جناب آقای پور پیرار.
ضمن عرض سلام و خسته نباشید.
وقتی در پیغام قبلی، عرض کردم که دارید مسیر را به بیراهه میروید، توجهی نفرمودید!
ولی محض خاطرات خوشی که از پستهای قدیم شما داشتم، مجدداً عرض میکنم که برگردید ببینید قبلاً چی نوشتید و الان مدعی چه هستید!!
اینکه شما بخواهید با تحلیلهایی که حتی خود شما نیز میدانید سطحی هستند، صرفاً به این دلیل که در جادهای افتادید که کنترل فرمان قلم از دستانتان خارج شده است، همهچیز، از فقه و دین گرفته تا حتی کتاب و قلم را نفی بفرمایید (و صد البته همچنان هیچ توجیهی ندارید که چرا به قول شما کنیسه و کلیسا باید اینهمه در تمام جهان، جعل تاریخ کنند و اصولاً جعلی به این وسعت، نیازمند چه دستگاه عریض و طویلی است)، و صد البته حتماً تصاویر پاپیروسها و حکاکیهای در مصر و امثالهم را که مملو از قلم و کاغذ است را نیز جعلی خواهید خواند (به دلیل ذکر شده در فوق)، باور بفرمایید اصلاً هنری نیست!
ادامهی این مسیر، تنها نابودی آنچه ساختهاید است و لاغیر! همانطور که منطق قدرتمند شما، کلام شما را به بالا برد، امروز این منطق سطحی شما در سایر موارد است که دارد کلام و ارزش مطالب سابق شما را نیز حتی، با سرعت سرسامآوری به زمین نزدیک میکند و عنقریب است که با برخوردی سنگین به زمین، آخرین پایگاه بنیاناندیشی نیز نابود گردد!
ای کاش ارزش کاری که تا قبل از ورود به این مباحث، کرده بودید را میدانستید! ای کاش به جای آنکه در مواردی که پاسخی برای آن ندارید، دیگران را به منطق قدرتمند خویش در بحث ایران باستان، ارجاع نمیفرمودید؛ مانند جملهی همیشگی شما که مستند قدرتمند تختگاه هیچکس را به عنوان سپر بلای خویش قرار داده و هرجا که میدانید توجیه مناسبی ندارید (بعنوان ناصر پور پیرار؛ نه یک نویسندهی تازهکار و یک مدعی نابلد!)، ناچاراً از چنین کارهای باارزشی که داشتهاید مایه گذاشته و ملتمسانه انتظار دارید دیگران، ضعف منطق فعلی شما در ورود به این مباحث را به پای منطق پرقدرت مطالب ایران باستانتان گذاشته و از آن سطحی بگذرند.
------------------------------------------------------
من کاری به این ندارم که الان شما اصلاً این پیام را تأیید میفرمایید یا خیر. ولی خوب. اگر منتشر فرمودید، احتمالاً اگر پاسخی برای آن بیاورید (که معمولاً این دست پیغامها را بیپاسخ میگذارید تا شاید دوستان به کمک واژگان توهینآمیز و تهاجمی، بخواهند منتقد را از کردهی خویش، صد هزار مرتبه پشیمان سازند و به عبارتی بهترین منطق را چوب بدانند! آشنا که هستید؟!)، بعید میدانم همچنان، شاهد منطق استاد خویش باشم و قطعاً یا رجوعی ساده به مطالب گذشتهی ابهتانگیزتان خواهید داشت و یا اینکه پاسخی سطحی را خواهید نگاشت؛ امری که متأسفانه چندی است دارم از شما مشاهده میکنم.
----------------------------------------------------------
میدانم که برایتان مهم نیست یک خواننده کمتر یا بیشتر به این وبلاگ بیاید! ولی ای کاش میتوانستید اندکی عمیقتر نیز نگاه کرده و با نگاهی ساده به رعشهی دستانتان (که حقیقتاً دیدن آن در مستد زخم نشر، ناراحتکننده و بیشتر از آن، نگرانکننده بود)، این مورد را به خاطر آورید که کمکم باید بساط خویش را برای سفر به آخرت جمع بفرمایید؛ آنجا به اعمال نیک و بد شما رسیدگی خواهد شد؛ نزد عادلترین قاضی. ولی استاد گرامی! این بنایی که شما امروز علم نمودهاید و همچنان بر قرار دادن خشت کجاش، کوشا هستید، تنها ذیل نام و اعتبار شماست که پذیرشش به سان پذیرش کجی برج پیزا، به اثری هنری میماند! اگر نام و اعتبار سابق شما در میان نباشد، لحظهای در نابودی آن درنگ نفرمایید!
منطقی که شما به یادگار میگذارید، پس از شما قوام و دوامی نخواهد داشت و من امیدوارم آنقدر زنده باشید که به خشتهای حقیقی این بنا بپردازید؛ به این مسیر بیانتها که الان داخل شدهاید بیاعتنا شوید و وارد مقولاتی نشوید که تناقضات و غلطهای متنیتان، بیشتر از تعداد کلمات نگارشیتان گردد.
تاریخ باستان، حقیقتاً به شما نیازمند است؛ برای اینکه تفسیری صحیح از آن بیاموزید! نه آنکه مانند اخلاق بد ما ایرانیها، وارد هر مقولهای شوید و از هر موضوع، سخنرانی مفصلی داشته باشید (آخر ما ایرانیها، در تمامی امور، از سیاست و اقتصاد و فرهنگ گرفته تا تاریخ و ادبیات و ورزش و جدیداً هم دین!، استاد مسلم و کارشناس و صاحب نظر هستیم و نظراتمان نیز بیبرو برگرد صحیح است!!!).
خودتان میدانید که به شما ارادت داشته و این موارد را از سر دلسوزی خدمتتان عرض میکنم. شاهد این عرضم نیز ایمیلهایی است که تاکنون به خدمتتان ارسال نمودهام و با اندک جستجویی در آن، میتوانید به این امر برسید. پس امیدوارم با جمله و نگاه تهاجمی همیشگیتان (مانند مزدور کلیسا و کنیسه و امثالهم)، بنده نوازی نفرمایید و به اصل عرضم برسید!
برای من مهم نیست که شما در اینجا پاسخی به عرایضم میدهید یا که خیر! ولی دوست نداشته و ندارم که باب مناسبی که برای نقد تاریخی باز شده است، با اشتباه مسلم فاتح این عرصه، به کجراههای کشیده شود که دیگر تا قرنها بعد، هیچکس جرأت ورود به آن را نداشته باشد و این عملکرد، بهترین دستاویز معتقدان به تاریخ باستان گشته و از این اشتباهات، ضربالمثلی بسازند که ریشهی بنیاناندیشی تاریخ خشکانیده شود!!
امیدوارم فریادهای هورا و آفرین و احسنتهای پیروانتان، شما را آنقدر مست قدرت نفرموده باشد که چنین پیامهای دلسوزانهای را نشنیده گرفته و به جماعت کثیر طرفدارانتان مستهظر گردید! حال اینکه این جماعت، برایتان منطقی را برآورده نخواهند کرد و چیزی که باقی میماند، عملکرد استاد ناصر پور پیرار است که خدا میداند در آینده چه خواهد کرد.
ولی امید دارم که این پیام، ذرهای در شما تغییر بوجود آورده و باعث شود تنها پستهای سابق خویش درخصوص تاریخ باستان و یا حداقل کتب ارزشمندتان را یکبار دیگر مرور فرموده و ذرهای مقایسه با مطالب فعلیتان بفرمایید تا ببینید اصولاً آیا میشود قیاسی بین آنها انجام داد یا که خیر!!!
--------------------------------------------------------
از بابت اطالهی کلام از شما و تمامی خوانندگان احتمالی عذر میخواهم.
اگر هم صلاح ندانستید به این پیغام، اینجا پاسخ دهید، ایمیل بنده که همچنان آرشیو فرمایشات استاد است، پذیرای پاسخ شما خواهد بود.