق و عامل حرکت اجتماعی است. نه رهبر کاریزما یا حتی چهره ی برجسته ای هدایت جوشش را به عهده دارد و نه از کشتار بیش از حد و زمان دار بودن اعتراضات خبری بوده و هست. عامل تهییج عمومی هم یک پدیده ریشه دار یا هنجار اعتقادی نیست بلکه یک واقعه بی هویت باعث این حرکت شده است! اگر با علم قدیم به تحلیل وقایع مصر و تونس برویم در خوشبینانه ترین برداشت قایل به "شورش عمومی" خواهیم بود و این در حالی است که حتی می توان این وقایع را "آشوب" نیز دانست!

واقعیت مصر و تونس این است که در این دو کشور "انقلابی قرن بیست و یکی" رخ داده است. انقلاب های جدید هیچ نشانی از انقلاب های کلاسیک ندارند. انقلاب هایی که هدف اول و آخرشان براندازی است و چو فردا شود ، فکر فردا کنند! به تعبیر رساتر خیزش عمومی مصریان را می توان در زمره ی انقلاب های رنگی تعریف کرد. انقلاب بی هویتی که فقط براندازی هویت مستقر را دنبال می کند.

اینکه بعد از سقوط مبارک چه بر سر مصر می آید مشخص نیست. شاید مثل تونس یکی دیگر از اصحاب قدرت حاکم شود و شاید یکی بدتر از مبارک بیاید و این سرنوشت محتوم مردم بی رهبر و بی ایدئولوژی است. مصریان با مبارک می جنگند و به زودی نامبارکی دیگر را بر سر قدرت می بینند.
پاسخ:
آقای محمد. اگر ده مبارک جانشین یکدیگر شوند و اگر ده بار مردم را فریب دهند باز هم برای باز شدن جای پای مبارک یازدهم به خیابان ها خواهند ریخت. زیرا اگر هر شورش ملی تنها مبارک زمان و مکان خود را مجبور به جزع و فزع نزد مردم کند باز هم به تصمیم و تلفات اش می ارزد. زیرا شبه مبارک ها هم در انبان طراحان دیکتاتوری بی شمار نیستند. حرف آخر را همیشه مردم زده اند. آن چه کاملا عیان است این که هر خیزش و شورش، کیسه تجربه ملی را پرتر و مردم را مجرب تر می کند و لی شیوه اعمال قدرت نزد دیکتاتورها نمایشی تکراری است. بدین سان هرچند با ضربه یک گلوله می توان دفتر اعمال دیکتاتوری را در حوزه معینی بست، اما با شلیک هزار گلوله توپ هم نمی توان مردم را وادار کرد که دیگر شورش نکنند.  
 
  
 
 
آمون : کاملا معلوم است که استاد عزیز در زمان پاسخدهی به این کامنت، شارژ شارژ بوده است و کاملا سر کیف و به همین دلیل ، این مطلب در شمار جملات بسیار خاص قرار می گیرد که گاهی روزها رفت و آمد به دفتر کارنگ و سوال پیچ کردن های متعدد، به چنین نتیجه ای نمی رساند.