سلام خدمت استاد و دوستان گرامی :
پس از گذشت یک هفته از نصب جزوه ای با نام ( حقیقت در کارتون )
http://www.kurdishcartoon.com/index.php?Page=Articles&cmd=4&id=586
با توجه به اینکه تمامی سایتهای کارتون و سایتهای خصوصی کارتونیست ها را از آن آگاه ساخته ام ، همچنان سکوت و یا بروز حرفهای احساساتی و آبکی را از آنها شاهدیم . و چنانچه انتظار می رفت حتی یک پاراگراف منطقی برای نالیدن ندارند و تنها توشه ای که در خورجینشان بود ، نوشته احساساتی است که نام نقد را یدک می کشد ، که بنده نیز در قسمت نظرات جوابی بر آن گذاشتم که باز هم تنها راه چاره را سکوت دیدند . و اثبات این موضوع است که کارتونیست ها نه تنها در مقام اندیشمند ، متفکر و منتقد نمی توانند ظهور کنند ، بلکه از هضم کردن مطلبی جدی نیز عاجزند . و جالب اینجاست که برای جلوگیری از آبروریزی بیشتر ، از نصب نظرات خودداری میکنند !! جواب بنده به آ ن با صطلاح نقد را اینجا می گذارم که نشان از بی مایگی آنها دارد .(مخصوصا بند شماره 12 که از آقای پور پیرار گفته اند) .
( کارتونیستها در مقام منتقد )
آقای پژمان علی پور.
ممنون که جهت پربارتر شدن مطلب و نشان گرفتن از مسیر درست و مرا فرا خواندن بدان سو و استفاده بیشتر ، نقدی بر نوشته ام نگاشتید . اما به قول جناب رسولی ، انتظاری بیش از این از شما می رفت . و نمی توان پذیرفت که از همان گام اول اینطور تفکری که به قول خود شما ، (( برای نویسنده ی نوشته آن با هر اعتقاد و تفکری احترام قایل شده ام )) را جارو بفرمایید ،که (( بدانند برای نگارش مقاله ای جامعه شناسانه تا زمانی که در نویسندگی و استدلال به تبحری از آن دست نرسیده ایم می بایست از ارتکاب اعمال مشابه پرهیز کرد. )) زیرا قبل از اثبات انحراف مسیر در نوشته ، نمی توان چنین حکمی را صادر کرد . بلکه می بایست از اثبات آن برآیید و به قول خودتان ، بقیه را به خوانندگان و مخاطبان فهیم سایت واگذارید .
جناب علی پور آیا پیشنهاد یکی از کارتونیست ها در مورد کتاب را نیز خودتان عمل کرده اید ؟ آیا اگر آن کتاب را تورق نکرد، نمی توان مطلبی جامعه شناسانه نوشت ؟ و آیا در کتاب نیز، نقدی کلامی و فلسفی همچون نقد شما را ، جامعه شناسانه می نامد ؟ بنده با هیچ ترفند و تکنیکی نتوانستم مسیری که جنابعالی نوشته من را مورد نقد قرار داده اید، بیایم . و چنان مطلبتان را پریشان و غیر مرتبط با مسیر نوشته ام یافتم ،که باید آن را فقط به حساب کارتونیست بودنتان واگذار کرد . برای نقد نوشته ای می بایست اول نحوه ی نگاه نویسنده و مسیری را یافت ،که نویسنده در آن گام برداشته است . ودر همان مسیری راهرور بود و از همان مسیر با مطالب مورد بحث روبرو گشت ،که بتوان نگاهش را لرزاند و مسیرش را تغییر داد . از همین روست که هدف و مسیر نوشته من را نیافته اید، و رو به سویی می تازید که هیچ گاه به مقصد نخواهیم رسید . نقد نوشته ی بنده از یک راه امکان پذیر و به چالش کشیده می شود ، و آن معرفی و تحلیل آثاری متناقض با نگاه و برخورد من در نوشته است، پس با گرز و شمشیر مباحثی کلامی و فلسفی ، نمی توان به تخریب نقدی پرداخت که با تحلیل رویکرد خود آثار هنری هدفش را تعیین می کند . هر چند که نقد شما نشان از درک نکردن مقاله را در خود دارد و آن قدر از مساله پرت است که گلاویز شدن با آن بیشتر از چند سطر ، جدی گرفتن نقد شما از جانب بنده را می نمایاند . اما با احترامی که برای جنابعالی قائلم ، به نکته هایی اشاره می کنم که اثبات این موضوع است ، هم چون سوفسطائیان بحثی کلامی ، بیهوده ، غیر ضروری و نامرتبط را پیش برده اید. و ذهن مخاطب را وا می دارد که غیر از بخش مصاحبه کارتونیست ها، مطلب را کاملاً مطالعه نفرموده اید ! مبحثی کلامی و فلسفی همچون ، حقیقت چیست ؟ حقیقت نسبی است ؟ و ... که هر جوجه فیلسوفی با زیر و رو کردن کلمات و از بر کردن سفسطه هایی از این دست در آثار دیگر فیلسوفان ، که جایی برای فراخواندن این اصطلاح و سئوال و تفسیر گذاردن بر آن نگذاشته اند ، محور اصلی نقد شما است . و اگر کلمه " حقیقت" را از نوشته شما بربایم ، چیزی قابل مفهوم نمی توان در میان کلامتان جست ، که نشان از نقدی کلامی و فلسفی بودن نوشته ی شماست . و چنان پیش رفته اید که مخاطب ، نوشته شما را نقدی فلسفی بر" حقیقت "می پندارد . طوریکه در 15 بندی که پیش کشدیده اید ، بحث حقیقت و نسبی بودن حقیقت را تکرار کرده اید و انتظاری غیر از این ، تفکر مخاطب را هم سطحی جلوه می دهد .
برای چشیدن اینکه به خطا رفته اید ، بر اساس 15 بندی که آورده اید. در جواب هر یک تناقض مسیر اصلی مقاله بنده را ، با مسیری که در ان گام برداشته اید عیان تر می کنم .
1- جناب علی پور، البته شما و دیگر دوستان کردیش کارتون به عنوان یک کارتونیست ، مقاله را مطالعه فرموده اید . و چنانکه در مقاله ام گفته ام انتظار تفحص و اندیشیدن از کارتونیست ها نیست که می فرمایید (( مخاطب امروزی حوصله اش تاب نیاورده و برای پیدا کردن حقیقتی که عنوان متن با خود حمل می کند بدون مقدمه به بخش های پایانی آن رجوع می کند )) با این احوال ، شما که نقدی همراه با 21 عکس در 34 صفحه را (( با این اوصاف و شرایط زندگی این روزهای ما آدمها ، خواندن متنی بلند و....)) این طور تعیین تکلیف می کنید ، مخاطب را قانع می کند که آثار چند هزار صفحه ای که هیچ ،حتی صد صفحه ای هم ندیده اید!!!! و آنچنان گفته اید ((نوشته با توجه به مقدمه چینی بسیار بلندش که گویا هدف نویسنده برای رسیدن به اصل موضوع بوده ، هیچ ارتباطی با اصل موضوع کارتون ندارد )) ، که مخاطب از شما نا امید می شود . آیا تمامی آثار نویسندگان دنیا ، که مثلاً در رابطه با موضوعاتی مختلف ، آثاری را پدید آورده اند، فقط وظیفه دارند عنوان کتاب را در سطر به سطر کتابشان تکرار و حمل نمایند ؟ یا هدف نویسنده ، تعیین تکلیف با مسیر نوشته ،که از عنوانش پیداست قابل ارزیابی است . مخاطب چنان برداشتی دارد که در سطر به سطر مقاله بنده ، با ذره بین به دنبال کلمه " کارتون " رهسپار بوده اید و چون نیافته اید ، آن قسمت از نوشته را ، غیر مرتبط با دیگر بخش ها یافته اید . و (( از نظر معنایی مغشوش)) را در کلامتان ، با همفکری دیگر دوستان نیز فهم نکردیم ، و متفکر را وا می دارید که مابقی نوشته ی شما را جدی نگیرد که اتلاف وقت است . اما چون هدف تمامی نوشته هایم از میل نزدیکی به حقیقت موضوع سر بر می آورد ، به نقد شما بها می دهم که انشاءا لله ، بیشتر یاور همدیگر باشیم که با چنین رویکردی ، اگربا تبادل نظرات، هر یک از ما باعث شویم دیگری با دیدی روشن تر گام بردارد ، نعمت است .
2- باور کنید با جابه جایی کلمات یک سطر ، چه اندازه آن سطر پریشان می شود ، این بند شما تا این سطح پریشان است . و اگر اصطلاح حقیقت را از این بند هم بگیریم ، خودتان نیز آن را فهم نمی کنید که کلامی و سفسطه بازی نقدتان را روشن تر می کند .
3- ((جای بسی تاسف است که نویسنده با برداشت از چنین تعاریفی توسط کارتونیست ها چنین حکمی صادر کرده است .)) واقعاً که متاسف شدم . مگر غیر از فیلسوفان و کارتونیست ها ، دیگران می توانند هدف ، مسیر و یا تعریفی از کارتون را تعیین و ارائه دهند ؟ ((از حقیقت که هیچکدام نمی دانیم چیست .)) بنده از همان اول خدمتتان عرض کردم که هدف مقاله را فهم نکرده اید .، که باز هم از حقیقت، و تشریح آن برآمده اید و کلمه" حقیقت " را برداشتن ، این بند را نیز همچون بندهای قبلی ابتر می کند .
4- ((چگونه به این نتیجه رسیده اید یا بهتر بگویم کدام کارتونیست ابزار ارتباطی اش را حقیقت و بیان صادق واقعیات پنداشته؟ )) اکنون میتوانید مخاطب را قانع کنید که مقاله را کامل خوانده اید ؟ در مقابل این جمله به یک نظر در مقاله ام اکتفا می کنم (کاریکاتور بیان اندیشه و عقیده ای که در عین حفظ تلخی و گزندگی "حقیقت موضوع " ، آ نرا در نهایت سادگی و فشردگی به تصویر می کشد . کاتلین مک شری ).
لابد با افکارهایی در جغرافیا و تاریخ مختلف آشنایی دارید که ، مثلاً اگر یک فرد همچون "سلمان رشدی " ، فقط یک اثر در مقابل تمامی آثار دیگر نویسندگان مسلمان ، و اگر یک فرد در مقابل یک میلیارد و نیم مسلمان قراراست ، نمی توان به زعم اینکه تعریف و رویکرد یک انسان در مقابل شمار زیادی از مسلمانان موافق با قرآن ، بسیار ناچیزمی نماید ، از نقد آن گذشت . این جمله آن قدر بدیهی است که یادآوری آن سطحی می نمایاند ، اما چه کنم که نویسنده ی نقد ، مرا وا می دارد که چنین مسائل بدیهی را پیش بکشم . اکنون اگر حتی یک تعریف در حقانیت کارتون ،که تمامی دیگر کارتونیست ها نیز با آن مخالف باشند را بیابم ، کافی است که همین مقاله را در اثبات نادرستی همان یک نظر بنگارم . در صورتی که تعاریف تمامی کارتونیست ها بر منتقد و حقیقت جو بودن" کارتون " دلالت دارد . باز هم از حقیقت و نسبیت سخن به میان آورده اید که تنها جمله ای است که به مدد آن ، هر بند آن را جداگانه بررسی می نمایید .
5- (( اقتضای کارتون مگر غیر این است که شما در هر محدوده جغرافیایی و سیاسی و فرهنگی ، تربیت شده باشید آمال و آرزوها ، نفرت ها ، راهکارها و تفکرات سیاسیون و متفکرین مخالف یا موافق حوزه خود را منعکس می کنید )) جان برادر، هدف مقاله اثبات همین جمله است که شما با قاطعیت بیان فرمودید . اکنون نمیدانم کدام قسمت از نوشته من باعث نگارش نقدی از جانب شما گشته است ؟ پس پذیرفتید مقاله را اصلاً فهم نکرده اید؟ در جایی دیگر می فرمایید (( شما با موضوع محیط زیست دو کار ضد یکدیگر کار کنید برای یکی حامی محیط زیست و برای کار دیگرتان مخالف محیط زیست. )) مخالفان محیط زیست !! ؟ همین جمله کافی است که دود از سر مخاطب برآید . چنین جمله ای را از کجا برداشته اید ؟ مخالفین محیط زیستی که شما بیان می فرمایید در کجا زیست می کنند ؟ شاید شماری از انسان ها اعمالشان باعث تخریب محیط زیست از طریق کارخانه ، ماشین و ... شده اند ، اما آیا راننده تاکسی با هدف و کینه ای که از محیط زیست دارد ، راننده تاکسی شده است ؟ ((حالا می توان با این اوصاف با قاطعیت گفت که شما تربیت شده ی کدام گروه هستید؟ موافق محیط زیست یا مخالف محیط زیست؟ )) وجالب تر اینکه در نظر بگیرید بچه ی راننده تاکسی بیچاره را تربیت شده ای بپنداریم برای نابودی محیط زیست ، واصلا هدف بچه دار شدن اورا میل بدین مقصود بپنداریم!!!
6- ((شاید بعضی از کارتونیست ها تحت تاثیر چنین شرایطی کار کنند اما نمی توان آن را به همگان نسبت داد این همان قضاوت سطحی است که به کل کارتونیست ها و عملکردشان تعمیم داده اید )). جناب علی پور همچون یک مبارز غیر حرفه ای که خودش را به مسیری بن بست می کشاند که راه فراری ندارد ، و مبارز حرفه ای با یک ضربه از پای در می آوردش ، به نقطه ای رسیدیم که خیلی راحت می توان شما را با یک سوال ، برای همیشه در مقابل این نوشته زمین گیر و مسکوت گذاشت . آقای علی پور، بنده و دیگر مخاطبان این سایت خوشحال می شویم حتی یک اثر از دیدگاه متفاوت نسبت به مقولاتی که بیان کرده ام را ، امروز در همین سایت بگذارید و چنان روشن است که نخواهید یافت و باز هم یادآوری می کنم که آنچنان هدف نقد بنده را هضم نکرده اید که این تفکر به ذهن شما خطور کرده است ، که نویسنده به علت ندیدن آثار کارتونیستها در این وادی قلم فرسایی کرده است (( که هیچ یک از کارتونیست ها از دیدگاه متفکرانه و پرسشگرانه به موضوعاتی که در پی تبلیغ آنند ، حضور نیافته اند . و آنچنان خود را حل شده برای هدف می پندارند ، که وجودشان را راهی و موضوعاتش را تفکری ترشح شده از وجود خود می دانند .)) . در این قسمت نکته قابل تامل همان چند سطری است که از مقاله بنده برداشته اید . وبعد می فرمایید ((ای کاش در مورد دیدگاه متفکرانه و پرسشگرانه به موضوعات کارتونیست ها عجله نمی کردید و با اطمینان حکم هیچ یک از کارتونیست ها را صادر نمی کردید مگر شما در این رابطه چقدر تحقیق کرده اید؟ آیا آثار تمام کارتونیست ها رادیده و بررسی کرده اید که به چنین نتیجه ای رسیده اید؟چون با تامل در آثار تعدادی از کارتونیست ها می توان به چنین نمونه هایی که نقض گفته ی شماست دست یافت )) در پاسخ این قسمت نظر جناب رسولی را برایتان می گذارم .( اگر شما شش نفری (گروه کردیش کارتون ) تمامی کارتونها را روءیت کرده اید ، شما یک اثرایرانی متفاوت به موضوع صدام و خلیج فارس و .....را فردا در همین سایت نمایش دهید که ثابت کنید حرفهایتان بازی بی مزه ای با کلمات نیست !!!!! )
7- باز هم سطرهایی از مقاله را تکرار کرده اید که تنها قسمت قابل تامل این بند است . البته نمی دانم این اصطلاح نامرتبط " جعبه های خالی " را از کجا برداشته اید ؟ زیرا بنده پازل را در نظر گرفته ام که آن را "خانه های خالی " عنوان کرده ام . و باز هم مانند سایربندها مبحثی کلامی از (( حقیقت ))را پیش کشیده اید که در اینجا (( آیا شما در چشم انداز آینده تان و زندگی روزمره تان فقط یک حقیقت ازلی را می بینید؟ فکر نمی کنید که هر شب که سر بر بالین می گذاریم و فردایش که سر می رسد حقایقی ولو کوچک و کم نور در انتظارمان است؟ )) احساساتی از جنس کریشنا مورتی را هم فرا خوانده اید . پریشان گویی و نامرتبط بودن چندین موضوع ، که هر یک دیگری را نقض می کنند در نقد شما را می توان در این موضوع درک کرد ، و سایر موارد را مگر خودتان بیابید و کنار هم بگذارید . در جایی می فرمایید (( اتفاقاً قضاوت ما درباره ی صدام باید از ماجرای جنگ و ادعاهای ما درباره ی او مایه بگیرد )) و در جایی دیگراندیشه و حقانیت فرد را از اعمالشان جدا میسازید و جداگانه و غیر مرتبط به هم بررسی میکنید (( هیمن)) . دوست عزیز همین سوال را با جابه جا کردن صدام و هیمن مطرح می کنم که پریشانی کلامتان ، خودتان را نیز برآشوبد . و همین سوال مطرح است که اگر تمامی ندانم کاریهای جنگ را نیز بر دوش صدام بگذاریم ، ذره های از حقانیت او در مبارزه با امپریالیسم و یهود می کاهد که او را فقط از مجرای جنگ تفسیر کنیم ؟ و برای به چالش کشیدن حقانیت در کارتون ، نیاز نیست دور رویم که همین نکته ، در پی اثبات آن بر می آید ، که چرا هیچ یک از کارتونها چنین موضوعی که صدام سرش را برای چنین مبارزه ای بر باد داد را برخود حمل نمی کنند و انعکاس نمی دهند ؟
8- باز هم پرسش هایی در رابطه با حقیقت !! ؟ هر چند که می توان 15 بند شما را در 3 بند خلاصه کرد . الف : دوستان با نصب مقاله مخالف بودند و .... ب : بحثی کلامی در باره اینکه حقیقت چیست ؟ و حقیقت را نسبی .... ج : در مورد آقای پور پیرار نوشتن . و اگر اثری پرسش گرانه و منتقدانه در موضوعاتی را که مطرح کرده ام یافتید ، سلام جناب رسولی ، بی نشان و بنده و دیگر دوستان را هم به آن برسانید . 9 - (( در مورد موضوع مشخص خلیج فارس نیز باید گفت که بله دریاها و اقیانوس های جهان در یک معنای کلی به تمام مردم جهان تعلق دارد و این نگاهی انسانی است )) این نگاهی انسانی است ؟ نگاهی غیر انسانی ، مثلاً حیوانی و نباتی به این موضوع از کدام منظر است ؟ مثلاً ماهیها و لاک پشت های دو هزار و هفتصد سال پیش هم گفته اند ، خلیج فارس مال ماست !! ؟ یا ناقض آن بوده اند و به اعراب بخشیده اند ؟ آنقدر در سطر به سطر نقدتان کلمه اول تیتر مقاله ام ( حقیقت ) را تکرار کرده اید که ..... باور کنید خیلی فکر کرده ام تا که نوشته هایتان را به هم مرتبط ببینم، اما از اندک ربط حقیقت به فارس و عرب عاجزم که فرموده اید ( (اما آیا باید مرزها و مسایل اعتقادی ، دینی، اجتماعی و سیاسی و ... کشورها را که پروده ی ذهن و اعتقادات انسانهاست که حقیقت را جور دیگر می نمایاند نادیده گرفت.حقیقت را برادر عرب می گوید یا برادر فارس زبان یا هیچ کدام؟ )) . چنانچه یکی از اساتید عنوان کردند ، نباید انتظار داشت که خیلی از مخاطبان این نوشته آن را فهم کنند . در برخورد با هر یک از موضوعاتی که عنوان کرده ام از سه منظر موضوع را کاویده ام الف : تطبیق کارتون های ایرانی و بلندگوی تصویری سیاسیون این حوزه را نشان دادن ب: نظرات و رویکردهای متفاوت و متناقض در جغرافیای دیگر نسبت به همان موضوع . ج: از منظر متفکرانه ، بی طرفانه و علمی نگریستن به موضوع . مثلا از دیدگاه سیر تکاملی نوشتار و قدمت و آزمایش کردن اوراق ، در برخورد با نقشه های جعلی و قدیمی عنوان شده خلیج فارس . واثبات این نکته که هیچ یک از کارتونیست ها از این دیدگاه ،که دیدگاهی متفکرانه و پرسش گرانه است به موضوع ننگریسته اند .
10- (( کارتونیست چرا باید از خود بپرسد بودا بودن این مجسمه ها را از چه طریق شناسایی می کنند؟شناسایی آن به چه کارش می آید؟ )) بنده هم عرض کرده ام که چنین پرسش های متفکرانه و منتقدانه ای را در کارتون یافتن ، عجایب هفتگانه را معمولی جلوه می دهد . واقعاً با این جمله ی شما که می گویید (( کارتونیست معلوم است که در آن مقطع زمانی خاص از مسیر رسانه ها، مقاله ها و شنیده ها و خوانده ها و.. به این نگرش ملا عمر و طالبان ، و در کل افغانستان که جز از راه سلاح نمی توان با آنها هم کلام شد ، دست یافته است )) می دانم مخاطب فهیم ، سرزنشم خواهد کرد که منتقدی که این جمله را که اثبات سفارشی بودن از هر طریق را عیان می کند ، که سفارشی بودن گاه محسوس و دوسویه، و گاه سفارشی بودن ، نحوه تزریق تفکر از راه رسانه و ... را مد نظر است ، را هضم نکرده است ، جدی نگیرم که جوابی بر آن گماردن اتلاف وقت است . اما به پاس احترام ، هر چند که خود نیز آن را نقدی بر نوشته ام نمی دانم و جدی نمی گیرم ، اما باز هم ادامه می دهم . در اینجا مثل تمامی بند های پیش جدلی کلامی بر " حقیقت " پیش کشیده اید که ( (حقیقت نیز به مانند اخلاق و رفتاری که از خود نشان می دهیم نسبی است و قضاوت در مورد آن متفاوت . ))
11- باز هم چند سطر اول این بند که از نوشته ام برداشته اند، تنها سطرهای قابل تامل این قسمت است . (( آیا بسنده کردن به برشی از یک مصاحبه می تواند ادعای شما را ثابت کند ؟آیا برشی از مصاحبه را برای اثبات ادعایی اینچنینی کافی و لازم می دانید ؟ )) آقای علی پور اگر مصاحبه ها را رویت فرموده اید ، می دانید که در پاسخ هر سوال جواب کامل کارتونیست به آن سوال را گذاشته ام ، و برشی در جواب هر سوال انجام نگرفته است . سپس می فرمایید (( آیا شرایط مصاحبه را می دانید؟مصاحبه شونده را می شناسید؟ ارتباط مصاحبه شونده و مصاحبه کننده را می دانید؟ زمان و مکان مصاحبه چی؟ )) اکنون شما بفرمایید که غیر از مصاحبه ، از چه مسیری می توان با اندیشه و نحوه تفکر و ... یک کارتونیست آشنا گشت که قابل استناد باشد ؟ (( به یک گفتگوی دوستانه و حتی شوخی میان دو کارتونیست بسنده می کنید(محمد کارگر با شاهرخ حیدری)و... )) دوست عزیز اینکه جناب شاهرخ حیدری اول کارتونیست بوده ، بعد سیگاری شده شوخی است ؟ یا اصلاً سیگار کشیدنش شوخی است؟ یا طرز بیانش ؟ ویا.. ....
(( ظاهراً چنین برشهایی را که گلچین کرده اید زیادی جدی گرفته اید و استناد به آنها را جدی تر! )) باید یادآوری کنم که مباحث جدی و متفکرانه را در بیست و چند صفحه نقدم بیان کرده ام ، و استنادم به جواب کارتونیست های طراز اول ، در حد همان خطابی است که خود را با آن نام میبرند ، وبنده حدشان را آن چنان که خود با مسخره بازی و ... مشخص کرده اند با آنها در نوشته ام فرا خوانده ام ، و جملاتشان را جدی نگرفته ام . جناب علی پور در همین بند ، 8 بار ((برشی از مصاحبه )) را تکرار کرده اید که خود نشان از دستپاچگی و به قصد ازدیاد سطور و در چنته نداشتن چیزی در مقابل نقد من است . می فرمایید ((. کارتونیست ها نیز انسانهایی هستند با تمامی خصلت های انسانی که در نهاد همگان نهادینه شده عاشق می شوند،سفر می روند، کتاب می خوانند، ورزش می کنند، به سینما می روند و می خندند و می خندانند و حتی گاهی ممکن است خلافی کنند و هزاران چیز دیگر.. )) باور کن اگر شما گوشزد نمی کردید ، نمی دانستم که کارتونیست ها نیز هم چون ما انسان هستند و غذا می خورند . و در مقاله ام فکر کرده ام که آنها از ما بهترانند ، ممنون که از توهم مرا بیرون کشیدید !!! (( انتظار دارید که کارتونیست ها برای هر موضوعی از صبح تا شب فقط چندین کتاب را که باید آنها را نیز قبول داشته باشید زیر و رو کنند تا به سوژه هایی برسند که شما در آن پارامترهای لازمه را ببینید )) بنده به هر حال گفته ام که کارتونیست ها را نمی توان در مقام اندیشمند و متفکر خطاب کرد . (( آیا شما کارتونیست ها را کامل و مقدس می خواهید و می پندارید؟حقیقت را در رفتارهای آنها جستجو می کنید؟کدام هنرمند را نه تنها در کارتون بلکه در تمامی هنرها کامل می پندارید و عاری از هر گونه لغزشی در زندگی اش ؟ که اگر می شناسیدش به مردم معرفی اش کنید تا همگان از این پس او را الگوی خود سازند. )) آقای علی پور بنده قبلاً هم گفته ام که از مرحله خلی پرت هستید ! 12- (( زیاد به نوشته های آقای پورپیرار استناد می کنید که این هم یکی از ایرادات نوشته تان می باشد )) البته از نویسنده چند بند قبل بعید نیست که ، استناد به تحقیقات متفکری را یکی از ضعف های نوشته ای بپندارد . (( اگر روزی بگویند که آقای پور پیرار به هنگام فکر کردن و نوشتن مطالب شان مثلاً به پارکی می روند و آنجا قدم می زنند و بستنی می خورند آیا از میزان علاقه تان به نوشته هایش می کاهد ؟یا اینکه آنرا انسانی کامل و عاری از لغزش و خطا در زندگی اش می پندارید؟ )) جناب علی پور، باور بفرمایید که هنگام خواندن این سطر ، دوستان به علت خندیدن ، چند دقیقه ای توان ادامه خواندن مطلب را نداشتند . که این ربط دادن بستنی خوردن یا نخوردن و یا کسی را در پارک دیدن ، میزان حقانیت تفکری را تعیین کند ، فقط از ذهن یک کارتونیست ساخته و پرداخته است . ((حتی پیشنهاداتی که برای یافتن سوژه در قالب جوک به عنوان تاریخ و هویت و فرهنگ که به خوردمان داده اند به کارتونیست ها داده اید ریشه در دست نوشته های آقای پورپیرار دارد )) اما تحقیقاتی ده هزار صفحه ای را این طور خلاصه کردن و در لباس جوک نمایش دادن ، کافی است که هر انسانی را میخکوب کند . و صد البته چنین مباحث متفکرانه ای در حد و اندازه ی به اصطلاح روشنفکران برآمده از نشری که چند دهه است افکارش از توهمات و چرندیات تغذیه می کند ، نیست . مثلاً همین چند جمله که ((چطور پارتی های بیابان گرد، خدای روی سکه هایشان یونانی است و هخامنشیانی که هنوز برای خود مکانی برپا نکرده اند ، هر روزه یونان را به خاک و خون کشیده اند و جشنها گرفته اند ؟ و نپرسیم که چرا سنگ های مقبره کوروش و معبد تل تخت با علامت معماران یونانی بالا رفته است ؟ و در زمان کوروش یونانیان در پاسارگاد چه می کرده اند ؟ )) از زبان محققی که با زیر و روکردن و بررسی کل آثار و نوشته های و تاریخی و ادبیات به مدت 45 سال ، و در مستند عظیم جناب مجتبی غفوری در چند ساعت ارائه شده است ، را که نمی توان به انسانی که دل مشغولیش برنامه های تلویزیونی ودردش درآثار ارائه شده ارتباط گربه و آشغال سر کوچه است ، فهماند . و بنده هم همچنان که گفته ام در آینده چنین موضوعات متفکرانه ای که جیره خواران به اصطلاح اساتید را به زانو درآورده است ، نخواهید یافت . و بعد ادامه می دهید که (( حق بدهید که با توجه به اینکه شما از نوشته های پورپیرار تبعیت می کنید بگویند:شما نیز در جعبه های خالی آقای پورپیرار خودتان را باز می شناسید البته در مقابل کارتونیست ها که اظهار کرده اید خودشان را در جعبه های خالی روشنفکران بی مایه باز می شناسند؟ )) در اینجا بحث از شخصیت پرستی ویا جناح بندی سیاسی ، ویا مرشد ومرادی نیست ،بلکه استناد به سخنان متفکری است که منتقدانه و درمقام پرسشگر به موضوع می نگرد ، وبا ارائه اسناد ، مطالبش را پیش می برد . مثلاً در مورد همین موضوع خلیج فارس ، فقط از یک مسیر می توان سخنان آقای پورپیرار را زیر سوال برد ، و آن اینکه از اثبات فن نوشتار متناسب با نقشه ها ، کاغذسازی در آن دوران و آزمایش کردن اوراق برای تعیین قدمت آن برآید ، که به اصطلاح اساتید طراز اول این حوزه ها تنها راه چاره را در( صمٌ و بکمٌ ) بودن خود می دانند ، و دانشجویان ترم اول رشته ادبیات جلو خزیده اند ،که سخن از زندگی خصوصی ایشان ( آنهم سخنانی که در حد خانواده های خودشان و به دور از حقیقت ) را نقد آثارشان می پندارند ، که البته عبارشان نزد متفکران مشخص است .
13- اگر همین نکته را که (( بحث از تغییر در نگرش انسان است که مسیر جامعه و هر موضوع در رابطه با انسان را دگرگون می کند ، و اثبات این موضوع که اگر انسان ، خود در وجودش تغییر ایجاد نکند ، هیچ کس و هیچ چیز را یارای تغییر او نیست )) پذیرفته باشید ، نود درصد از مقاله را پذیرفته و هم مسیر گشته اید ، و اما فرموده اید ((.مثلاً نمایشگاهی با موضوع اعتیاد که هدفش فقط هوشیاری معتادان نیست )) که البته می دانم چنین موضوعاتی به کار جشنواره ها و ... می آید که امثال بهرام عظیمی با جایزه اش ، برای زنشان الگنو بخرند که جلو فامیل پز دهند !.
14- و همچنین انتظار نداشتم که همین جمله ساده را هم بسیاری از مخاطبان این نوشته درک کنند ، که متاسفانه شما هم فرموده اید ((پیداست منظور فقط خطور کردن سوژه و ایده ی اولیه کارتونهاست که آن هم در موضوعات مختلف و البته جدی فرق می کند و نمی توان آنرا به همه موضوعات تعمیم داد پس می تواندبا فکر کردن در حمام و تاکسی و باخط خطی کردن باشد، می تواند با قدم زدن در پارک و خیابان و دیدن مردمانی باشد که در کنارشان زندگی می کنیم و..نه چگونگی کند و کاو سوژه که قطعاً در مباحث جدی و معضلات تفکری و انحرافهایی که در مسیر اعتقادی ، فرهنگی و سیاسی به زعم شما احساس می شود لازم و ضروری است و در سوال مربوطه ای می بایست پاسخگوی کند و کاو سوژه ها بود. )) بحث اینجاست ، انسانی که اهل تفکر و تعمق در موضوعات گوناگون ، از جمله همین موضعاتی که عرض کردم نباشد ، ایده مورد نظر، در تاکسی و حمام و خیابان نیزبه ذهنش خطور نمی کند ، که با خط خطی کردن آنرا بسط و فرم دهد . و تصمیم گیری بر این موضوع که کارتونیست ها اهل اندیشه و تفکر در موضوعات مهم سیاسی ، اعتقادی و فرهنگی نیستند از آثارشان پیداستف مگر اینکه ...... 15- باور بفرمایید این بند آن قدر پریشان است که می توان همچون یک شعر، دهها برداشت از آن داشت که هریک دیگری را زیر سوال می برد و در کل هم نمی توان معنایی در آن جست . و اینکه می فرمایید (( بله هنر به هر صورتی که شکل گیرد چهره ای از زندگی واقعی خود مردم را ارائه می دهد پس شما در متن تان به دنبال کدام حقیقت هستید وقتی چهره ای واقعی از زندگی مردم را در آن می بینید )) به سخن یکی از اساتید ایمان پیدا کردم که سطح نوشته ام بالاتر از آن است که حتی کلیت و هدف نوشته را هم ، کارتونیستها فهم کنند . و خوشحالم که دیگر منتقدان ( گروه کردیش کارتون ) نقدی ننوشته اند که به قول جناب رسولی ( بیش از این آبروریزی نشود ) . و نمی دانم از چه طریق و با چه روشی چنین نوشته ای احساساتی ، و بحثی کلامی در رابطه با مبحث حقیقت از مجرای سوفسطاییان ، و کاملاً به دور از نوشته من را ، نام ( نقد حقیقت در کارتون ) بر آن گمارده اید ؟!!
در آخر از دوستان کارتونیستی که منتقد این مقاله هستند یادآوری می کنم که ، از راه کلام و فلسفه و ... نمی توان نوشته ی من را زیر سئوال ببرند ، و تنها از یک مسیر می توان جوابی قانع کننده بر آن بنگارند وآن ، یافتن آثاری کارتونی متناقض و متفاوت و متفکرانه در موضوعاتی که عنوان شده را ، یافتن و در سایت گذاشتن است بی آنکه حتی شرحی بر آن بیفزایند . و اگر کارتونیست های گرامی توانستند چنینی آثاری که تا تاریخ ارائه این مقاله بوجود آورده اند را بیابند ، بنده در همین سایت از شما هنرمندان " حقیقت جو" معذرت خواهی کرده و مقاله ام را پس خواهم گرفت . به این امید که در روشنگری همدیگر بدون تحقیر و تنفر ، بلکه متفکرانه و محترمانه بکوشیم .
سلام محمدی