...
مجددا سوالات را مطرح میکنم و اگر شیاد و دروغگو و بیشرف نیستید، به جای کوبیدن خویش به زمین و آسمان ایرادات "عکسهای مسخرهیتان" را بدهید:
دروغها و "کلاشی"های جناب 206 در یادداشت "و پاسارگادشناسی تحریفشده آقای پورپیرار"
1- از مبحث آوارهای کاخهای جعلی کوروش سابقا کبیر آغاز میکنم؛ جناب 206 اگر به شما بگویم "کلاش" و "شیاد" این فقط توصیف یک ساعت از احوال و اقوالتان است! هر چی در دایرةالمعارفها گشتم کلمات مناسبی برای توصیف احوال و اقوالتان نیافتم.
جناب 206 بفرمائید در شهر شما خاکبرداری از محوطههای تاریخی را آواربرداری مینامند؟! در شهر یا دهات شما به رسوبات و خاکهائی که به مرور زمان روی آثار تاریخی مینشیند، آوار میگویند؟! میشود لطف کنید و تعریفتان را از آوار بفرمائید تا خواننده مبنای بحث شما را متوجه شود و به خطا نرود!
خوب حالا متوجه شدیم خاکهای برداشته شده از روی آثار تاریخی را آوار این آثار میدانید؛ و بر طبق این نظریه بیبدیل و بسیار بدیع جناب 206 و مشاوران بینظیرشان، نتیجه میگیریم دیوارها، ستونها، سقف و بقیه اجزای کاخهای جعلی کوروش سابقا کبیر به مرور زمان و بر اثر عوامل محیطی فرسوده شده و به خاک تبدیل شدهاند.
چطور عوامل مخرب طبیعی کاری با این پایه ستونهای "خوشتراش"!!! و نیمه ستونها و آن ستون معروف و لانه لکلکاش! نداشته؟! چرا فقط دیوارها و سقفهای نگونبخت به خاک تبدیل شدهاند؟!
اکنون جناب 206 و مشاوران معظم بفرمائید بر اساس نظریه راهگشای تاریخیتان این سرستونهای "خوشتراش" چگونه از دست عوامل بیرحم طبیعی جان سالم به در بردهاند؟
جناب 206 بر اساس نظریه تاریخی جدیدتان ما میگوئیم این پایه ستونها را جاعلان محترم شیکاگوئی و کمبریجی با گودبرداری از دل خاک خارج کرده و آنها برای جعل کاخ برای کوروش سابقا کبیر مورد استفاده قرار دادهاند.
2- در عکس صفحه 14 در محلی که کاخ P نامگذاری شده یک عارضه بسیار واضح به رنگ روشن و سایه نسبتا بلند آن دیده میشود و در وسط محلی که کاخ R نامگذاری شده یک عارضه با رنگ متفاوت و مقداری تیرهتر دیده میشود که سایه با طول متوسط نسبت به بقیه دارد. در گوشه پائین سمت چپ محلی که کاخ S نامگذاری شده باز هم عارضهای به رنگ تیره و با سایه نسبتا بلند دیده میشود ولی برای خط تیره بلندی که مشاهده میشود و جناب 206 آنرا شاهد و گواه خویش برای وجود آن ستون معروف و لانه لکلک معروفترش قرار دادهاند، هیچگونه عارضهای دیده نمیشود و فقط چند میلیمتر بالاتر یک عارضه با رنگ تیرهتر دیده میشود که هیچگونه ارتباطی با این سایه ندارد.
اکنون جناب 206 بفرمایند بر اساس نظریههای بیبدیلشان ما حق نداریم بگوئیم جاعلان کاخهای کوروش سابقا کبیر این عکس را دستکاری کردهاند؟ اگر ایشان و مشاورانشان متوجه این نکته نبودهاند پس بر چه مبنایی دیدگاههای خود را "تزلزلناپذیر" میدانند!؟ البته بر اساس نظریه بیبدیل جدیدتان وقتی خاکهای رسوب کرده بر آثار تاریخی، آوار است این چنین دستکاری هم چون "دلتان میخواهد" قابل استناد است!!!
حال اگر جناب 206 و مشاوران باهوشتر از خرگوششان میگویند نه! برای آن سایه مطول عارضه داریم ما هم سمعا و طاعتا میپذیریم، خوانندگان گرامی لطفا تمام عارضهها چه جعلی و چه واقعی این تصویر را به خاطر بسپارند که در بند بعدی با آن کار داریم.
3- به عکس اول صفحه 12 توجه کنید اگر عمارت جعلی مقبره کوروش سابقا کبیر را با یک خط فرضی به تخت سلیمان وصل کنیم کاخ جعلی S با کمی خطا روی این خط قرار میگیرد و 2 کاخ جعلی دیگر با فاصله کمی بالا و پائین این خط فرضی قرار میگیرند. اکنون در عکس صفحه 15 که به نظر من اساسیترین مبنای "تزلزلناپذیری" "کلاشی"های جناب 206 است، همان خط فرضی را در نظر بگیرید در این تصویر هر3 کاخ جعلی کوروش سابقا کبیر باید مشاهده شوند. حال عکس دستکاری شده توسط جاعلان شیکاگوئی در صفحه 14 را با این عکس مقایسه کنید و خود بخوان حدیث مجمل این شیادی را!!!
جناب 206 یک جلسه فوقالعاده اضطراری با مشاورین باهوشتان تشکیل دهید و بفرمائید جاعلان شیکاگوئی چگونه آن سایههای مطول را حواله شما کردهاند؟! پس آن ستون بسیار مطول با آن لانه لکلک معروفش در این عکس کجاست؟!!!
آن همه سایه روشنهائی که در عکس صفحه 14 به ما نشان دادید در این عکس کجایند؟ نکند میخواهید بگوئید فاصله عکاس زیاد بوده، پس چطور است که در عکس صفحه 14 که فاصله 10 برابر و شاید بیشتر باشد ولی مطول بودن "سایههای حواله شده" کاملا واضح است؟!
4- جناب 206 چه استدلالی برای اثبات مربوط بودن عکسهای صفحه 17 به کاخهای جعلی کوروش سابقا کبیر دارید؟ نکند باز هم میخواهید از کلیله و دمنه و ابن خلدون برایمان دلیل بیاورید یا از اربابان جعل شیکاگوئی؟!!
شکستن ستون فقرات یادداشت "پورپیرار، طوفان نوح و اختفای آیات قرآن"
جناب 206 و مشاورین محترم در ابتدا بر خود لازم میدانم که از بررسیهای کامل آیات قرآن برای تأکیدی مجدد بر جهانی نبودن طوفان نوح تشکر کنم و بعد از آن به بررسی ستون فقرات مبحث طوفان نوحتان میپردازم.
زبان عربی به دلیل توانمندی بینظیرش (تقریبا میتوان گفت) برای هر مفهوم یک کلمه مستقل دارد و این به دلیل تکامل این زبان در طول حیات بشر است. یعنی اینکه (بر خلاف زبانهای دیگر) اگر کسی متنی از قرآن را دستکاری کند و با کلمات مشابه جایگزین کند حتما مفهوم تغییر خواهد کرد و بلعکس نمیتوان از یک کلمه به دلیل معنای یونیک مفهوم مشابه دیگری برداشت کرد. این به غیر از ارتباط بیبدیل کلام عرب با اعداد و ریاضیات است.
اکنون آیه 69 سوره اعراف که بنا به گفته جناب 206 مبنای بحث ایشان است، را در صفحه 8 در نظر میگیریم: از "إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفَاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ " امکان برداشت جانشینی مکانی وجود ندارد و کلمه "خلفاء" همانگونه که در بخش بعدی آیه آمده به نوع خاصی از جانشینی اشاره دارد که متضمن یک مفهوم معنویست نه یک مفهوم فیزیکی.
اکنون به "وَزَادَکُمْ فِی الْخَلْقِ بَسْطَةً فَاذْکُرُوا آلاءَ اللَّهِ " توجه کنید؛ بله اینجاست که بر خواننده غیرعرب مشخص میشود که "خلفاء" نوعی جانشینی با مفهومی فیزیکی نیست که خداوند به قوم عاد میگوید آن جایگاه و نعمات و مواهب ویژهای که به آنها داده و قبل از آنها به قوم نوح نیزداده را به یاد آورند و بدانند که این مواهب اعطائی خاص باعث نجات قوم نوح نشد.
حال جناب 206 و مشاوران اعظم بفرمایند واقعا به دلیل خواندن ترجمه آیات چنین خطای فاحشی مرتکب شدهاند یا اینکه در راستای کلاشیهایشان دست به تفسیرهائی در حوزه زبانشناسی زدهاند؟!
جناب 206 بر اساس این نظرتان؛ امام علی که بعد از خلفای راشدین مرکز حکومت را به کوفه انتقال داد، از خلافت مسلمین ساقط شده چون اصل "خلفاء" بودن از دید شما را رعایت نکرده و در جای قبلی باقی نمانده است!!!
سؤالاتی درباره مکان و نحوه وقوع طوفان از منظر جناب 206
1- جناب 206 و مشاوران باهوششان در این یادداشت "مریدان" خود را مجددا از نظریههای جدید بیبهره نگذاشتهاند و میفرمایند برای یافتن مکان طوفان نوح به دنبال یک دره و یا یک جای ریگزار که باقیمانده یک سیل بوده، باشیم. خوب اگر چنین باشد سیل که دیگر کوهها را نمیپوشاند و قوم نوح که بر فراز بلندترین کوه رفته بودند نجات مییافتند و تمسخرهایشان به پیامبر خدا برای ساخت کشتی در بیابان هم درست از آب درمیآمد.
جناب 206 تصور کردهاید حکمت خداوند همانند حکمت خیالی فردوسی است که غرب جغرافیائی را به شرق منتقل میکند؟!
جناب 206 و مشاوران نظریهپرداز اگر حکمت خداوند مانند حکمت بیبدیل شما باشد که برای مقابله با سیل در یک مسیل ریگزار به پیامبر خود بگوید کشتی بسازد که باید حال و روز جهان مانند حال و روز "سرخورده و درمانده" شما ومشاورینتان باشد!
"یک خبر: خبردار شدهام خیلیها با دریغ پول از جیب شخصی " به خرید قایق نجات روی آوردهاند چرا که دانشمندان به دنبال ارائه نظریه جدید جناب 206 از نقصان روشهای ارئه شده برای مقابله با سیل "سرخورده و درمانده" شدهاند و توصیه کردهاند برای مقابله با سیل مردم در خانههای خود قایق نجات داشته باشند!!!
2-جناب 206 در صفحه 16گفتهاید طغیان رود اردن میتواند تا کیلومترها را زیر آب ببرد؛ آیا آماری از طغیانهای رود اردن دارید که چنین اتفاقی و یا در مقایس کمتر رخداده باشد؟
اگر چنین باشد که نباید اکنون منطقه اطراف رود اردن دارای تراکم جمعیتی 350 نفر در کیلومتر مربع باشد و این در حالی است که پرجمعیتترین کشور دنیا یعنی چین تراکم جمعیتی معادل 130 نفر در کیلومتر مربع را دارد.
3- باز در همین صفحه میفرمائید هرگونه تلاطم در دریای سرخ و خلیج عقبه تا کیلومترها را زیر آب میبرد. خوب در این صورت خداوند چه نیازی داشته بارن بباراند؟
با یک زلزله مانند آنچه در آسیای جنوب شرقی رخ داد یک سونامی عظیم قوم نوح را هلاک میکرد
4- جناب 206 و مشاوران معظم اگر بررسیهای دقیق انجام میدادید، درمییافتید که نقطهای که در حوالی رود اردن امکان جمع شدن آب وجود دارد، بحر المیت است که امروزه به دلیل کاهش ورود آب، سطح آب آن حدودا 400 متر پائینتر از آبهای آزاد است و تاکنون با توجه به جغرافیای و اقلیم آن هیچگونه نشانهای از زندگی بشری در آن مشاهده نشده و فقط عدهای برای تفریح بدانجا میروند.
شاید در اینجا بخواهید نظریه بدیع دیگری برای "مریدان"تان ارائه دهید که نخیر قوم نوح در همینجا زندگی میکردهاند، در این صورت بلندی اطراف آنها را از غرق شدن حمایت میکردند.
5- جناب 206 نمیتوانید با گفتن "الله أعلم" خود را از آوردن دلیل برای نظریاتتان بینیاز کنید و کلاشیهایتان را به خوانندگان و "مریدان" عقلباختهتان قالب کنید...
در پایان باید به شما خط صفری ذوب شده در ولایت یهود باید بگویم : کمی قامت سروگونتان را بلند کنید تا از تعفن خودساختهتان خارج شوید و اطراف را بهتر ببینید و شاید و احتمالا شاید برای این شیادیهای فوقوقیحانهتان جوابی بیابید
پاسخ:آقای نیسی. شنیده ام در یادداشتی محل دفتر کار مرا در خیابان ۱۶ آذر فرض کرده است!!! و چیزهای دیگری در همین باب شنیده ام که علامت فشار زیاد او برای تولید فضولات کافی جهت معلق زدن شادمانه در آن است. مزاحم اش نشوید، زیرا از ورای هیاهوی به میدان فرستادن این مخبط عام، می توان دریافت که کنیسه و کلیسا تا چه میزان در برابر یادداشت هایی چون قلم و ظهور دیر هنگام صلیب در کلیساها دچار افسردگی و تنگ دستی اند. چه کار بزرگی به خواست خداوند انجام شد. دیری نمی گذرد که فرهنگ جهان به دو دوره تقسیم خواهد شد:
ماقبل تحقیقات پورپیرار و پس از آن.